چند سوال مهم از محمود احمدینژاد؛ گل به گردن کسانی میاندازید که دنبال سرنگونی نظام هستند؟ /مگر نگفته بودید در ایران کسی بیدلیل به زندان نمیرود؟
به گزارش نامه نیوز دفتر کار رییس دولت نهم و نهم چهارشنبه شب شاهد عجیب ترین اتفاقات خود در این چند سال بوده است . حمید بقایی آزاد شده و محمود احمدی نژاد و چند تن از مدیرانش در حیاط ایستاده اند تا معاون سابق را با استقبال خود مواجه کنند .
بقایی که ادعا کرده اعتصاب غذا داشته بعد از ورود به جمع این شخصیت های دولتی سابق ناگهان شروع به بیان سخنانی بسیار تند می کند . اتهامات عجیبی و سنگینی را متوجه قوه قضاییه می کند و آنگاه حتی بدتر از آن آرزوی سرنگونی می کند . او که این حرف را می زند ناگهان کسی از جمع برای برآروده شدن این آرزوی انشالله می گوید و دیگران هم با صدایی بلندتر ، انشالله گویان او را تایید می کنند.
این البته پایان ماجرا نیست . آنجا که آنها دور گرفته بودند و مبارز می طلبیدند اسفندیار رحیم مشایی هم ایستاده بود .از تشکیل دادگاه سخن می گفت و آمادگی برای حضور در آن و البته این سخنانش را همراه کرده بود با آمادگی برای شهادت در این راه !
البته احمدی نژاد تنها تماشگر این شب عجیب و غریب نبود. او هم تایید می کرد و هم خودش حرف می زد .
هنوز هم برای من سخت است باور کنم این محمود احمدی نژاد است که این حرف ها را زده و کسانی را در آغوش خود با تمام قدرتش می فشارد که آن حرف ها را زده اند.
همیشه در زمره منتقدانش بوده ام؛ شاید اما هیچ وقت گمان نمی کردم او را در چنین هیبتی ببینم. بارها فیلم های کوتاه مخابره شده از محل کارش را در این دو روزی که از آزادی حمید بقایی گذشته از ابتدا دیده ام . آیا این واقعا محمود احمدی نژاد است ؟
آیا او همان کسی است که وقتی شهر به شهر می گشت کم نبودند کسانی که در دور افتاده ترین نقاط ایران با دیدنش قند ته دلشان آب می شد که یک نفر از مسئولان جمهوری اسلامی آمده تا بدبختی شان را دیده و چاره ای برای باز شدن گره کارشان باز کند ؟
آیا او همان کسی است که روزگاری جماعت زیادی از بچه حزب اللهی ها جانشان برای او در می رفت و آنچنان روی نام او تعصب داشتند که جرات می خواست در کنارشان بایستی و رییس دولتشان را نقد کنی ؟
آیا همان احمدی نژادی است که در سال 88 در میانه آن روزهای بسیار مهم بخش های مهمی از نظام به حمایت از او پرداخت ؟
آیا این کسی که حلقه گل می اندازد به گردن کسی که دنبال سرنگونی افتاده و این آرزو را با صدای بلند فریاد می زند محمود احمدی نژاد است ؟
آیا این محمود احمدی نژاد نبود که در بین مردم گفته بود:« هم من حرف دارم، هم شما. اما حفظ نظام و آرمان های بلند انقلاب مهمترین ماموریت ماست. ما نیازمند وحدت مقابل مستکبران بی فرهنگ هستیم. صدها احمدی نژاد فدای انقلاب و رهبری.»
اصلا اجازه بدهید کار ساده تری انجام دهیم . می توان با یک جستجوی مختصر در اخباری که در فضای اینترنت امکان دسترسی به آن برای همه وجود دارد نظرات آقای احمدی نژاد را در مورد جمهوری اسلامی و رفتارش با مخالفان را مرور کنیم .
«من شخصا از اینکه کسی در زندان باشد، ناراحت و متأسف هستم ولی در جمهوری اسلامی ایران کسی بی دلیل به زندان نمی رود و هیچ کس به دلیل مخالفت با من، به زندان نرفته است.»( گفت وگو با "ان پی آر" رادیوی سراسری آمریکا، 3 مهر 88)
احمدی نژاد در پاسخ به سوالی در خصوص اظهارات خاتمی مبنی بر زندانی شدن افراد به دلیل اظهار نظر و تحت فشار بودن اعترافات بازداشتی های اخیر انتخابات، گفت: در ایران آزادی وجود دارد و همه می توانند اظهار نظر کنند. این نظر آقای خاتمی است و اگر این گونه بود، خود آقای خاتمی هم باید در زندان می بود. (گفت وگو با "ان پی آر" رادیوی سراسری آمریکا، 3 مهر 88)
خوب آقای احمدی نژاد این نظام مگر همان نظام نیست؟ مگر این خود شما نبودید که گفتید در جمهوری اسلامی کسی را بدون دلیل به زندان نمی برند . مگر خود شما برهان وجود آزادی در کشور را آزاد بودن رییس جمهور اسبق نمی دانستید . همین حالا جنابعالی خدایی ناکرده در زندان هستید ؟
نه آقای دکتر نظام عوض نشده ، قوانین هم تغییر نکرده است . مشکل از جای دیگری است . اجازه بدهید متن سخنان آیت الله یزدی درباره شما را که در یک جمع بیان شده بدون هیچ تغییری بخوانیم . آنوقت متوجه می شویم که ماجرا از چه قرار است و شما این مخالفت خوانی ها را از چه زمانی تقویل کرده و به امروز رسیده اید .این سخنان مربوط به وقایع قهر جنابعالی و خانه نشینی است :« یک دیداری انجام میگیرد که معمولاً دوشنبهها این دیدار را آقای رئیسجمهور با آقا داشته در دوشنبه گذشته در آن دیدار گفته شد که قبلش جلسه سران سه قوه بوده و هرسه بودند و یک سری مسائل کلی کشور به اصطلاح مطرح بوده. بعدش هم که نوبت ایشان بوده و طبق روال هر هفته ایشان خصوصی صحبت میکردند درمورد مسائل به اصطلاح قوه مجریه با رهبری. بحث منتهی میشود به همین مسأله آقای وزیر اطلاعات. گویا مثلاً آقا میگویند که ایشان باید باشد و مثلاً چرا شما قبول نکردی و باید باشد و اینها، آقای رئیسجمهور میگوید که من با ایشان نمیتوانم کار کنم یا اطلاعات، من یک سری در اطلاعات خبر دارم که خودم باید کنترل بکنم و باید تسلط داشته باشم که ایشان نمیتواند با من کار کند و باید یکی دیگر باشد و یک مقداری راجع به این که چه کسی باشد صحبت میکنند و گویا بحث به اینجا منتهی میشود که چند تا پیشنهادی شروع میکند و آقا هم موافقت نمیکند. تا منتهی میشود که میگوید خوب حالا تا وقتی یک کسی پیدا بشود که مورد موافقت هر دو ما باشد طبق روال قانونی سرپرستی را من داشته باشم. این طور که برای ما گفته شد خوب آقا میگویند که سرپرستی کسی که میخواهد در وزارت اطلاعات تسلط داشته باشد باید شرط اجتهاد داشته باشد در متن قانون آمده شما که اجتهاد ندارید؟ چطور میخواهید سرپرستی داشته باشید؟ این نمیشود و به اصطلاح موافقت نمیکنند. اینجا ظاهراً ایشان مطرح میکنند که مثلاً اجازه بدهید یا پس میروم در خانه مینشینم. آقا هم میگویند که برحسب آنچه که برای ما گفته شده، این کار به ضرر خود شما و به ضرر نظام خواهد بود. دیگر این تمام میشود. ولی ظاهراً بحث هم فعلاً همین مسأله آقای وزیر اطلاعات هست و جایگزینی و نظر آقا این است که همین ایشان باشد، آقای رئیسجمهور هم میگوید که ایشان نباشد! خوب ایشان میرود سفر و از سفر که بر میگردد دیگر به اصطلاح خانهنشینی را انتخاب میکند.ما صبح چهارشنبه که رفتیم تهران طبق معمول در جلسه شورای نگهبان حاج آقا جنتی یک گزارش مفصلی دادند از دیداری که ایشان با حاج آقای جنتی داشته، به تفصیل ایشان برای اعضای شورای نگهبان توضیح دادند که در جلسه اینجوری بود و اینجوری و ایشان اینجوری میگوید و در کل یک سری گلایه از رئیس قوه و رئیس مجلس و مدیران و دفتر آقا و مثلاً یکی دو تا جزئی هم از حضرت آقا که مثلاً حمایت نمیکنند و هر وقت بحث حمایت میشود از مجلس حمایت میکنند از قوه قضاییه حمایت میکنند و از من حمایت نمیکنند! از این حرفها. درحالی که ما شنیدیم در آن گفتوگو هم حتی صحبتش شده، آقا فرمودند او گفته که نظام اگر نتواند من را تحمل بکند! آقا هم گفتند که اگر نظام مسئولش من هستم که من تحمل کردم و شما را این دو - سه ساله تحمل کردم! چطور میگوید که تحمل نمیکنند؟ به هرحال ایشان در خانه که مینشیند خوب جلسه دولت شرکت نمیکند و دولت هم طبق روال معمول به وسیله معاون اول انجام میگیرد و ظاهراً آقای وزیر محترم اطلاعات هم شرکت میکند توی جلسه دولت. خوب کسانی در این فاصله میروند دیدار با ایشان و ملاقات انجام میدهند و هر کسی هم با زبان خودش، رفته یک نصیحتی، موعظهای، راهنمایی و یک چیزی به ایشان و گفتوگویی با ایشان داشته، به خصوص تعداد زیادی از نمایندگان محترم مجلس که حالا توی این نمایندگان هم مثلاً یک جمع سه نفره بودند، یک جمع چند نفره بودند، چند تا از نمایندگان بودند، بعضیها را موافقت کرده و بعضیها را موافقت نکرده، به هر حال، بعضیها هم به تفصیل مثلاً طولانیتر و کمتر بالاخره یک بحثهایی گذشته، ولی اکثراً مطالب یکی بوده و غالباً گله و گلهگذاری و از این که هیچ دولتی به اندازه دولت من تحت فشار قرار نگرفته بوده است و مظلوم نماییهایی که متعارف هست!»
این ماجرا بارها مرور شده و همه می دانند چه انتظارغیرقانونی و غیر معمولی برای در اختیار گرفتن وزارت اطلاعات داشتید. همه دیدند که چطور کشور را در آن چند روز با آن مسایل روبرو کردید .برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی اینچنین مقابل ولایت فقیه بر خواسته نابجای خود پافشاری کردید .
حالا هم اتفاق جدیدی نیفتاده ، شما دقیقا روی همان محوری که داشتید حرکت می کنید فقط شاید کم بودند کسانی که فکر می کردند عاقبت کار حتی به اینجا برسد که آن دیگری در کنار شما آرزوی سرنگونی کند و آن عزیز تر از جان شما با افتخار از آمادگی برای شهادت در این راه سخن بگوید. طول دادن این وجیزه بیش از این فایده ای ندارد . شما این حرف را هم نخواهید شنید مثل همه حرف های که در این چند سال گوشتان را روی آن ها بستید .
احمدی نژاد تمام شده ؛ سال هاست . این چیزی است که می تواند مرهمی باشد برای آنهایی که همچنان دلشان برای آن «آقای دکتر» دهه 80 تنگ می شود .
باید به آینده چشم بدوزیم و این بار مراقبت فراوانی کنیم که شخصیت های سیاسی ما به عاقبت احمدی نژاد دچار نشوند.