اعترافات مردانی که از رقیب عشقی دوستشان انتقام گرفتند
روزنامه شرق نوشت: چندیقبل مردی به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت: چهار مرد مرا دزدیدند و بعد در بیابانی گلویم را بریدند و رهایم کردند.
او که به طرز معجزهآسایی از این حادثه نجات یافته بود، به مأموران گفت: من در خانه نامزدم لیدا بودم. یک نفر زنگ در خانه را زد و گفت ماشینت را بدجایی پارک کردهای و از من خواست آن را جابهجا کنم. جلوی در رفتم، به محض اینکه از در فاصله گرفتم، مرا داخل ماشینم کردند و با خود بردند. اول فکر کردم سارق هستند و گفتم اگر ماشین را میخواهید، بردارید اما آنها فقط به ماشین بسنده نکردند بلکه یک چک ٢٠٠میلیونتومانی هم از جیبم بیرون آوردند و بعد هم یکی از آنها با چاقو گلوی من را برید و در بیابان رهایم کردند. چند لحظه اول بهوش بودم، بعد بیهوش شدم و در آن لحظات فکر میکردم که مردهام. یکباره به طرز معجزهآسایی چشمهایم را باز کردم و دیدم در بیمارستان هستم. به من گفتند چندروزی گذشته است و یک مرد کامیونسوار مرا به بیمارستان رسانده است.
وقتی از راننده کامیون تحقیق شد، او گفت: من این مرد را دیدم که کنار جاده افتاده بود. به نظر میرسید خودش را به کنار جاده کشیده است. بعد هم با اورژانس و پلیس تماس گرفتم و او را به بیمارستان رساندیم.
پلیس در ادامه تحقیقات خود متوجه شد این اتفاق قطعا انگیزه سرقت نداشته است و آنچه اتفاق افتاده در پی یک انتقامگیری بوده است. چند روز بعد از این حادثه ماشین مرد جوان نیز کنار جاده پیدا شد و پلیس براساس مدارکی که به دست آورده بود، موفق شد یکی از آدمربایان را شناسایی و بازداشت کند.
با بازجویی از این فرد سایر آدمربایان هم شناسایی و دستگیر شدند.
تحقیقات از آنها نشان داد آنچه اتفاق افتاده در پی یک رقابت عشقی بوده است. چراکه یکی از آدمربایان مدعی شد از آنجا که مرد شاکی با دختر موردعلاقه او نامزد کرده بود، دست به این کار زده است. او گفت: مدتی قبل با دختری به نام لیدا آشنا شدم و با هم دوست شدیم. من لیدا را خیلی دوست داشتم و رابطه خوبی هم با هم داشتیم اما از آنجا که وضع مالی من خوب نبود لیدا با شخصی دیگری که همین شاکی پرونده است نامزد کرد. لیدا به من گفت به خاطر ثروت این مرد با او نامزد کرده است و دوستش ندارد من هم تصمیم گرفتم به لیدا کمک کنم تا نامزدیاش با این مرد بههم بخورد و دوباره با هم باشیم. به همین دلیل هم با دوستانم صحبت کردم و نقشه ربودن او را کشیدیم.
یکی دیگر از آدمربایان هم در اعترافاتش به مأموران گفت: وقتی دوستمان از ما خواست به او کمک کنیم ما قبول کردیم؛ اصلا فکر نمیکردم مسئله خیلی جدی باشد؛ فکر میکردیم چندکلمهای با هم صحبت میکنند. لیدا چهار سال با دوست ما رابطه داشت و اینکه نامزد کرده بود دوستمان را خیلی ناراحت کرده بود و هدفمان این بود که این ناراحتی را کم کنیم.
او درباره نحوه اجرای نقشه گفت: وقتی تماس گرفتیم و از مرد جوان خواستیم برای جابهجایی ماشینش پایین بیاید، بلافاصله او را سوار ماشین خودش کردیم. در راه او با ما درگیر شد و چاقو کشید؛ همین هم باعث شد ما هم چاقو بکشیم و گلوی او را ببریم. با توجه به ادعایی که متهمان مطرح کردند، بازپرس تحقیقات ویژهای را دراینباره آغاز کرد اما مشخص شد آنها دروغ گفتهاند چراکه هیچ جراحتی روی بدن هیچکدام از آنها وجود نداشت که نشان از درگیری با شخصی دیگر باشد؛ ضمن اینکه آنها با کشیدن چاقو روی خرخره مرد شاکی او را همان ابتدا ناکار کردهاند و دیگر فرصتی برای درگیری وجود نداشته است. همچنین مشخص شد مرد شاکی اصلا نمیدانسته برای چه ربوده شده است و دراینباره چیزی به او گفته نشده بود. به دستور بازپرس هر چهار متهم این پرونده با قرار بازداشت در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفتند.