ویترینی پر از جنازه برای سال جدید سینما!
به جامعه ای که مردمش قبل از صرف صبحانه چشم و گوش خود را حبس صفحات تلگرام می کنند و آخرین تحولات فاجعه پلاسکو، آخرین کشته شدگان زمستانی جاده های منتهی به شمال ، آخرین وضعیت روادید امریکا ، آخرین وعده های مدیرعامل تیم محبوب برای فرار از محرومیت فیفا ، آخرین سایز آلاینده ها و … توجه آنها را به خود جلب می کند توصیه می کنیم که گاهی برای رهایی از این همه استرس و بمباران خبرهای درهم به سینما پناه ببرند و دنیای مجازی مهندسی شده دیگر را این بار به روایت تصاویر جادویی تجربه کنند.
مکشوفات جشنواره فیلم فجر چشم انداز اکران سال آینده را ترسیم کرده است؛ آمبولانس، برانکارد حمل میت و کاور زیپ دار، نمای هلی شات مستطیلهای خانه آخرت، قفسه های سردخانه،جسم سخت برای قتل های تصادفی،کفن، سنگ لحد، حلوا و خرما متریال غالب سینمای نوید داده شده است!
جسد اول در فیلم «خانه دیگری» کشف شد. دقایق زیادی هم روی زمین ماند. بیش از بیست دقیقه مویه و مکاشفه بالای سر میت . جسد دوم پا به دنیا نگذاشته جسد شد. نوزاد فیلم «ایتالیا، ایتالیا»!
جسد بعدی نقش اول فیلم «اِو» هست. شانس اصلی جایزه سیمرغ بلورین مقاوم ترین نقشِ نعش! پلان به پلان بالای سر میت. در حدی که میت با وجود بهره گیری از چندین قالب بزرگ یخ، بو میگیرد! امان از وقتی که این عزرائیل درون فیلمساز ایرانی به کودک پنج ساله هم رحم نکند. مرگ خردسال از مسیر پشت پام و جسد منهدم شده پلیس فریب! یاد آور حماسه «ملبورن» و سادیسم«هفت دقیقه تا پاییز» .
در فیلم «دریاچه ماهی» مواجه تماشاگر با پیکر یک رزمنده در داخل چادر معراج به وقوع می پیوندد. رخ به رخ، نفس به نفس! «ویلایی ها» رکورد می زند. فیلمساز حتی وسوسه می شود که غسل میت را در نمای نزدیک به خورد مخاطب بدهد!
کشت و کشتار فیلم «نگار» هنری تر است؛ به سبک کلاسیک فیلمهای اکشن. این بار غیر رئال می زنند و می کشند!
کارکتر فیلم «کوپال» آنقدر مرام دارد که کاری به همنوع خود نداشته باشد. او قاتل طبیعت است. چاقو برمیدارد و دل و روده یک حیوان را از جا در می آورد.
«آباجان» خیلی سعی میکند روی دست این جشنواره بیش از اینها جنازه باقی نگذارد اما یکهو در سکانس پایانی با یک کشتار دسته جمعی کم کاری در تولید میت را جبران می کند. اثر بعدی «بدون تاریخ بدون امضاء» به قول معروف اصل جنس است. پزشکی قانونی با آغوش باز سینما را بغل می کند. پسربچه ای روی تخت پزشکی قانونی آماده تشریح است. جسدش با ضجه های مادر دفن می شود.
دستور نبش قبر می رسد. گوربه گور طوری، در شبی خوف آلود تشریح مجدد می شود و دکتر مربوطه با ولع خاصی تکه های خاک آلود کفن رو کنار می زند و به جان جسد می افتد و یحیی سابق با وجود این همه بلا همچنان سکوت میکند! در این فیلم یک فقره قتل دیگر هم گزارش شده است که بماند!
جسد بعدی «ماه گرفتگی» دارد. از دست میت خون می چکد و جای شکرش باقی است که مادر این جوان میت ، با جنازه پسرش روبرو نمی شود و فکرش به کارهای مهمتری گرم است!
فیلم «انزوا» هم نتوانسته بی تفاوت از کاور زیپ دار اموات داخل سردخانه بگذرد. یک کامیون برای له شدن یک شخصیت خرج می شود!
کمدی «خوب ، بد، جلف» هم بی نصیب از جنازه نیست. منتها این بار بالای سر جنازه موقعیت کمیک خلق می شود. در فیلم «آذر» لحظه درگیری منجر به قتل تنها نقطه قوت فیلم است. تماشاگر فکرش را نمیکند و ناگهان صدای جیغ چند نفر در سالن نمایش پس از برخورد پس کله یک جوان با جسم سختی چون پره های رادیاتور شنیده می شود. میت بلند می شود. در اوج خوشحالی از اینکه این بار خبر مرگی نیست دوباره نقش بر زمین می شود و بی تکلف جان می دهد.
«پشت دیوار سکوت» با خون و دراکولا شروع می شود و به قتل یا خودکشی یک زن جوان بی پناه می رسد. دوباره آن برانکارد و کاور زیپ دار میت! «سارا و آیدا» دو نفرند و فیلمساز تصمیم گیری اش دشوار است چرا که باید یک نفر را برای سفر آخرت انتخاب کند.
«مقتول اهلی» قبل از جان دادن ، جیغ زنان همچو زنان، هفته اول جشنواره را به پایان می رساند.
«یک روز بخصوص» یک ساعت نمای بیمارستانی دارد اما قبل از اینکه کار به تابوت کشی برسد قصه به پایان میرسد. در فیلم بعدی قاتل مونث، با یک لگد زنی را از ماشین بیرون می اندازد و زیر برف و بوران جسد منجمد تحویل مخاطب می دهد و خودش در آسانسوری که از نظر فنی هرگز باعث خفگی هیچ مسافری نمیشود در آستانه خفگی قرار می گیرد.فیلم بعدی صحنه قتل بعدی است.
گروه فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» حال و حوصله ترافیک بهشت زهرا را ندارد و با بنرهای تسلیت و طنین صدای مرحوم عبدالباسط فضای سیاه مرگ توصیف می شود. مورد بعدی قرعه به نام جوان کشتی گیر سوادکوهی می افتد. تصادف رانندگی و تدفین بالای یک تپه خوش منظره و دلگیر. قبر پسر جوان محل یادآوری عشق قدیمی مادر است تا حال و هوای تیره مرگ با غبار روبی از چهره یک عشق قدیمی تلطیف شود.
افتتاحیه فیلم «شنل» هم زنی را می بینیم در رخت سیاه عزا و اختتامیه نمایش های برج میلاد انیمیشنی است که اصلا راه ندارد جنازه ای دیگر روی دوش سینمای موعود ایران بگذارد.