هفت شباهت روحانی و برانکو
سیامک رحمانی
«حسن روحانی» یکی از برجستهترین چهرههای سیاسی دودههی اخیر ایران بوده که حالا تجربهی چهارسال ریاستجمهوری را پیدا کرده و برای هشتسالهشدنِ آن تلاش میکند. «برانکو ایوانکویچ»، سرمربی پرسپولیس هم در یکی- دو سال اخیر، محبوبیت حسادتبرانگیزی داشته و به یکی از مربیهای تاریخی این باشگاه بدل شده؛ اما بهنظر میرسد این دو چهرهی اجتماعی، جُدا از موفقیتهایی که کسب کردهاند، شباهتهایی دارند که در اینجا میخواهیم بخشی از آن را مرور کنیم.
یک- کاریزما
«عباس عبدی»، روزنامهنگار سرشناس، دربارهی حسن روحانی میگوید: او مدرنترین رییسجمهور ایران است. آقای عبدی برای این ادعا، دلایل خودش را دارد. میگوید حسن روحانی اولین و تنها رییسجمهور ایران است که نه بهخاطر کاراکتر متفاوت وخاصش، و نه بهخاطر ویژگیهای شخصیاش رییسجمهور نشده است. او اینبار هم در کانون مبارزات ریاستجمهوری، به محبوبیت شخصیاش تکیه نکرده است. روحانی ویترین یک طرز تفکر است و آنهایی که او را برگزیدهاند و حمایتش میکنند، همانهایی که سال ۹۲ به او رأی دادند و احتمالاً سال ۹۶ به او رأی خواهند داد، در او چیزی بیش از یک چهرهی دوستداشتنی سراغ کردهاند. او قرار است برنامهها را جلو ببرد. نه سیدی خوشپوش است، نه مردمی و خاکی است و نه برجستگی فردی دیگری دارد. از نگاه عباس عبدی، اینکه رییسجمهوری فارغ از همهی این جذابیتها توانسته باشد منتخب مردم شود، یک گام به جلو و بهسوی مدرنشدن حکومت است. این تعاریف را بهشکل دیگری دربارهی برانکو ایوانکوویچ هم میتوان ارائه داد. سرمربی قرمزها که امروز برای هواداران تیم، محبوبترین محسوب میشود، کمترین جذابیت فردی ندارد. نه گرما و تشعشع بلاژویچ را دارد، نه خوشتیپی و کاریزمای دنیزلی را. او در حرفزدن و رفتارکردن هیچ نکتهی قابل تأملی ندارد و فقط با تکیه بر کارنامه و تیمش توانسته قلب هواداران را بهدست آورد.
دو- ستارهبازی
برخلاف دههی هفتاد و هشتاد که چنددوره حضور برانکو در ایران و نشستن روی نیمکت تیم امید و ملی با ظهور چهرههای فراوان و تازهای همراه شد، این بار برانکوی دههی نود، یک ستارهباز تمامعیار است. او در پرسپولیس همهی قمارش را بر سر چهرههای شناختهشده انجام میدهد و هیچ ریسکی نمیکند. چه سال قبل که با طارمی و مسلمان و بنگر و رضاییان تیم خود را بسته بود، چه بعدتر که همهی توجه و هزینهاش را صرف سیدجلال حسینی و بیرانوند و وحید امیری کرد. او در نیمفصل هم با آوردن فوق ستارهی لیگ، یعنی سروش رفیعی، کار را تمام کرد. برای فصل بعد هم دست روی منشا گذاشته و شجاع خلیلزاده و سعید آقایی و یکی- دو ستارهی دیگر. چهرهشدن صادق محرمی و محمد انصاری در تیم برانکو را باید جریان حاشیهای به حساب آورد. او پرسپولیس را در حدّ قهرمانی میخواهد و برای این کار، بیشترین توجهش به امتحان پسدادههاست. این همان حرفهایی است که دربارهی کابینه حسن روحانی هم میتوان زد. روحانی هم بیشترین توانش صرف این شد که ژنرالهایی مثل زنگنه و ظریف و ربیعی و حتی پورمحمدی را در تیمش داشته باشد و چیزی را بهدست قضا و قدر نسپارد. روحانی بیشترین امتیازاتش را هم با همین ژنرالها و قاضیزاده هاشمی کسب کرد و بعید است در کابینهی بعدی هم دست به اکتشاف بزند.
سه- تعویض نمیکنند
حسن روحانی نشان داده که اگر انتخابی داشته باشد، پای او خواهد ایستاد. عوضکردن سهوزیر در آخرین ماههای ریاستجمهوری، تنها تغییرات کابینهی روحانی بوده که آن هم تقریباً از روی اجبار انجام شده است. او حتی در جاهایی که ضعف شدید و انتقادات زیادی را تحمل کرده، دست به تعویض نزده و این احتمالاً از روحیهی محافظهکارش نشأت میگیرد؛ عین همان که دربارهی برانکوی محافظهکار هم میشود گفت. بیشترین اعتراض به برانکو، دیر تعویضکردن است و این که تمایلی به استفاده از نیمکتنشینانش نشان نمیدهد. این بیعلاقگی تا جایی است که حتی تیمش را با کمترین ذخیرهی ممکن بسته و حتی انتخاب زیادی هم برای تعویض باقی نگذاشته.
چهار- وعده نمیدهند
برانکو برخلاف اغلب مربیان، نه کُری میخواند نه وعدههای بزرگ میدهد. میروسلاو بلاژویچ، استاد این فضاسازیها بود و عجیب است که شاگرد خلَفش کمترین علاقهای به کَلکَل با رقبا و به شوقآوردن مدیران ندارد. در فوتبال، وعدهدادن سخت نیست؛ اما برانکو نشان داده که وقتش را بیشتر صرف کارکردن میکند تا صحبتکردن. حسن روحانی را به وعدههایش نمیشناسند؛ جز همان شعارهای سال ۹۲ که دربارهی رفع حصر و گزارش صدروزه مطرح کرد، نمایش عجیب و غریبی نداشته و بیشتر در موضع دفاعی بوده است. این دوره از انتخابات هم با رقبایی مواجه است که همهی انرژیشان را روی وعدههای نجومی گذاشتهاند. بیشترین وقت و توان روحانی، اینبار صرف این میشود که بگوید وعدهها چقدر توخالی و غیر واقعی است.
پنج- فقط یک جبهه
منتقدان میگویند روحانی نتوانسته همانطور که در رفع مشکلات بینالمللی تلاش کرده و موفق بوده، در حلّ گرههای اقتصادی و اجتماعی هم درخشان ظاهر شود. انتقاد این است که او وقتی همهی توانش را صرف بخشی از مشکلات میکند، از دیگر مسائل غافل میشود. شاید این همان ایراد برانکو هم باشد. او که فصل قبل در نیمهی جلویی زمین، تیمی فوقالعاده ساخته بود، قهرمانی را به ضعف ساختار دفاعی و دروازهی لرازانش باخت. این فصل، شاید اتفاقی متفاوت افتاده باشد؛ رفع نواقص دفاعی و کم شدن زهر هجومی. پرسپولیس شانس آورد که در لیگ ایران، قهرمانی معمولاً با گلنخوردن بهدست میآید، اگرنه طارمی میتوانست هر تیمی را زمین بزند.
شش- پرهیز از جوانگرایی
علوانزاده و کرملاچعب بد وقتی به پست برانکو خوردهاند؛ وقتی که او سّش بالا رفته و دیگر حوصلهی جوانها را ندارد. شاید بهتر باشد آنها از پرسپولیس بروند. شاید در تیم دایی یا تیمی دیگر بتوانند فرصت بازی پیدا کنند. برانکو در فصل بعد هم از امیدها و جوانان پرسپولیس استفادهی زیادی نخواهد کرد. مثل روحانی که کابینهاش همه کارکشته و پیرند و هیچ جوانی فرصت عرض اندام در دستگاه او را پیدا نمیکند. بعید نیست که اگر روحانی بماند، چهار سال بعد هم کابینهاش را در حالی تحویل بدهد که حتی یک مدیر جوان را معرفی نکرده است.
هفت- تحول
در آخرین مصاحبهای که با برانکو داشتیم، به او گفتیم که هرچه سنّش بالا میرود، بیشتر به بازی تهاجمی تمایل پیدا میکند. خودش گفت نه. میگفت این تفاوت تیمملی با باشگاه است. در باشگاه، وقت داری و میشود روی برنامههای هجومی کار کنی و در تیمملی این امکان فراهم نیست. بهنظر توجیه میرسد. برانکویی که از گذشته در ذهن داریم، یک مربی محافظهکار و دست بهعصاست که به برانکوی امروز شباهت زیادی ندارد. این اتفاق انگار برای روحانی هم افتاده است. اصولگرای قدیمی حالا یک اصلاحطلب است. این که چقدر به اصلاحطلبان نزدیک است و چطور حمایتش میکنند، بهجای خود؛ اما خودِ اصلاحطلبان هم تأیید میکنند که کمتر کسی مثل او میتوانست ایدههای اصلاحطلبان را به پیش ببرد و به دنبال گشایش در فضای سیاسی ایران و تغییر باشد.
و بالاخره اینکه؛ شباهتهای برانکو و رییسجمهور، احتمالاً بیش از اینهاست. اگرچه که حتماً تفاوتهایی هم دارند؛ اما تا همین حد هم شباهتهای این دو چهره، قابل توجه است. محبوبیتی که اگر روحانی در این انتخابات نبازد، اگر بتواند به کارش ادامه دهد، ممکن است بیش از پیش به چشم بیاید.