تهدید شبکه‌های اجتماعی برای دانش بشری + عکس

کدخبر: ۱۸۸۲۰۸
بررسی تأثیر منفی شبکه‌های اجتماعی بر دانش بشری و به‌ویژه دانش‌نامه‌ی ویکی‌پدیا خالی از لطف نیست؛ بنابراین در این مقاله به بررسی آن می‌پردازیم.
تهدید شبکه‌های اجتماعی برای دانش بشری + عکس

به گزارش زومیت، ویکی‌پدیا که یکی از آخرین ستون‌های باقی‌‌مانده از وبِ ‌آزاد و تعاملی است، با تهدیدی مواجه شده که موجودیت این دانش‌نامه را به خطر انداخته است. این تهدید یک چالش مالی نیست؛ دو سال پیش، ویکی‌پدیا که از مشکلات مالی وحشت‌زده بود، کمپینی با هدف جمع‌آوری منابع مالی لازم شروع کرد. اما به‌لطف دونالد ترامپ، امروزه ویکی‌پدیا از هر زمان دیگری ثروتمند‌تر و منظم‌تر است.

لیبرال‌های آمریکایی از این مسئله هراس داشتند که با تکیه زدن ترامپ بر مسند ریاست‌جمهوری، ایده‌آل‌های آگاهی‌گرایانه‌ کشورشان در معرض خطر قرار گیرد. همین ترس باعث شد کمک‌های مالی فراوانی به‌سمت ویکی‌پدیا روانه شود تا ثبات مالی این بنیاد عمومی از گذشته نیز بیشتر باشد. اما در کنار این خبر خوش، خبری وجود دارد که برای ویکی‌پدیا چندان خوشایند نیست؛ نرخ رشد تعداد نویسندگان ویکی‌پدیا به ثبات رسیده و خبری از افزایش آن نیست. این مسئله نشان‌دهنده‌ گرایشی نگران‌کننده در بین کاربران است؛ گرایشی که ماهیت دانش بشری را با خطر مواجه کرده است.

 

ایده‌ای که منجر به خلق ویکی‌پدیا شد، همان ایده‌ای است که منجر به شکل‌گیری دیگر دانش‌نامه‌ها شده است؛ جمع‌آوری دانش بشری. پیشینه‌ این هدف به دوران طلایی اسلام بازمی‌گردد؛ در آن دوران، به‌منظور پیروی از گفته‌ی پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) که فرموده‌ بودند «به‌ دنبال دانش باشید، حتی اگر در چین باشد»، بسیاری از دانشمندان به جمع‌آوری و مستندسازی اطلاعات موجود در زمینه‌های مختلف پرداختند. برای دست‌یابی به این هدف، مطالب مختلفی از زبان‌هایی نظیر یونانی، فارسی، سریانی و هندی به زبان عربی ترجمه می‌شدند.

در قرن نهم، یک دانشمند ایرانی به‌ نام ابن‌ قتیبه دینوری، اولین دانش‌نامه‌ی واقعی را در ۱۰ جلد جمع‌آوری کرد که به مسائلی نظیر قدرت، جنگ، اصالت خانوادگی، شخصیت فردی، یادگیری، علم بیان، اصول ریاضت، اصول دوستی، عبادات، غذا و مسائل زنان پرداخته بود. یک قرن پس از ابن‌ قتیبه، خوارزمی که به‌واسطه‌ی اختراع جبر در ریاضیات شناخته‌ می‌شود، دانش‌نامه‌ای جمع‌آوری کرد که به دو بخش «دانش بومی» و «دانش خارجی» تقسیم می‌شد. دانش بومی مسائلی همچون قانون، فلسفه‌ی علمی، دستور زبان، اصول منشی‌گری، شعر و تاریخ را در بر می‌گرفت. دانش خارجی نیز شامل فلسفه، منطق، پزشکی، ریاضیات، هندسه، ستاره‌شناسی، موسیقی، مکانیک و شیمی بود. چینی‌ها نیز از قرن هفتم میلادی دانش‌نامه‌های خود را در اختیار داشتند.

در اروپا، اولین تلاش‌ها برای گرد‌آوری دانش‌نامه به عصر روشنگری در قرن هجدهم بازمی‌گردد. در آن دوران، امانوئل کانت، فیلسوف سرشناس آلمانی، شعار «شجاع باشید و بدانید» را برای این جنبش در نظر گرفت. متفکران عصر روشنگری، همچون دنی دیدرو تلاشی جاه‌طلبانه برای گردآوری دانش‌نامه شروع کردند و این امر موجب شد دیگران نیز در کشورهای اروپایی نظیر فرانسه، آلمان، انگلستان، سوئیس و هلند به این کار روی آورند.
در اروپا، اولین تلاش‌ها برای گرد‌آوری دانش‌نامه به عصر روشنگری در قرن هجدهم بازمی‌گردد.

طبقه‌ی مذهبی حاکم از این جنبش خشنود نبود؛ اما این ناخشنودی به‌ نوبه‌ی خود گرد‌آوری دانش‌نامه‌ها را بیش از پیش امکان‌پذیر کرد؛ بازار خوبی برای دانش‌نامه‌ها وجود داشت و مجموعه‌های عظیم در تعداد بالا در دسترس طبقه‌ی متوسط جامعه قرار می‌گرفت که بیشتر سکولار بودند. اولین جلد از دانش‌نامه در اروپا، در سال ۱۷۵۱ به دست دو هزار مشترک رسید و همین مشترکان بعدها جلد‌های دیگر این دانش‌نامه‌ی بیست و هشت جلدی را دریافت کردند. متفکران سرشناس انقلابی، همچون ولتر، روسو و منتسکیو در ویرایش این دانش‌نامه‌ها دست داشتند و برخی از آن‌ها نیز راهی زندان شدند. تنها ۱۷ سال پس از انتشار آخرین نسخه از دانش‌نامه در سال ۱۷۷۲، انقلاب فرانسه شروع شد که منجر به شکل‌گیری یکی از سکولارترین کشورها در تاریخ بشر شد.

گرایش به‌سوی منطق و روشن‌گرایی حتی پیش از ظهور اینترنت با خطر مواجه شده بود. همانگونه که نیل پُستمن در سال ۱۹۸۵ در کتاب خود با عنوان «سرگرمی تا مرگ» می‌نویسد، فراگیر شدن تلویزیون صرفا فراگیر شدن رسانه‌ای جدید نبود، بلکه فراگیر شدن سبک جدیدی از کلام بود؛ تغییر از فرهنگ نگارشی به‌سوی فرهنگ تصویری، تغییری که به‌معنای گذار از منطق به‌سوی احساسات و سرگرمی بود. به گفته‌ی پستمن، در دنیایی تصویرگرا و لذت‌محور، جایی برای تفکر عقلانی نیست، چرا که نمی‌توانید با تصاویر بیندیشید. به‌ لطف نوشته‌ها است که می‌توانیم پرده از چهره‌ی دروغ، مغالطه و کلی‌گویی‌ براندازیم و سوءاستفاده از منطق و احساسات عمومی را کشف کنیم. به کمک متن است که می‌توانیم ایده‌ها را بسنجیم، اظهارات را مورد مقایسه قرار دهیم و تعمیم‌ها را به یکدیگر مرتبط کنیم.

 

سلطه‌ی تلویزیون تنها به چهارگوشه‌ی اتاق نشیمن خانه‌هایمان محدود نشد، بلکه تمام عادات ذهنی ما را متحول ساخت؛ این مسئله به‌طور اساسی تجربه‌ی ما از جهان را تغییر داد و بر رفتار سیاسی، دینی، تجاری و فرهنگی ما نیز تأثیر گذاشت. این تغییر، بسیاری از جنبه‌های زندگی مدرن را به تفریح، احساس‌گرایی و تجارت تبدیل کرد. به گفته‌ی پستمن:

آمریکایی‌ها با یکدیگر صحبت نمی‌کنیم، بلکه همدیگر را سرگرم می‌کنیم. آن‌ها ایده‌هایشان را رد و بدل نمی‌کنند؛ بلکه تصاویر را رد و بدل می‌کنند. آن‌ها با منطق به بحث نمی‌پردازند؛ بلکه با ظاهر زیبای‌ خود وارد بحث می‌شوند، با شخصیت‌های سرشناس و آگهی‌های تبلیغاتی.

وقتی اینترنت در اواخر دهه‌ی هشتاد پا به عرصه‌ی وجود گذاشت، به‌ نظر می‌رسید ظهور این فناوری نیرویی برخلاف روند سرگرمی‌گرایی باشد؛ چرا که اینترنت در ابتدا رسانه‌ای متنی بود و به‌عنوان ابزاری برای فراگیری دانش دیده می‌شد، نه ابزاری برای تفریح. منطق و اندیشه گوهرهایی ارزشمند در این رسانه‌ی نوین بودند و همه‌ی آن‌‌ها بخشی از پروژه‌ی روشنگری به‌حساب می‌آمدند. دانشگاه‌های سراسر جهان اولین نهادهایی بودند که از این رسانه استقبال کردند و دست به ایجاد گروه‌های مباحثه، وبلاگ‌های آموزنده‌ی شخصی و گروهی، نشریات الکترونیک، لیست‌های پست الکترونیک آکادمیک و تالارهای گفتگو زدند. تمام این‌ها یک پروژه‌ی علمی بود، نه ابزاری تجاری یا وسیله‌ای برای کنترل؛ پروژه‌ای که توسط یک مرکز تحقیقات علمی در سوئد ایجاد شده بود.

ویکی‌پدیا در کنار موتور جستجوی گوگل و مدل تبلیغات متنی این شرکت و وبلاگ‌هایی که به متن، پیوند (Link)، دانش و ادبیات اهمیت می‌دادند همه و همه دستاوردهای اینترنت بودند. این ابزارها امکان افزودن به دانش جهانی بشر را در اختیار همه قرار دادند. برای بیش از یک دهه، وب محیطی جایگزین فراهم آورد که سلطه‌ تلویزیون بر جهان را به چالش می‌کشید.

 

اما امروزه شبکه‌های اجتماعی، وب را به استثمار خود درآورده‌اند و در حال بازگرداندن ما به ارزش‌های تلویزیونی هستند. از فیسبوک گرفته تا اینستاگرام، تمام این رسانه‌ها به‌جای تمرکز روی ارزش‌های عقلانی، بر ویدئوها، تصاویر و پاداش‌های احساسی نظیر گزینه‌ی «لایک» تمرکز کرده‌اند. این رسانه‌ها ما را بر آن داشته‌اند تا به‌جای دنبال کردن دانش، به‌دنبال خوشی‌های لحظه‌ای حاصل از پذیرفته‌ شدن توسط دیگران باشیم؛ خوشی‌هایی که برای دست‌یابی به آن‌ها همواره به‌گونه‌ای ناخودآگاه در حال نقش بازی کردن هستیم. شاید طعنه‌آمیز باشد، اما گوگل محصول پایان‌نامه‌ی دکتری خالقانش بود؛ درحالی‌که فیسبوک در ابتدا ابزاری بود برای قضاوت در مورد چهره‌ی اعضای یک کلاس. شبکه‌های اجتماعی، بر اساس پروفایل و ترجیحات، آن چیزی را به ما نشان می‌دهند که می‌خواهیم و فکر می‌کنیم. شعار «شجاع باشید و بدانید» که به عصر روشنگری بازمی‌گردد، اکنون به «شجاع نباشید و به دانستن اهمیت ندهید» مبدل شده‌ است.
امروزه تلویزیون حتی به ویکی‌پدیا نیز رسوخ کرده است؛ بسیاری از مقالات پربازدید ویکی‌پدیا مربوط به سریال‌های تلویزیونی و عوامل آن است.

این گرایش‌ها به‌وضوح پیش‌بینی فیلسوف فرانسوی، گی دوبور را بازتاب می‌دهند که گفته بود اگر دوران پیش از سرمایه‌داری بر «بودن» تمرکز داشت و دوران سرمایه‌داری بر «داشتن» تمرکز دارد، مراحل نهایی سرمایه‌داری نیز صرفا بر «به‌ نظر رسیدن» تمرکز خواهد داشت؛ ثروتمند، شاد، متفکر، جذاب و متمدن به‌ نظر رسیدن. سخت است که اینستاگرام را باز کنید و به صحت این پیش‌بینی پی‌‌نبرید.

چالش امروز ما نجات دادن ویکی‌پدیا و مأموریت آن، یعنی گردآوری مجموعه‌ای آزاد و رایگان از دانش بشری، در گیرودار پیروزی نسل قدیم و جدید تلویزیون است؛ ما باید بدانیم چگونه در فضایی که دیگران اهمیت نمی‌دهند، نسبت به جمع‌آوری و حفظ دانش بپردازیم. امروزه تلویزیون حتی به ویکی‌پدیا نیز رسوخ کرده است؛ بسیاری از مقالات پربازدید ویکی‌پدیا مربوط به سریال‌های تلویزیونی و عوامل آن هستند.

این بدان معنی نیست که باید دست از تلاش برداریم؛ اما لازم است درک کنیم که افول وب و افول ویکی‌پدیا بخشی از تغییرات عظیم مرتبط با تمدن است که اکنون خود را آشکار ساخته است.

 

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید