قتل مادر شوهر راز سر به مهر را فاش کرد
به گزارش خبرنگار ما، اسفندماه سال ٨٩ مرد جوانی به اداره پلیس در آبیک قزوین مراجعه کرد و گفت مادرش مفقود شده است. با اعلام این گزارش، مأموران تحقیقات خود را برای پیداکردن زن میانسال آغاز کردند. پسر زن میانسال به مأموران گفت: مادرم خانهدار است. او هرجا میرفت و هرکاری میکرد به ما خبر میداد.
از دیروز که برای دیدن اقوام به تهران رفته، به خانه بازنگشته است؛ با هرکسی که میشناختیم تماس گرفتیم، اما کسی از مادرم خبر ندارد، آخرینبار همسرم او را هنگامی که برای دیدن اقواممان به تهران میرفت دیده است. تحقیقات برای پیداکردن سرنخی از این زن آغاز شد. بررسیهای اولیه نشان داد زن میانسال هیچ تماسی با اقوامش در تهران نداشته است و حتی مأموران به این مسئله که او از محل زندگیاش دور شده باشد هم مظنون شدند.
پلیس در بررسیها متوجه شد زن میانسال از مدتی قبل با یکی از عروسهایش درگیری داشته و از راز مگوی عروسش باخبر شده و این مسئله میان آنها اختلاف ایجاد کرده بود. این راز رابطه پنهانی عروس این زن که نرگس نام دارد با مردی غریبه بود. مأموران با اطلاع از این رابطه، عروس جوان را بازداشت کردند، چراکه حدس میزدند او از سرنوشت مادرشوهرش باخبر باشد. با بازداشت نرگس که مظنون اصلی مفقودشدن مادرشوهرش بود، تحقیقات وارد فاز جدیدی شد.
نرگس که ابتدا منکر خیانت به همسرش و اطلاع از سرنوشت مادرشوهرش شد، پس از بازجوییهای فنی لب به اعتراف گشود و راز مفقودشدن مادرشوهرش را افشا کرد. او به مأموران جنایی گفت: از زندگی مشترک با همسرم راضی نبودم، برای همین مدتی پیش با مردی آشنا شدم. یک روز که با آن مرد قرار داشتم، مادرشوهرم متوجه رابطه پنهانی ما شد. تازه با این مرد آشنا شده بودم و رابطه چندانی با او نداشتم، اما مادرشوهرم هنگامی که من را با مرد غریبه دید خیلی عصبانی شد و میخواست موضوع را به همسرم بگوید. چندبار به مادرشوهرم التماس کردم که موضوع را به همسرم نگوید.
من نمیخواستم آبرویم برود و خودم میدانستم که کار اشتباهی کردهام و راهحل اختلاف با شوهرم این نیست که با مردی غریبه ارتباط داشته باشم، اما مادرشوهرم قبول نمیکرد. خیلی ترسیده بودم چون اگر شوهرم بویی از ماجرا میبرد معلوم نبود چه بلایی سرم میآورد و اصلا معلوم نبود چه اتفاقات تلخی در خانواده رخ میدهد. من این موضوع را به مادرشوهرم گفتم و از او خواستم با حرفزدنش زندگی همه اعضای خانواده را خراب نکند و او باز قبول نکرد. از همسرم و مادرشوهرم میترسیدم، به همین دلیل موضوع را با آن مرد در میان گذاشتم و تصمیم گرفتیم مادرشوهرم را گول بزنیم و به تهران بیاوریمش.
من به مادرشوهرم گفتم بیا با هم به تهران برویم، آنجا درباره مشکلی که داریم صحبت میکنیم و از بزرگان فامیل کمک میگیریم و حتی اگر تو بخواهی من از پسرت طلاق میگیرم و میروم. اول قبول نمیکرد؛ میگفت تصمیمش را گرفته است، اما بعد قبول کرد تا با مشورت چند نفر این موضوع را حل کنیم و شوهرم هم از مسئله باخبر نشود و اگر لازم شد من از شوهرم جدا شوم و از زندگی آنها بیرون بروم. بعد از آن بود که او را به تهران کشاندیم و سر قراری که با مرد غریبه داشتم حاضر شدیم و در یک فرصت مناسب مادرشوهرم را در چاهی انداختیم و بهسرعت از محل دور شدیم.
با بهدستآمدن این اطلاعات، مأموران مردی را که با متهم رابطه داشت و در قتل به او کمک کرده بود بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. او پس از بازجویی، مأموران پلیس را سر چاهی برد که زن میانسال در آن انداخته شده بود. هرچند با کمک مأموران آتشنشانی جسد از چاه بیرون آورده شد، اما جسد زن میانسال به حدی متلاشی شده بود که حتی پزشکیقانونی نیز موفق نشد علت اصلی مرگ را تشخیص دهد.
متهمان در ادامه بررسیها داستانهای متفاوتی از مرگ مقتول روایت کردند و تناقضگویی زیادی داشتند، اما پلیس موفق شد با تطبیق اعترافات متهمان و مدارک بهدستآمده پرونده را تکمیل کند. بهاینترتیب پس از تکمیل پرونده، با توجه به شکایت اولیایدم و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواستی علیه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و بهزودی جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار میشود و متهمان پای میز محاکمه میروند.