احمدی نژاد را من شهردار تهران کردم!
مشروح گفتوگوی «نامه نیوز» با این چهره اصولگرا به بهانه جنجالآفرینی جدید احمدینژادیها بعد از آزادی بقایی از زندان را در ادامه میخوانید:
شما روزی طرفدار آقای احمدینژاد بودید و حمایت قاطع و صریحی از او داشتید. حتی گفته میشود بانی آنکه احمدینژاد شهردار شد و از آن جایگاه پلی به ریاست جمهوری زد شما بودید. چه طور ظرف چهار سال یعنی از زمانی که آقای احمدینژاد ریاست جمهوری را تحویل داد، باورها و اعتقاداتش نسبت به نظام ۱۸۰ درجه تغییر کرد؟
معتقدم برای ارزیابی هر کسی باید عکس چهار یا پنج سال گذشته او را کنار عکس امروزش گذاشت. آن زمان روح معنویت افراد را میتوان به دست آورد. من آقای احمدینژاد را فرد با هوشی میدیدم و کسی میدانستم که اگر میخواهد تصمیمی بگیرد تحلیلی برای اتخاذ این تصمیم دارد اما در رفتارهای اخیرش احساس و برداشتم این است که دیگر آن تفکر و ذکاوت سیاسی در آقای احمدینژاد وجود ندارد و کسی او را هدایت میکند و به طور راهبردی خط و مشی به او میدهد.
احمدینژاد زمانی شهردار تهران بود و از حق نگذریم در آن زمان خدمات صادقانهای را به مردم میداد اما فضای تصمیمگیری او خیلی دگرگون شده است. حضرت آقا قبل شکلگیری فضای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به آقای احمدینژاد گفتند «صلاح شما نیست وارد این عرصه شوید». وقتی ولی امر و ولایت فقیه صلاح کسی را به او یادآور میشوند دقیقا این مسئله نشان میدهد که عمق قضیه چقدر میتواند برای فردی که دارد این توصیه به او میشود مهم است. بعد شاهد بودیم آقای احمدینژاد نامهای نوشت و اعلام کرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمیشود و در واقع خودش را مرید نشان میدهد اما در صحنه عمل اتفاقات دیگری میافتد. اینها همه پارادوکسهای رفتاری است که من را به این نتیجه رساند که دیگر خود احمدینژاد تصمیمگیر نیست.
احمدی نژاد از داخل کشور دارد هدایت میشود یا خارج از کشور؟
خیر، داخلی است. اصلا این نسبتها به احمدینژاد نمیچسبد که بگویند از خارج کشور مورد هدایت قرار میگیرد. هر چه هست از اطرافیان او نشأت میگیرد.
یعنی مشایی؟
نام نمیبرم ولی برداشتم این است که حلقه مشاوران احمدینژاد دارند او را هدایت میکنند.
خیلیها زمان دولت نهم و دهم همین ایده را داشتند که اطرافیان مشغول هدایت احمدینژاد هستند اما بعد اعلام کردند خیر خود احمدینژاد است و کسی پشت پرده وجود ندارد.
این برداشت هم درست است. خود من هم تصور میکردم احمدینژاد است که دارد عدهای را بازی میدهد ولی الان اتفاقات طوری شده که معتقدم حلقه مشاوران دارند او را به سمت و سوهایی هدایت میکنند. البته آن تحلیل اول نیز میتواند باشد. به عبارت دیگر امروز احمدینژاد هم بازی میدهد و هم بازی میخورد.
چه منفعتی قرار است از این رفتارها نصیب احمدینژاد و اطرافیانش شود؟ آیا او میخواهد انتقام ردصلاحیتشدنش را در انتخابات ریاست جمهوری از نظام بگیرد؟
احمدینژاد میخواهد اگر روزی مثل برخی آقایان نقش اپوزیسیون را داشت بهانه بیاورد و به عوامل نظام بگوید «شما من را اپوزیسیون کردید». یعنی میخواهد در این قضایا شریک پیدا کند.
آیا احمدی نژاد همچنان ۲۵ میلیون رأی در کشور دارد؟
در اینکه احمدینژاد طرفدارانی در کشور دارد شکی نیست بنابراین کسانی که میگویند احمدینژاد به تاریخ پیوست، تمام شد، افول کرد و دیگر طرفداری ندارد، اشتباه میکنند. اما احمدینژاد با تصور آنکه طرفداران زیادی دارد میخواهد آنها را لیدری کند و در این لیدری، موضوع عدالتخواهی را یدک بکشد. منتهای مراتب آقای احمدینژاد نباید خودشیفته باشد، فکر کند خودش تنها کسی است که در ایران طرفدار دارد، خیر. شخصیتها، جریانات و گروههای سیاسی دیگری هم هستند که طرفداران خودشان را دارند.
برخی این تحلیل را دارند که احمدینژاد معتقد است «فضای سیاسی کشور در آینده نزدیک عوض میشود و بر اساس همین اعتقاد میخواهد برای آن فضای سیاسی نقش لیدری ایفا کند». نظر شما چیست؟
همین انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ معیار خوبی میتواند برای قضاوت باشد. ۱۶ میلیون نفر به نامزدهای اصولگرا رأی دادند. البته یک بخش قابل توجهی از پایگاه اجتماعی اصولگرایان نیز به آقای روحانی رأی دادند چون صلاح میدیدند که آقای روحانی رأی بیاورد. در کنار اینها کسانی هم که به اصلاحطلبان رأی میدهند و پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان محسوب میشوند بودند که آن جمعیت ۲۳.۵ میلیون نفری را در حمایت از آقای روحانی شکل دادند. نسبت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان نیز با احمدینژاد روشن است و قطعا گرایشی به احمدینژاد ندارند. در مجموع کسانی که در انتخابات ریاست جمهوری رأی دادند طرفدار آقای احمدینژاد نیستند. حالا به فرض فضای سیاسی کشور تغییر کند، این فضای سیاسی که محدود به آقای احمدینژاد نمیشود. پس آقای احمدینژاد نباید این ادعا را داشته باشد که لیدر آینده فضای سیاسی کشور است.
آقای مشایی بعد از دستگیری آقای بقایی اعلام کرد «چشمانم باز شد». آقای بقایی هم وقتی از زندان آمد بیرون شروع به طرح انتقادهای تند نسبت به نظام کرد و گفت «ما خون ندادیم که فاسدان روی کار بیایند». آقای احمدینژاد هم که محکم پشت آنهاست و نشان داده حاضر است هر نوع هزینهای را بدهد. واقعا در ذهن آقای احمدینژاد، مشایی و بقایی چه میگذرد؟
آنها دارند تلاش میکنند اپوزیسیون بشوند. به هر جهت باید مراقب بود کسی را برای این موضوع بهانه نکنند.
چرا برای اپوزیسیونشدن اینقدر با سرعت زیاد حرکت میکنند؟
باید این واقعیت را بپذیریم که حس جاهطلبی و قدرت در برخی افراد به گونهای رسوخ میکند که باورشان این میشود فقط گروه و تشکل آنهاست که میتواند محوریت عدالت و گفتمان انقلاب را در اختیار داشته باشد. معتقدم از طرح حرفهایی که جز ضرر برای مجموعه ارزشهای نظام و انقلاب حاصل دیگری ندارد باید پرهیز کرد. برخی معتقدند باید حقایق گفته شد اما بازگویی حقایق با سیاهنمایی فرق میکند. آقای بقایی بعد از آزادی گفته «در سلولم فلان فرد بوده یا آقای اژهای دروغگو است». اگر قانون محترم است بنابراین هر گونه تهمتزدن و سیاهنمایی باید طبق قانون مورد رسیدگی قرار بگیرد. هر کس سندی دارد که یک آقایی در دوره مدیریتش مدام دروغ میگفته یا در زندانهای کشور دارد این اتفاقات میافتد، مستندات خودش را باید به مرجع ذیصلاح قضایی ارائه دهد. کسانی که میخواهند با سیاهنمایی خودی نشان دهند و بگویند «حکومت ظلم و جور است، مردم میخواهیم واقعیتها را بگوییم تا شما را نجات دهیم»، بدانند این حرفها زیبنده کسانی نیست که خودشان روزی در این مملکت مسئولیت داشتهاند.
اگر قرار باشد تقسیم این اتفاقات انجام شود مطمئن باشند سهمی هم به آنها میرسد. پس باید مراقب باشند و برای مناصب چند روزه، دستاوردهای نظام و انقلاب را زیر سوال نبرند. اما گویا آقایان همه چیز را فراموش کردهاند و دارند به سمت و سویی میروند که بنیان نظام را زیر سوال ببرند. این اقدامات با گفتمان امام و رهبری و ارزشهای نظام منافات دارد.