القدس العربی : بهانه جویی ترامپ درمخالفت با توافق هسته ای پیشگیری از انزوای آمریکاست
ایرنا-روزنامه القدس العربی در تحلیلی به قلم 'عصام نعمان' نویسنده لبنانی می نویسد: آمریکا همیشه ایران را دشمن خود دانسته و دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا، تهران را به دشمن شماره یک آمریکا تبدیل کرده است؛ خطر ایران برای واشنگتن تنها توان هسته ای ایران نیست، بلکه به این دلیل است که ایران دارای قدرت های چندگانه و رو به پیشرفت است و این کشور مقتدر و توانمند می تواند در آینده نفوذ آمریکا (درمنطقه) را محدود و این کشور را از امتداد دریای مدیترانه تا سواحل خلیج (فارس) بیرون کند.
در این مطلب آمده است:توافق هسته ای دلیل دشمنی آمریکا با ایران نیست بلکه تنها بهانه ای برای بزرگ جلوه دادن مساله است که تحریک های اسرائیل و نیز کشورهای شورای همکاری (خلیج فارس) نیز به این مساله کمک می کند اما این موضوع مساله اصلی آمریکا با ایران و هدف آن از تبدیل تهران به دشمن شماره یک خود نیست؛ انگیزه اول ترامپ و دستگاه سیاسی و نظامی آمریکا این است که دولت های گذشته این کشور از زمان جرج بوش پدر تا باراک اوباما درجنگ با ایران و گروه های وابسته به آن کوتاهی کرده و نرمش نشان دادند.
داعش چه ساخته آمریکا باشد همانطور که بسیاری معتقدند، یا نتیجه دخالت آمریکا در کشورهای منطقه با همراهی کشورهای غربی و اسرائیل، یک حقیقت انکار ناپذیر وجود دارد و آن این است که آمریکا و برخی همپیمانان منطقه ای آن از داعش و گروه های همپیمان آن برای ترسیم نقشه ژئوپولتیک جدید کشورهای غرب آسیا و مواجهه با قوای مقاومت در حال ظهور استفاده می کنند.
طبق این تحلیل، قوای مقاومت همپیمان ایران هستند و نه ابزاری در دست آن؛ درست است که ایران بسیاری از گروههای مقاومت (درمنطقه) را تامین مالی، آموزش و تسلیح می کند اما فرماندهان آن ابزاری در دست ایران نیستند.
دولت ترامپ و دستگاه سیاسی و نظامی و اطلاعاتی آمریکا سعی دارند که یک صفت وابسته بودن به قوای مقاومت هم پیمان با ایران بچسبانند اما وابستگی آنها به ایران یک اتهام ساختگی است.
نعمان می نویسد: جهاد اسلامی ، حماس و دیگر سازمان ها و گروه ها ابزار دست ایران نیستند؛ رابطه این قوای مجاهد و ایران رابطه وابستگی نیست بلکه رابطه همپیمانی و ائتلاف و همکاری در مواجهه با یک دشمن مشترک است و تاکنون نیز اینطور بوده است.
وی افزود: دولت ترامپ راهبردی مغایر با دولت های سابق آمریکا درعراق، سوریه و فلسطین در پیش گرفته است. در عراق از اقدام مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق برای جدایی اقلیم کردستان از دولت مرکزی این کشور حمایت می کند و کردها را به سمت داشتن یک دولت مستقل در کردستان عراق تحریک می کند و در همین راستا درگیری میان نیروهای عراقی و پیشمرگه های کرد را ترجیح می دهد تا از این طریق لزوم باقی ماندن نیروهای آمریکایی در خاک عراق احساس شود و ناآرامی هاهمچنان ادامه داشته باشد.
در سوریه نیز از نیروهای دمکراتیک کرد(قسد) برای برپایی منطقه مستقل از دولت دمشق حمایت می کند تا جناح کرد سوریه در درازمدت یک دولت (مستقل) در شمال این کشور تشکیل دهد، همانند کردها درعراق؛ این امر می تواند دو تفسیر داشته باشد، اول تشکیل دولت کرد با توافق ترکیه در قسمت هایی ازعراق و سوریه، دوم چشم پوشی واشنگتن از اقدامات ترکیه و اجازه دادن به آن برای تسلط بر بخش های گسترده ای از شمال سوریه که این امر خود می تواند برای دستیابی به این هدف باشد که دولت کرد مستقل در شمال عراق محصور باشد و شمال سوریه در دست ترک ها باقی بماند تا دولت دمشق و گروه های مخالف سوریه مجبور به تن دادن به نظام فدرالی ضعیف تحت نظارت آمریکا و ترکیه که خطری برای اسرائیل نیز نداشته باشد، شود.
در فلسطین اشغالی بسیاری از نشانه ها بر این دلالت دارد که ترامپ به این فکر می کند که بزرگترین معامله قرن را رقم بزند؛ مضمون این معامله هنوز مشخص نیست اما آنچه مشخص می باشد این است که ترامپ قصد بازارگرمی بین دو طرف برای سازش دارد و در این میان به طرف فلسطینی، رژیم سیاسی محصور در مناطقی را می بخشد که بیشتر مناطق مسکونی کرانه باختری را شامل می شود و سعی دارد آن را به اردن از طریق یک نظام کنفدرالی برای نظارت بر امور قدس اشغالی و حرم شریف ربط دهد.
در این میان ترامپ می اندیشد که عادی سازی روابط میان اسرئیل و کشورهای عربی ازجمله عربستان و دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج (فارس) به تسریع و تسهیل روند کمک می کند.
همه این سناریوها و پیش بینی های آمریکا برای یک هدف راهبردی است با این هدف که یک دیوار سیاسی و نظامی بین جهان عرب و جهان فارس ایجاد شود به همین دلیل دولت ترامپ تمایل دارد که نیروهایش درعراق بمانند و حتی آنها را در عراق و سوریه بیشتر تقویت کند تا از گسترش نفوذ جغرافیایی، سیاسی و نظامی ایران و جریان مقاومت جلوگیری کرده و از برپایی یک پل زمینی راهبردی از تهران تا بیروت با عبور ازعراق و سرزمین شام جلوگیری کند.
آمریکا و اسرائیل دستیابی ایران به دریای مدیترانه و نیز برپایی پایگاه و مراکزی در سوریه و لبنان را ممنوع می دانند؛ این همان موضوعی است که حمله ترامپ و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل به توافق هسته ای را تفسیر می کند؛ چرا که توافق هسته ای و تصویب آن در شورای امنیت یک بعد بین المللی به ایران بخشیده و باعث شده که تحریم ها از روی ایران برداشته شود و تهران از این فرصت برای تقویت منابع و توان خود در ساخت موشک ها استفاده کند. موشک هایی پیشرفته ای که برد آنها از سرزمین های اشغالی فلسطین نیز بیشتر است و پایگاه های آمریکا را درغرب آسیا می تواند هدف قرار دهد.
آمریکا و اسرائیل می دانند که ایران سلاح هسته ای در اختیار ندارد و در تلاش برای دستیابی به آن نیست و بخصوص باتوجه به خطراتی که سلاح های هسته ای برای طرف هایی دارند که از این سلاح ها استفاده کنند، اما آمریکا و اسرائیل به این می اندیشند که ایران می تواند موشک های دور برد و میان برد خود را جایگزین نبود سلاح هسته ای بکند. آنها از قدرت این موشک ها آگاه هستند.