حسن بیادی : جمنا مسئول شکست اصولگرایان است / آقای قالیباف با پای خود به مسلخ رفت!

کدخبر: ۱۶۹۷۸۶
روزنامه آرمان- احسان انصاری: مهندس حسن بیادی، نایب رئیس سابق شورای شهر تهران و دبیر کل جمعیت آبادگران است. وی در گفت‌وگو با «آرمان» با اشاره به پشت پرده تصمیم‌گیری در جریان اصولگرایی برای انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر عنوان می‌کند: «در انتخابات۹۶ شرایط به گونه‌ای بود که میانه‌روها و معتدلین جریان اصولگرا همگی به سمت آقای روحانی متمایل شده بودند و تنها تندروهای این جریان برای موفقیت آقای رئیسی تلاش می‌کردند. در شرایط کنونی تنها کسانی که در جریان به صطلاح اصولگرایی باقی مانده‌اند، افراطیونى هستند که اغلب توسط جبهه پایداری هدایت می‌شوند. جبهه پایداری نیز به صورت غیر محسوس و خطرناک جریان اصولگرایی را هدایت می‌کند. به نظر من اگر اصولگرایان مانع از ادامه رویکرد جبهه پایداری نشوند این جریان به یک شبکه فراماسونری تبدیل خواهد شد.» در ادامه متن گفت‌وگوی مهندس حسن بیادی با «آرمان» را از نظر می‌گذارنید.
حسن بیادی : جمنا مسئول شکست اصولگرایان است / آقای قالیباف با پای خود به مسلخ رفت!

اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال96 با سازوکار جمنا وارد رقابت‌های انتخاباتی شدند. به نظر شما جمنا تجربه موفقی برای جریان اصولگرایی به شمار می‌رود؟ چرا تجربه جمنا در نهایت شکست خورد و به نتیجه نرسید؟

جریان اصولگرایی از نیروهای ارزشمند و توانمندی برخوردار است که همواره در فضای سیاسی ایران تأثیرگذار بوده‌اند. با این وجود جریان اصولگرایی فاقد ریش سفید و بزرگ‌تر است که همه از دیدگاه‌های آن تبعیت کنند. این در حالی است که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال96 یک گروه پنج نفره بدون مشورت با دیگران تصمیمات پشت پرده اصولگرایان را می‌گرفتند و همین گروه نیز عامل اصلی شکست کامل اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر بودند. این افراد فاقد ظرفیت لازم برای هدایت جریان بزرگ اصولگرایی هستند و مورد تأیید قاطبه اصلی اصولگرایان نمی‌باشند. اصولگرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و همچنین شورای شهر به صورت هماهنگ عمل نکردند و به همین دلیل نیز با چند لیست در انتخابات حضور پیدا کردند و در هر دو انتخابات به صورت غیر قابل باورى شکست خوردند و عرصه را به اصلاح‌طلبان واگذار نمودند. به هر حال نتیجه انتخابات ریاست جمهوری با توجه به اینکه آقای روحانی در چهار سال گذشته رئیس جمهور کشور بودند قابل پیش‌بینی بود و آقای روحانی از همان ابتدا نیز شانس بیشتری از دیگر نامزدها داشتند. اما وضعیت در انتخابات شورای شهر به این شکل نبود و اگر اصولگرایان عملکرد بهتری در این زمینه داشتند می‌توانستند به نتیجه مطلوب دست پیدا کنند. متأسفانه در شرایط کنونی عده‌ای تمامیت خواه برای جریان اصولگرایی تصمیم‌گیری می‌کنند که این مسأله در نهایت به ضرر جریان کلی اصولگرایی تمام شده است. به نظر من اصولگرایان باید هر چه سریع‌تر برای خود یک ریش سفید و بزرگ‌تر پیدا کنند که همه طیف‌های اصولگرایی از آن تبعیت کنند. البته شایان ذکر است که این وضعیت در جریان اصلاح‌طلبی هم به‌شکلى دیگر وجود دارد، با این تفاوت که حداقل همه اصلاح‌طلبان از دیدگاه‌های رئیس دولت اصلاحات و معاون اول وى تبعیت می‌کنند و سخن ایشان برای همه آنان حجت است. جریان واقعى اصولگرایی معتدل باید با تدبیر ویژه با یک وحدت رویه خاص و با کنار گذاشتن افراطیون و تمامیت خواهان تلاش کند یک جریان جدید را از دل جریان اصولگرایی که دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشد به وجود بیاورد.

این جریان جدید با چه هدفی متولد خواهد شد و چه کارکردی دارد؟

مهم‌ترین کارکرد این جریان این است که تفکرات سنتی و افراطی را به حاشیه می‌کشاند و تفکرات جدید و پویا را جایگزین آن می‌کند. اصولگرایان سنتی و رادیکال در سال‌های گذشته تلاش کردند جریان اصولگرایی را رهبری کنند. اما این افراد در چند سال اخیر هیچ گونه دستاوردی برای جریان اصولگرایی به ارمغان نیاورده و بلکه با افکار رادیکال و برنامه‌ریزی اشتباه خود زمینه شکست اصولگرایان را در چهار انتخابات گذشته فراهم کرده‌اند. اصولگرایان در سال88 به‌رغم اینکه بسیاری از آنها با رویکرد مدیریتی احمدی‌نژاد مخالف بودند اما به وی رأی دادند و زمینه پیروزی احمدی‌نژاد را در انتخابات ریاست جمهوری فراهم کردند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 احمدی‌نژاد در حدود 24میلیون رأی به دست آورد. این در حالی است که آرای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال92 و96 در حدود 16 میلیون رأی بوده است. در نتیجه در طول این سال‌ها در حدود 8میلیون نفر از جریان اصولگرایی بریده‌اند و راه خود را جدا کرده‌اند. برخی از این تعداد پس از جدایی از جریان اصولگرایی عملکرد مستقلی از خود نشان داده و از سوی دیگر نیز برخی به اصلاح‌طلبان پیوسته‌اند و از کاندیدای اصلاح‌طلبان در انتخابات حمایت کرده‌اند. به همین دلیل کسانی که برای جریان اصولگرایی تصمیم گرفته‌اند باید در این زمینه پاسخگو باشند که چرا در حدود 8 میلیون از جریان اصولگرایی جدا شده‌اند و عملکرد متفاوتی جز اصولگرایی در پیش گرفته‌اند.

مسئولیت شکست‌های اخیر اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر با چه کسانی است؟

مسئولیت این شکست‌ها با کسانی است که پشت پرده جمنا را اداره می‌کردند و تلاش کردند برای همه طیف‌های اصولگرایی تصمیم‌گیری کنند. در صورتی که پس از آن که شکست وحشتناکى را در انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس شورای اسلامی پذیرفتند باید به‌خاطر تدبیر غلطشان از جامعه اصولگرایى عذرخواهى جدى مى‌نمودند. این در حالی است که هنوز هم برای عامه اصولگرایان حضور مسئولانه این افراد مشخص نبوده و نیست. این افراد در جلسات جمنا و اصولگرایان هم شرکت می‌کردند اما مشخص نبود که در پشت پرده چه اتفاقاتی رخ می‌دهد و چه تصمیماتی گرفته می‌شود. وضعیت به شکلی بود که بقیه اعضای ده نفره جمنا و اصولگرایان گوش به فرمان یک شورای پنج نفره بودند و این افراد به صورت نامحسوس جمنا را هدایت می‌کردند، به همین دلیل این افراد باید برای شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر از جامعه بزرگ اصولگرایی عذرخواهی کنند. بدون شک دلیل اصلی شکست اصولگرایان برنامه‌ریزی اشتباه این افراد و کسانی بوده که از این افراد تبعیت می‌کردند.

این گروه چرا آقای قالیباف را وارد رقابت‌های انتخاباتی کرد؟ هدف از حضور قالیباف در انتخابات چه بود؟

به نظر من این گروه و مشاوران آقای قالیباف با نظرات غلط باعث شدند که آقای قالیباف با پای خود به مسلخ برود. آقای قالیباف در سه انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کرده که در هر سه انتخابات نیز شکست خورده است. در انتخابات ریاست جمهوری 96 برخی افراد تمامیت خواه با سوء استفاده از ظرفیت آقای قالیباف وی را قربانی اهداف ناصواب خود کردند.

آقای قالیباف چرا حاضر شد در زمین بازی که این افراد برای وی در نظر گرفته بودند، بازی کند؟

آقای قالیباف تحت تأثیر نظرات احساسى مشاوران خود قرار گرفت و وارد یک بازی دو سر باخت شد. از طرف دیگر استراتژی آقای قالیباف در مناظره‌های انتخاباتی صحیح نبود و ایشان باید با برنامه‌های دقیق‌تر و عمیق‌تری در مناظره‌ها شرکت می‌کرد. با این وجود در نظرسنجی‌های صورت گرفته آقای قالیباف وضعیت بهتری نسبت به آقای رئیسی و دیگر کاندیدای اصولگرا داشت و از شانس بیشتری برای پیروزی برخوردار بود. مسأله مهم در این زمینه این است که تصمیمات درون جمنا که آقای قالیباف را به عنوان نفر سوم یا چهارم معرفی کرد بسیار اشتباه بود و به شخصیت آقای قالیباف ضربه محکمى وارد کرد. جالب است که تصمیمات از قبل در پشت پرده جمنا گرفته شده بود و افراد از قبل انتخاب و تعیین شده بودند و در نتیجه انتخابات درون گروهی جمنا تقریبا فرمایشی بود. به همین دلیل تصمیمات ناپخته جمنا مورد اعتراض اکثر اصولگرایان و کاندیداهاى مطرح قرار گرفت.

آیا قالیباف با علم به اینکه باید به سود رئیسی کناره‌گیری کند در انتخابات شرکت کرد یا این مسأله در ادامه به وجود آمد؟

به نظر من از ابتدا مشخص نبود که آقای قالیباف باید به سود آقای رئیسی کناره‌گیری کند چون اصولا آقاى قالیباف با این روش‌ها مأنوس نیست. جمنا در جلسات خود عنوان کرده بود که براساس نظرسنجی‌ها تصمیم‌گیری خواهد کرد و هر کاندیدایی که با بیشترین اقبال مردمی مواجه شود دیگران باید به سود وی کناره‌گیری کنند. نکته دیگر اینکه جمنا به آقای قالیباف تکلیف نکرد که از انتخابات کناره‌گیری کند. این وضعیت برای آقای رئیسی هم وجود داشت. قالیباف و رئیسی هیچ‌گونه تعهدی به جمنا نداشتند که حتما باید به دستورات جمنا عمل کنند. هر سه کاندیدای اصولگرا که در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کردند به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا کرده بودند. با این وجود جمنا نمی‌خواست این مسأله را بپذیرد که این افراد کاندیدای جمنا نیستند.

آیا مسائل تهاجمى مطرح شده از سوى قالیباف در مناظره‌های انتخابات طراحی شده بود؟ چه کسانی خط مشی قالیباف را در مناظره‌های انتخاباتی تعیین می‌کردند؟

بیشتر این مسائل توسط مشاوران آقای قالیباف مطرح می‌شد. به نظر من در بین مشاوران آقای قالیباف برخی افراد نفوذی هستند و ظاهرا آقای قالیباف از این مسأله بی‌اطلاع است. قالیباف مناظره‌ها را خوب شروع نمی‌کرد و از این نکته اطلاع نداشت که پایان ماجرا دست خودش نیست. مشاوران قالیباف به خوبی به این نکته آگاهی داشتند که مسیری که برای وی در نظر گرفته‌اند در نهایت به شکست منجر خواهد شد. نکته دیگر اینکه کناره‌گیری قالیباف در نهایت به سود آقای روحانی تمام شد. به نظر من تنها30 درصد از هواداران قالیباف به آقای رئیسی رأی دادند و70 درصد بقیه از آقای روحانی حمایت کردند. در انتخابات96 شرایط به گونه‌ای بود که معتدلین جریان اصولگرا همگی به سمت آقای روحانی متمایل شده بودند و تنها تندروهای این جریان و بخشى از کسانی که نسبت به وضعیت معیشتى و اقتصادى دولت انتقاد داشتند برای موفقیت آقای رئیسی تلاش می‌کردند. در شرایط کنونی تنها کسانی که در جریان به اصطلاح اصولگرایی باقی مانده‌اند، افراطیونى هستند که اغلب توسط جبهه پایداری هدایت می‌شوند. جبهه پایداری نیز به صورت غیر محسوس و خطرناک جریان اصولگرایی را هدایت می‌کند. به نظر من اگر اصولگرایان مانع از ادامه رویکرد جبهه پایداری نشوند این جریان به یک شبکه فراماسونری تبدیل خواهد شد. آقای مصباح یزدی هم به عنوان یکی از بزرگان جریان اصولگرایی به جمنا اعتماد نداشت. البته ایشان این مسأله را بروز ندادند و برای اینکه وحدت اصولگرایان حفظ شود از اظهار نظر در این زمینه خودداری کردند. این وضعیت برای جامعه روحانیت مبارز نیز وجود دارد. جامعه روحانیت مبارز با اینکه تلاش می‌کرد خود را به جمنا متصل کند اما اغلب اعضای آن از مدت‌ها پیش به خیل حامیان آقای روحانی پیوسته بودند و در انتخابات ریاست جمهوری به‌صورت محسوس و غیر محسوس از آقای روحانی حمایت کردند. اکثریت اعضای جامعه روحانیت مبارز دلشان با آقای روحانی بود اما این مسأله را به زبان نمی‌آوردند. متأسفانه این وضعیت برای دیگر طیف‌های اصولگرا نیز به وجود آمده است. در شرایط کنونی ظاهر و باطن اصولگرایان نسبت به آقای روحانی یکی نیست و در باطن دچار تشویش و شک و تردید شده‌اند. جمنا بارها عنوان کرد که با آیت‌ا... موحدی کرمانی مشورت کرده و نظر مساعد ایشان را نسبت به جمنا اخذ کرده است. با این وجود این مساله تنها در ظاهر رخ داده بود و در باطن و پشت پرده برای دیدگاه‌های آیت ا... موحدی کرمانی ارزشى قائل نبودند و همچنان برنامه‌های خود را دنبال می‌کردند. به نظر من جمنا بیشتر از نام آیت ا... موحدی کرمانی سوء استفاده کرد.

چرا جمنا در نهایت تصمیم گرفت بر آقای رئیسی سرمایه‌گذاری سیاسی کند؟

به نظر من این مسأله بیشتر شبیه یک توطئه بود. آقای رئیسی اگر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی‌کرد ممکن بود با آینده روشن‌تری در فضای سیاسی ایران مواجه شود. قبل از انتخابات شایعاتی مبنی بر آینده سیاسی آقای رئیسی در فضای سیاسی ایران منتشر شد که دلخوری‌هایی هم به‌وجود آورد. به همین دلیل این افراد تلاش کردند آقای رئیسی را وارد بازی انتخابات کنند تا این آینده از ایشان گرفته شود و پتانسیل ایشان در این زمینه از بین برود. افرادی که آقای رئیسی را وارد بازی انتخابات کردند به هیچ عنوان به فکر منافع ملی و نظام نبودند و همواره به منافع گروهی و شخصی و ناصواب خود فکر می‌کردند. این افراد به دنبال این هستند که در مناصبی که در اختیار دارند باقی بمانند. به نظر من یکی از دلایلی که آقای رئیسی در انتخابات شکست خورد حمایت همین افراد از ایشان بود که نزد مردم دارای جایگاهى مطمئن نبودند. مسأله دیگری که در این زمینه نقش داشت اتصال آقای رئیسی به جمنا بود. آقای رئیسی قبل از ورود به انتخابات به صراحت عنوان کرد که به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا کرده است. با این وجود جمنا با موج خبری که ایجاد کرد آقای رئیسی را کاندیدای تعیین شده از طرف خود معرفی کرد و اجازه نداد ایشان چهره مستقلی در انتخابات پیدا کند. از سوی دیگر، جمنا با علم به اینکه احتمال پیروزی آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری بسیار پایین است همه ظرفیت‌های خود را پشت سر ایشان جمع کرد تا شاید ایشان به پیروزی دست پیدا کند.

آیا هر سه کاندیدای اصولگرا در مناظره‌های انتخاباتی از یک اتاق فکر تغذیه می‌شدند؟

به نظر می‌رسید این اتفاق رخ داده است و هر سه کاندیدا در بخش‌هاى مهمى از مناظراتشان از یک اتاق فکر مشترک تغذیه می‌شدند. با این وجود در انتخابات ریاست جمهوری سال96 همه کاندیداها براى تخریب رقیب وارد مناظره‌های انتخاباتی شده بودند و هیچ کدام دارای برنامه مدون و کاربردی نبودند. البته از این نکته نیز نباید غافل شد همان‌گونه که آقای روحانی و جهانگیری با هم در مناظره‌ها هماهنگ عمل کردند، آقای قالیباف و رئیسی نیز هماهنگ بودند و در مسیر یک استراتژی مشترک قرار داشتند. به نظر من مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری سال96 بیش از آنکه شبیه مناظره باشد شبیه مشاجره، مجادله و حتی مخاصمه بود که در آینده نه چندان دور پیامدهای منفی برای همه کاندیداهای انتخاباتی در پی خواهد داشت. اصول مناظره بیانگر این مسأله است که شخصیت و آّبروی طرف مقابل باید حفظ شود و کسی حق ندارد به آّبروی دیگری خدشه وارد کند. اما در مناظره انتخاباتی رقبای انتخاباتی آبروی یکدیگر را زیر سوال می‌بردند و به شخصیت همدیگر توهین می‌کردند. در نتیجه این وضعیت بیشتر شبیه مخاصمه بود.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید