چرا جدایی سروش رفیعی فاجعه نیست؟
حسین غفوری - انگار تقدیر چنین است که هرسال در شب قدر هواداران پرسپولیس با فراغِ ستارههایشان شوکه شوند. واقعیت اما اینست که فقدان سروش آنقدرها که گمان میشود جبران ناپذیر نیست. خطِ هافبک پرسپولیس در دو فصل اخیر نقطهی قوت این تیم بوده است. «احمدزاده»، «کمال» و «مسلمان» با دوندگی عجیب و غریب خود پانزده تیم لیگ را از نفس انداختند و برتری مطلق این تیم را به حریفان دیکته کردند. معجزهی تمریناتِ بدنسازیِ «برانکو» حتی مسلمانِ فانتزیست را به یک بازیکن دونده و درگیر شونده مبدّل کرده بود.
«سروش رفیعی» مطابق انتظار نتوانست خود را با ریتم و ضرباهنگ سریع پرسپولیس منطبق کند. فلسفهی برانکو اینست که توپ با کمترین وقفه به خط حمله منتقل شود و پس از سلب مالکیت توپ، پرسینگ از همان زمینِ حریف آغاز شود. در دکترینِ پرفسور دریبل و حرکات اضافه جایی ندارد، مگر آنکه ضروری باشد. واضح است که بازیکنی همانند رفیعی که با دریبل نفس میکشد نمیتواند با این اصول کنار بیاید. تنبلی جزءِ لاینفکِ بازیکنانی از جنس سروش، «ایسکو» و «هازارد» است. این بازیکنان ۹۰دقیقه در زمین قدم میزنند و با چند حرکت تکنیکی و پاس طلایی رسالتِ خود را انجام میدهند. مربیان هم با علم به این موضوع، برایشان وظیفه تاکتیکیِ آنچنانی معین نمیکنند. آنها را آزاد میگذارند تا بر اساس بلوغ و شعور فوتبالیِ خود تصمیم بگیرند.
در تیم برانکو اما از این خبرها نیست. شرح وظایف تمامِ بازیکنان مشخص است؛ از بیرانوند تا علیپور. پروفسور هیچ چیز را به امید شانس و قضا و قَدَر رها نمیکند. پرسپولیسی که برانکو شالودهی آن را بنیان نهاده نیازی به سوپراستار ندارد، بلکه یازده سرباز میخواهد. یازده کارگر که فداکارانه در زمین عرق بریزند تا هنگام بیرون آمدن «نا» نداشته باشند، تا بدهکار خودشان نباشند. جملهی «آدولف هیتلر» را نَصبُ العِین خود کردهاند که «اشک هایی که پس از شکست میریزیم همان عرقی است که برای پیروزی نریختهایم.» در پرسپولیسِ نُوین عرقها در میدان خرج میشود. آنچه برای سروش رفیعی دشوار بود. آنچه باعث شد امثال «وحید امیری» زحتمکش و فداکار در تیم ذوب و بسرعت حل شوند. شاید فوتبال سهل و آسانگیرِ قطر برای پسر شیرازیِ ما مناسبتر باشد شاید هم نباشد اما محرز است که پرسپولیس حتی اگر نتواند «زهیوی» یا «شجاعیان» را جایگزین رفیعی کند، بازهم از این ناحیه لطمهی چندانی نمیبیند.