هنوز هم به محسن رضایی می گویم شما نگذاشتی حاج احمد متوسلیان آزاد شود
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
شما با آقای متوسلیان در جبهه همکاری داشتید؟
ما با یکدیگر در دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس حضور داشتیم. احمد به هیچ عنوان سیاسی نبود. عشقش سپاه و امام (س) و ایران بود.
آنگونه که گفته می شود انتقاداتی نیز نسبت به نحوه اداره جنگ داشت
انتقاد شدید نسبت به محسن (رضایی) داشت. به هیچ وجه با محسن نمی توانست کار کند ولی به هرحال به خاطر منافعی که بین سپاه و ارتش ایجاد شده بود و این دو نهاد به هم نزدیک شده بودند، احمد می گفت وقتی این دو نهاد با هم مشکلات را کنار گذاشتند و کار می کنند جفاست اگر ما نتوانیم با وجود مشکلات با یکدیگر کار کنیم. اگر امروز نیز در حوزه اخلاق نکاتی فراگرفتهام از حاج احمد دارم. او به شدت نترس بود. خودش برای شناسایی قبل از عملیات میرفت و ریز منطقه را بررسی میکرد. احمد فرمانده قابلی بود و فکر می کنم دسیسه های مختلف دست به دست یکدیگر داد تا ما احمد متوسلیان را از دست بدهیم.
از پیگیری ها برای آزادی متوسلیان و سایر گروگان ها اطلاعی دارید؟
در آن زمان ما یک کمیته تشکیل دادیم که مسئولیت آن را آقای سید احمد موسوی که برادرش نیز جز گروگانها بود بر عهده داشت. من، علی حمیظ، محسن خسرو و آقای نیازی نیز عضو این کمیته بودیم. رابط ما با حضرت آیت ا...خامنهای(رهبر معظم انقلاب) که در آن زمان رییس جمهور بودند نیز آقای موسوی بود و بودجهای برای این کار مشخص شد تا روی بازگشت احمد متوسلیان کار کنیم.
چه اقداماتی انجام شد؟
اولین کاری که کردیم این بود که از رفقای صمیمی و تمام رفقای گرمابه و گلستان احمد مانند شهید همت، شهیدان شهبازی، احمد کریمی و همسر و خانواده اش مصاحبه کردیم و تمام خصوصیات اخلاقی احمد را استخراج و این را به کد تبدیل و در ادامه با لبنان ارتباط برقرار کردیم. این تیم دو بخش شد. یک گروه به لبنان رفتند و عده ای دیگر در تهران ماندند.
شما به لبنان رفتید؟
خیر، من در تهران ماندم. این تیم قرار شد این کدها را به تشکیلات حزب ا... و نفوذی ها در زندان های رژیم صهیونیستی بدهند تا بتوانند اثری از آن ها پیدا کنند. تیمی که به لبنان رفت متاسفانه به جای اینکه به این مساله بپردازد به دلیل وقوع اتفاقاتی نتوانست کارایی لازم را داشته باشد.
چه اتفاقی؟
حزب ا... در آن زمان تازه تشکیل شده بود و رهبرش سید حسین موسوی بود. آن موقع شخصی به نام دیوید دُج ، رییس دانشکده آمریکایی بیروت بود. این شخص را به شکلی و با کمک حزب ا... به تهران آوردندکه آن نیز ماجرای دیگری دارد. او آدم صاحب نفوذی در لبنان بود و همه گروه های دیگر از حزبا... گرفته تا مسیحی ها و مارونی ها و غیره او را قبول داشتند. ما گفتیم دیوید دج برای اینکه بتوانیم او را با متوسلیان و سایر گروگان ها مبادله کنیم، گزینه مناسبی است. با او کار را پیش بردیم. اطلاعات بسیار عمیقی داشت که از او استخراج شد تا اینکه یک روز درست زمانی که به نتیجه نزدیک شده بودیم همه برنامه ها خراب شد.
چه اتفاقی افتاد؟
یک روز آقای رفیق دوست آمد و گفت که این شخص را بدهید که من ببرم. ما به او گفتیم که این زندانی تحویل ما است و شما نمی توانید او را ببرید. رفیق دوست گفت محسن رضایی او را خواسته است. خود محسن واسطه شد تا او را تحویل دهیم. به او گفتیم که باید مسائلی را درباره او به شما بگوییم؛ او موافقت کرد. من و علی حمیظ رفتیم تا با محسن صحبت کنیم. با او صحبت کردیم و گفتیم این مسائل را از او در آوردیم و اگر بگذاریم او برود ضربه سنگینی در رابطه با آزادی احمد می خوریم. به او گفتیم رفیق دوست در قبال این آدم به سمت گرفتن اسلحه می رود نه آزادی احمد و سایر گروگان ها! محسن رضایی نیز گفت که ما هم اکنون تحت فشاریم و به اسلحه نیاز داریم و باید با سوریها هماهنگ باشیم. فاروق الشرع در آن زمان وزیر خارجه سوریه بود و هماهنگی خوبی با رفیق دوستداشت.
اعتراض شما نتیجه ای هم داشت؟
محسن به ما گفت که شما نیز دنبال رفیق دوست و دُج بروید و قبول کردند که آن چهار نفر گروگان هم جزو شروط مبادله قرار بگیرد. برای بچه ها سریع پاسپورت گرفته شد و بچه های ما نیز همراه رفیق دوست و دج رفتند، اما متاسفانه نگذاشتند بچه های ما از هواپیما پیاده شوند. محسن رفیقدوست و دیوید دُج به سمت یک میگ رفتند که هواپیما را هدایت می کردند و سوری ها نیز آمدند وآقای دُج را بردند و به جای آن، 21 افسر سوری را آزاد کردند و یک مقدار سلاح نیز که ما می خواستیم به ما دادند و به این ترتیب دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ماند.
بعد از این اتفاق با رضایی صحبت نکردید؟
بارها صحبت کردم. هنوز نیز به محسن رضایی میگویم که تو باعث شدی احمد آزاد نشود و این مبادله صورت نگیرد. بعدها به بهانه یادبود شهدای سد کرج(که به دلیل سیل، سد کرج نصف ساختمان تیپ نوهد از بین رفته بود) کتابی با عنوان یادواره شهدای سد کرج منتشر شد که در آنجا بهشکل اساسی به ماجرای دیوید دُج و احمد متوسلیان اشاره شده است. اینکه دیوید دج را سوار کردند و بردند یکی از خطاهای بزرگ بود که اگر امام(س) ورود نمیکرد ، حاشیهساز میشد.