به اسم بستنشینی، به رسم عوامفریبی!
روزنامه قانون نوشت: «منظورشان از بستنشینی چیست؟ به نظر میرسد سبک اخیر احمدینژاد و یارانش در سپهر سیاست معنایی خاص و جدید دارد. تاحدودی همه میدانند شاکله مدیریتی و کنشهای رفتاری احمدینژاد بر مجموعه منظمی از «بینظمی»ها استوار است. به این معنا که در هر زمان ممکن است تصمیمی اتخاذ کند که مقدمه و موخرهاش همخوانی ندارند. اما مجموعه این رفتارها را که از ابتدا تا انتها کنار یکدیگر قرار دهیم بدون تردید، معنای مشخصی دارند.
نخست، تلاش برای تبرئه خود و یارانش نزد افکار عمومی با تخریب افراد مختلف و دوم، روشن کردن چراغ تاریکخانه سیاست برای نابودی نظام. از این رو این مساله، احمدینژاد را به فردی غیر قابل پیشبینی و جنجالی در سیاست داخلی تبدیل کرده است. بستنشینی همراه با صدور بیانیه سه تن از یاران احمدینژاد (حمید بقایی و علیاکبر جوانفکر و حبیبا... جزء خراسانی) در حرم حضرت شاه عبدالعظیم(ع) را نیز میتوان جزو رفتارهای غیر قابل پیشبینی آنها دانست.
معانی مختلف بستنشینی
شاید در ظاهر این گونه متبادر شود که بستنشینی یاران احمدینژاد به دلیل پذیرش گناه و اشتباه و متوسل شدن به امامزادگان به منظور بخشش است اما با توجه به شناخت سطحیای که از احمدینژاد و یارانش وجود دارد، همچنین فیلمی که این اواخر از ایشان منتشر شده، بعید است با چنین نیتی تحصن کرده باشند. گمانه دیگر، بَستننشینی را به قصد تحریک مردم برای خواستهای مهم قلمداد میکند. هر چند نمیتوان به طور دقیق راجع به آن اظهار نظر کرد که منظور آنها چیست. برداشت سوم، میتواند معنای ناامیدشدن از قوه قضاییه نسبت به استیفای حقوق ادعایی خود باشد. در این صورت، تلاش آنها (احمدینژاد و یاران) این است تا با فشار بر نظام، قوه قضاییه و شاید دستگاههای امنیتی را وادار به عقبنشینی کرده تا از محاکمه ایشان صرف نظر کنند. جلب توجه جامعه و ترحم مردم و مظلومنمایی در کالبد دخیل بستن به امامزادگان، برای انحراف «افکار عمومی» و سپر قرار دادن مردم هم میتواند معنای دیگری برای این بستنشینی باشد تا در برابر مجازات احتمالی، خود را ایمن کنند. با وجود برداشتهای ظاهری از سبک جدید احمدینژادیها، به نظر، احمدینژاد و یاران نزدیکش هوشمندتر از آن باشند که به یکی از این مقاصد بَست نشسته باشند.
بیانیه جنجالی!
افزون بر نَفسِ حرکت یاران احمدینژاد، آنها با صدور بیانیهای جنجالی برای اولین بار از نقش ایالات متحده، انگلیس و اسراییل در تضعیف دولت احمدینژاد پرده برمیدارند. نگارنده معتقد است نکته بسیار مهم و حایز اهمیت این بیانیه نام بردن از کشور انگلیس برای چندمین بار در هفتههای اخیر و از زبان احمدینژادیهاست. گرچه شاید در ظاهر، احمدینژادیها از سه کشور نام برده باشند اما با توجه به اظهارنظرهای اخیر آنها به مناسبتهای مختلف و به منظور های خاص (برای مثال در رابطه با تسخیر سفارت انگلیس و برخی اتفاقهای دیگر) به نظر میرسد آنها به دنبال یک جنگ تمامعیار با قوای کشور هستند.
در نهایت ...
این که احمدینژاد و یارانش میدانند سخنانی که بر زبان آوردهاند شاید چندان مهم نباشد. آنها به خوبی میدانند دوران ابراز حرف بیمایه و غیرمستند به سر آمده است ولی باید دید در روزهای آینده، سند یا اسنادی که ادعای آنها را به اثبات برساند در دست دارند؟ و منظور آنها از عناصری که قصد تضعیف دولت دهم را داشتهاند چه کسانی است؟ مادامیکه آنها سند یا شواهدی برای اثبات ادعاهای خویش نداشته باشند، با توجه به سابقه گذشتهشان، به ناچار باید آنها را عوامفریب دانست. به هر حال، یا آنها درست میگویند یا برگ برندهای در دست ندارند. در صورتی که برای صحبتهای گاهبهگاه خود سندی دارند، ارائه دهند تا مردم تکلیفشان را با برخی از افراد بدانند و اگر ادعاهایشان کذب بوده و در حد حرف و سخن است، منتظریم تا نهادهای صاحب صلاحیت با آنها برخورد جدی کنند.»