میخواهی خالق «عروس» بمانی یا رفیق «آدم فروش» ؟!
« برخی از آثار نمایش داده شده از نظر نمایندگان مقبول نبود و به طور مثال دیالوگهای فیلم «گشت 2» را در تراز نظام جمهوری اسلامی ایران ندیدند، ضمن آنکه قاعدتا باید نقش کمیسیون فرهنگی مجلس در اعمال نظر بیشتر شود.» همین جمله کوتاه اما سنگین فراستی موجب شد که سیل انتقادات به سوی سخن پراکنی منتقد همیشه معترض هفت روانه شود و از حمید فرخ نژاد و پولاد کیمیایی به عنوان بازیگران فیلم «گشت 2» گرفته تا پرویز پرستویی و محسن تنابنده به اظهارات مسعود فراستی واکنش نشان دهند اما پس از تمام واکنش های مطرح شده اینبار نوبت به سعید سهیلی کارگردان و سازنده «گشت 2» رسید تا به سراغ منتقدین خود رفته و آنها را مورد لطف قرار دهد. گرچه او در متن خود بهروز افخمی را مورد خطاب قرار داده اما مثل روز روشن است که مقصود اصلی او چه موضوع و چه کسی است. سعید سهیلی در نامه خود خطاب به بهروز افخمی چنین نوشته است:
ناگهان پروژکتورها روشن شده، سایههای کج و کوله دو قهرمان پوشالی نمایان میگردد. یکی سوار بر اسبی نزار و نحیف. دیگری نشسته بر الاغی خِپِل. با نیزه و شمشیر و زره، همگی حلبی، زنگزده و قراضه، آمدهاند که دونکیشوت وار سینما را نجات دهند. اما از شر چه چیز؟ کدام دشمن؟ کدام تهدید؟ کدام جبهه؟ چه خواب و خیالی! هیاهوی بسیار برای هیچ. سلحشورانی که با ظلم و جهل میجنگند یا بازیگرانی که خود را مسخره خلق ساختهاند ؟!! آقای مُجری هم فقط نشسته و نظاره میکند ، لبخند میزند، گاه به چپ ، گاه به راست. گاه به سر این ، گاه به ریش آن.
آن یکی که سابقهاش روشن است ، در مهملبافی و سفسطهگری و نان به نرخ روز خوردن، چنان شهره آفاق است که مرور کارنامه و شرحِ سابقهاش فقط قلم چرک میکند. آقای اَنتلکتوئلِ «وین» دیده!! ـ از موضعی نه هنری، که به شدت سیاسی ـ بدترین الفاظ و عبارات و اهانتها را نثار قشر شریف و هنرمند سینما میکند. آن وقت برای تخریب بغضآلودِ فیلمهایی که پسند خودش نیست، از هر کارگردانی و با هر کمیت و کیفیتی مثل آب خوردن انگ ابتذال میزند. تازه کارش به همینجا هم ختم نمیشود. خَبَرکِشی میکند ، به بیرون سینما، به مجلس!!! مجلس که خانه ملت است و ظاهر و باطنش شفاف ، خدا میداند دیگر به کدام خانهها و محافل!
اما جوابِ های، هوی است ، از اینجا و آنجا فریاد اعتراض بلند میشود. حتی پلاسکهنهها نیز از صندوقچه بیرون میآیند، تَشتِ رسوایی از بام سرنگون میگردد. کارنامه ستاد دوباره ورق میخورد، ورق میخورد. و ورق میخورد ،
چه عبرتآموز است درس تاریخ !!
اما … آقای افخمی؛ آقای کارگردان؛ آقای مُجری؛ آقای هفت … شما دیگر چرا ؟! زلف به زلف چه کسی گره زدهای ؟! دست در دست چه کسی نهادهای؟! از این همکار و همصنف مو سفید کرده ، نصیحت بشنو و تا دیر نشده خرجت را سوا کن ، که هر که در این سالها با جناب استاد همنشین شده سر از ناکجا در آورده و حسابش به کرامالکاتبین افتاده!
آقای افخمی … بیپرده میگویم ، بی پرده که همه بدانند. «هل من مبارز» طلبیدهای ، گفته ای که اگر حرفمان را پس نگیریم چه و چه!!! به پشتوانه این تهدید، آقای منتقد هم خیال بَرَش داشته و شیر شده ، غریده که جواب پرستویی و فرخ نژاد و همه را در برنامه هفت خواهد داد ، عجبا !! نمی دانم ، شاید مثلا بخواهد و بخواهی ریشه مان را بزنی !! آب پاکی را روی دستت بریزم … ریشه ما در آب و خاک محکمی است. از اینها گذشته، یکی بیرون از برنامه حرفی زده و دیگری هم بیرون از برنامه پاسخش را داده. یکی گفته و یکی شنیده. چرا پای برنامه را وسط میکشی؟ چرا آبروی تلویزیون و برنامه هفت و خودت را پای یک منتقد ... خرج می کنی؟!
این را بدان که من غصه فیلم خودم را نمیخورم. بچه ته خط و زیر پونز از این غائلهها باکش نیست. من جنگ دیدهام. به بوی آتش و باروت خو گرفته ام ، به نبرد تن به تن عادت دارم ، هیچوقت هم اهلِ آجانکِشی و شکایت نبوده ام. چون لای پر قو بزرگ نشده و خانگی نبوده ام. همیشه مشکلاتم را خودم حل کرده ام . رو در رو. مثل مرد.
اگر قرار باشد از فیلمم دفاع کنم، میآیم توی برنامهات مینشینم و همانجا سنگهایم را وا میکَنَم. با تو ، خالق عروس و شوکران ، نه با هرکسی که انگ می زند و خبر دروغ می برد ، اما این روزها بحث فیلم من نیست. بحثِ حیثیت یک صنف است. بحثِ حفظ شالوده یک خانواده است. خودت بهتر میدانی که اعضای این خانواده روی فردشان و جمعشان تعصب دارند. اگر اجازه دهیم هر مرد و نامردی ، با منظور و بی منظور، به راحتی به ما ضربه بزند و مشکلات صنفیمان را تبدیل به مشکلات عمومی و اجتماعی کند فردا دیگر سینمایی نخواهیم داشت. بدان که … جشنوارهها و برنامهها تمام میشوند. مجریها و منتقدین میآیند و میروند.
حتی ممکن است فیلم ها بسوزند و نابود شوند. اما نام و یاد و رفتار و کردار خانواده سینما میماند. پس تا دیر نشده جبههات را مشخص کُن. برای سینما کار می کنی یا علیه سینما؟ می خواهی در ذهن ها خالق عروس و شوکران بمانی یا مجری برنامه هفت و رفیق ... ؟!! رفیق حیف … حیف از رفیق . پروژکتورها خاموش می شوند ، سایه های کج وکوله می روند ، قهرمان های پوشالی محو می شوند، آنچه در ذهن ها می ماند قهرمانهای واقعیاند، دوستدارت :سعید سهیلی