دردسر جاه طلبی های عربستان برای آمریکا
به گزارش ایرنا در دل وضعیت آشفته شبه جزیره عربی که تا حدی به دلیل رفتار عربستان سعودی با یمن و قطر به وجود آمده این نکته به آسانی از یادها رفته است که تا همین اواخر، سیاست خارجی عربستان سعودی محتاطانه و محافظه کارانه بود.
قابل درک است که بی ملاحظهگی «محمد بن سلمان»، که در ماه ژوئن به ولیعهدی رسید، برخی مقام های آمریکایی را در حسرت روزهایی قرار داده که سیاست خارجی عربستان در دستان مقام های با تجربه و دارای توان داوری بهتری بود.
همچنین به جز برخی راهکارهای انگشت شمار همچون پیشنهاد صلح عربی (Arab Peace Initiative) که در سال 2002 میلادی توسط عبدالله ولیعهد آن زمان ارایه شد، در بیشتر موارد، سعودی ها ترجیح داده اند که با استفاده از دیپلماسی «اغوای خاموش» برای به کسب نفوذ، خریدن دوستان و دشمنان و پیشبرد منافع خود در یمن، شامات و فراتر از آن، اقدام کنند.
با توجه به عدم تناسب میان منابع ثروت و ضعف نظامی عربستان که این کشور را برای مقابله با رقبای منطقه ای نظیر صدام حسین در عراق و اخیرا ایران به شدت به چتر امنیتی آمریکا وابسته می کرد، چنین احتیاطی زاییده نیاز و ضرورت بود.
«پری کاماک» و «ریچارد سوکولسکی» تحلیلگران اندیشکده کارنگی معتقدند: دولت های آمریکا که نگران این ناتوانی و عدم بلوغ مهم ترین شریک عرب خود بودند، پی در پی، با برخی اقدام ها نظیر فروش تسلیحات و حمایت های لجستیکی و سیاسی از عملیات نظامی خشونت بار عربستان در یمن به ویژه در دوران ریاست جمهوری «باراک اوباما» رییس جمهوری پیشین، ریاض را وادار کردند که در حوزه های دفاعی خود و موضوعات امنیتی منطقه مسئولیت بیشتری بپذیرد.
اما ابعاد منفی این اقدام – تلاش آمریکا برای نزدیکی به ایران و انتقاد شخصی اوباما از عربستان به عنوان کشوری که از آمریکا حمایتهای امنیتی رایگان دریافت می کند- باعث تحریک عربستان و دگرگونی در سیاست خارجی و امنیتی آن شد.
**متخاصم و فتنه گر
گزارش اضافه می کند: سیاست کنونی عربستان جاه طلبانه، خصمانه و ملیگرایانه است- که به امنیت و ثبات منطقه کمکی نمی کند. عربستان به ویژه در منطقه خلیج فارس با تکیه بر ابزار نظامی و دیپلماتیک که کاملا با اهداف واقع گرایانه در تضاد است، لحنی خصمانه و فتنه انگیز دارد. در این زمینه عراق یک استثناء قابل توجه است و سعودی ها همچنان در مقابل دولت شیعه محور عراق رویکردی محتاطانه دارند.
همچنین جاه طلبی عربستان اثرات مخربی بر ثبات سراسر منطقه بر جای گذاشته است. عملیات نظامی عربستان در یمن که به طور گسترده در پاسخ به هراس از ایران صورت گرفت، این کشور فقیر را از هم گسسته و آن را با پیامدها انسانی هولناکی دست به گریبان کرده، ضمن آنکه به یک باتلاق نظامی برای خود عربستان هم تبدیل شده است.
گزارش در ادامه تاکید می کند: القاعده از آشفتگی های حاصل از تهاجم نظامی عربستان در این شبه جزیره، برای افزایش توان خود بهره برداری کرده است. همچنین با توجه به اهداف عربستان، نفوذ ایران در یمن افزایش یافته و در عین حال حمله حوثی ها علیه قلمرو عربستان ادامه پیدا کرده است.
در چنین شرایط وخیمی، تحرکی که ماه گذشته با رهبری عربستان و امارات علیه قطر صورت گرفت اقدامی بود که با اولویت های سیاست داخلی و خارجی عربستان تناقض داشت.
به نظر اندیشکده کارنگی: این اقدام اثرات مخربی نظیر تقویت نفوذ ایران در قطر و از هم گسیختگی روزافزون ائتلاف عرب سنی را به دنبال داشت، ائتلافی که دولت ترامپ امیدوار بود در راستای مقابله با سیاست های منطقه ای ایران و شکست داعش اتحاد خود را افزایش دهد.
اما گزارش یک پرسش بنیادی را مطرح می کند؛ چگونه می توان این تحرک دیپلماتیک ظاهرا نادرست را توجیه کرد؟ یک پاسخ محتمل می تواند به «محمد بن سلمان» بازگردد. کسی که سربرآوردن شتاب آلود وی با رویکرد جاه طلبانه جدید کشورش همزمان شده است.
در این مسیر، شاهزاده محمد با برخورداری از حمایت مداوم امارات همواره قدرت عربستان را دست بالا گرفته و ظرفیت دشمنان خود برای مقابله با فشارهای نظامی و دیپلماتیک را ناچیز و کم اهمیت تلقی کرده است.
**یمن، محرکی برای رسیدن به سلطنت
کارنگی تاکید می کند: اگرچه جنگ یمن و مناقشه با قطر در پیشرفت منافع امنیتی عربستان کمترین نقشی نداشته اند اما به عنوان نیروهای محرکه برای سلطنت موفقیت هایی را به همراه داشته اند.
چشم انداز 2030، برنامه جاه طلبانه «محمد بن سلمان» برای اصلاح و تغییر اقتصاد عربستان این امکان را برای ولیعهد جدید فراهم کرد که کنترل سیاست های اقتصادی کشور خود را به دست بگیرد، در حالی که مناقشه یمن نیز این امکان را برای وی فراهم کرد که رقیب اصلی خود و ولیعهد پیشین یعنی «محمد بن نایف» را از عرصه سیاست امنیتی کنار بگذارد.
گزارش می افزاید: مناقشه با قطر، کشوری که «محمد بن نایف» با آن روابط گرمی داشت، این فرصت را برای «محمد بن سلمان» فراهم کرد که رقیب خود را به طور کلی از جانشینی و سلطنت کنار بگذارد.
همچنین تشکیلات سیاست خارجی عربستان در واقع نوعی کنش غیرسازمان یافته میان شاخه های متعدد رقبای خانواده سلطنتی بود که تحت کنترل پادشاهان سالخورده و مقام های ارشد قرار داشت. این پیرسالاری روند تصمیم گیری را بسیار کند می کرد و تصمیم های گرفته شده اغلب منعکس کننده پستترین منافع شخصی اعضای آن بود.
بنابراین به آسانی می توان فهمید که چرا مقام های آمریکایی از روند تصمیم گیری سیاست خارجی عربستان به ستوه آمده اند.
اما در شرایطی که به نظر می رسد عربستان به مفهوم ضرب المثل'مراقب آرزوهایت باش' پی برده است، امروزه این نسل از شاهزادگان عربستانی و همراه با آنها شبکه های ارتباطی در قطر و ایران که به دنبال راههای کاهش تنش ها بودند نیز- از عرصه خارج شده اند.
در عوض قدرت در دستان یک جوان 31 ساله با جاهطلبی های منطقه ای متمرکز شده است.
اندیشکده کارنگی می نویسد: سیاست جنگ طلبی عربستان علیه قطر می تواند برای سیاست استبدادی «محمد بن سلمان»، رسیدن به سلطنت را به ارمغان آورد. برخی نشانه ها حاکی از آن است که عربستان و امارات تعدیل مواضع و درخواست های خود را آغاز کرده اند و سعودی ها اهرم لازم برای رسیدن به این را دارند که قطر را بدون تحقیرشدن بیش از حد به پذیرش درخواست ها مجبور کنند.
این به نفع منافع عربستان و آمریکا خواهد بود اما باید بدانیم که ریاض در اقدام های نخستین خود علیه دوحه زیادهروی کرده و پارا از حد فراتر گذاشته است.
از سوی دیگر، دشمنی های فردی «محمد بن سلمان» با قطر و ایران به آسانی قابل مهار شدن نیست. اگر رفتار ماه های اخیر وی به بخش ثابتی از سیاست عربستان تبدیل شود، منطقه از امنیت کمتری برخوردار خواهد بود. همچنین اگر عربستان و امارات تا زمان پذیرفته شدن درخواست هایشان از سوی قطر بر مواضع خود ایستادگی کنند در آن صورت باید کمربندها را محکم کرد.
گزارش در ادامه تاکید می کند: سعودی ها تلاش می کنند که از اختلاف های دولت ترامپ پیرامون راهبرد منطقه ای به نفع خود بهره برداری کنند. ترامپ در مناقشه قطر حمایت کامل خود از عربستان را اعلام کرده است در حالی که «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه و «جیمز ماتیس» وزیر دفاع آمریکا به دنبال کاهش تنش ها هستند. مصلحت آن است که ترامپ به وزرای امور خارجه و دفاع اجازه دهد که در این زمینه نقش رهبری را ایفا کنند.
در حال حاضر و در شرایطی که بی ثباتی در منطقه حکمفرماست، شکاف ایجاد شده در شورای همکاری خلیج فارس باعث شده که کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس خط مشی های نادرست و خطرناکی را پیش بگیرند.
اگرچه مشارکت مستقیم آمریکا در این مناقشه دیپلماتیک منافع اندک و زیانهای بی شماری به دنبال خواهد داشت، اما واشنگتن به عنوان یک قاعده کلی باید از حق حاکمیت کشورهای عربی کوچکتر حمایت کند.
به هر حال، انگیزه های جانشینی و سلطنت، «محمد بن سلمان» را به سمت سیاست های خصمانهتری سوق می دهد.
گزارش ادامه می دهد: اگرچه راهکارهای وی علیه یمن، قطر و ایران برای دیگران کاملا نادرست به نظر می رسد اما مسیر او برای رسیدن به تاج و تخت را هموار کرده است.
همچنین موانعی که پیشینیان او با آن مواجه بودند حداقل دیگر وجود ندارند. چراغ سبز ترامپ به رویکرد جاه طلبانه منطقه ای بن سلمان این اطمینان را ایجاد کرده است که شاهزاده جوان با هیچ محدودیت خارجی روبرو نخواهد شد.
گزارش در پایان می نویسد: تا زمانی که آمریکا سردسته کشورهای تشویق کننده عربستان سعودی است، منطقه باید درگیر جمع آوری زبالههایی باشد که یک ولیعهد بی پروا پشت سر خود به جای می گذارد، ولیعهدی که در وضعیت دشوار خودخواسته گرفتار شده و برای رهایی عربستان و منطقه از پیامدهای آشفته گزینه های خود چندان راه برون رفتی ندارد.