چرا آقای زیباکلام دوست دارد تیم ملی ببازد؟
عبدالجواد موسوی– صادق زیباکلام این روزها یکی از دوستداشتنیترین منتقدان وضع موجود است. در اغلب مواضعی که میگیرد با او همدل و همسخنم اما گاهی اوقات احساس میکنم به افراط و تفریط در میغلتد. بین رادیکالیسم و افراط و تفریط مرز باریکی وجود دارد که کمتر کسی میتواند از آن بگریزد.
انصافا در بین منتقدان رادیکال وضع موجود صادق زیباکلام و علی مطهری جزو کسانی هستند که در تندترین مواضعشان عقل و منطق را فرو نگذاشتهاند. فکر کنم همین چند خط کافیست برای اثبات اینکه با صادق زیباکلام نه تنها مشکلی ندارم که دوستش نیز میدارم. خب، برویم سر اصل مطلب: آقای زیبا کلام در مطلبی به حضور فوتبال ایران در جام جهانی پرداخته است. خلاصهاش این که آرزو کرده کاش فوتبال ایران در همان روزهای اول ببازد و برود پی کارش. تیتر مطلب را که ببینید گمان میکنید نویسنده خواسته در فضایی که همه مشتاقانه آرزوی پیروزی تیمشان را دارند، حرفی خلافآمد عادت بزند و توجهها را به خود جلب کند. اما اگر مطلب را بخوانید متوجه میشوید نویسنده درست یا غلط- که از نظر من کاملا غلط است- برای خود دلایلی دارد.
زیباکلام میگوید در جوانی که فوتبال میدیده بیش از این که به فوتبال و زیباییهای آن بیندیشد وجه ایدئولوژیک آن برای او اهمیت داشته. فیالمثل در بازی کره شمالی با انگلیس او طرفدار کره شمالی بوده، چرا که فکر میکرده یک کشور مبارز و ضعیف با یک کشور استعمارگر و ظالم در حال نبرد است. زیباکلام با مثالهایی از این دست علاوه براین که بیذوقی خود را در زمان جوانی به نمایش میگذارد میخواهد به ما بگوید فوتبال صرفا یک ورزش است و کسی که زحمت بیشتری کشیده باشد و فوتبال را بهتر درک کند میتواند به مقام قهرمانی دست بیابد. او نگران است که پیروزی ایران در میادینی هم چون جام جهانی گزک به دست کسانی بدهد که از هر چیزی بهانهای میسازند برای پیشبرد شعارها و آرمانهای ایدئولوژیکشان.
دیگر این که آقای زیباکلام معتقد است پیروزی ایران ممکن است توهم بسیاری از ایرانیان را که خود را بسیار باهوش و قوم برتر میدانند افزایش دهد، پس بهتر است ببازیم تا به موقعیت حقیقی خود در جهان آگاهی پیدا کنیم. این بود خلاصهای از آنچه جناب زیباکلام میگوید.خب، مشکل مقاله آقای زیباکلام چیست؟ اول این که گمان میکند تاوان گذشته پر از اشتباه او را ما باید بدهیم. این که زیباکلام یک زمانی فکر میکرده کره شمالی چون مظلوم است و در صف مبارزه با استکبار قرار دارد پس محق است در فوتبال پوز کشور استعمارگری هم چون انگلستان را به خاک مذلت بمالد به ما چه ربطی دارد؟ این که ممکن است الان هم آدمهای بیذوقی پیدا شوند که از چنین منظری به فوتبال نگاه کنند چه ربطی به غالب مردم ایران دارد که نه کره شمالی را مظلوم میدانند و نه از منظری ایدئولوژیک به فوتبال نگاه میکنند.
زمانی که تیم ملی فوتبال ایران تیم ملی آمریکا را شکست داد خیلی از ایرانیها خوشحال شدند. بدون شک اختلافات ایران و آمریکا بازی را حساستر کرده بود و مردم ایران از شکست آمریکا خیلی خوشحال بودند، اما همین مردم از پخش سرود آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو از صدا و سیمای جمهوری اسلامی آنهم بلافاصله پس از سوت پایان بازی خوشحال نشدند. آنها که بیذوقی کردند و آن سرود را در چنین هنگامهای پخش کردند چیزی بودند از جنس جوانیهای آقای زیباکلام، اما مردم راهشان و منش و روششان چیز دیگری بود.
آیا در آن بازی هم آقای زیباکلام دست به دعا شده بود که ایران در مقابل آمریکا ببازد؟ آنهم فقط به این دلیل که کسانی ممکن است آن پیروزی را به حساب چیزهای دیگری بگذارند؟ آیا دشمنی آقای زیباکلام با آن بعضیها باید سبب شود تا خوشحالی مردم ایران برای او بیاهمیت شود؟ دلیل دیگر آقای زیباکلام هم به نظر چندان پایه و مبنایی ندارد. اینکه توفیق ما در جام جهانی ممکن است بر توهم ما بیفزاید و پردهای بر سر صد عیب نهان و آشکار ما بپوشاند حرف چندان ناموجهی نیست اما اگر ما ببازیم واقعا آقای زیباکلام فکر میکند میرویم پی زندگیمان و به فکر چاره میافتیم که چرا این چنین شد؟ نخیر. باخت ما در جام جهانی فقط عده بیشتری را سرخورده میکند و همین نیمچه امیدی را که در دل بعضیها روشن شده خاموش میکند. اگر قرار بود که ما اهل عبرت باشیم و از هر شکستی چیزی بیاموزیم که وضعمان خیلی بهتر بود.
این یادداشت کوتاه جای رفتارشناسی قوم ایرانی نیست اما اینقدر میتوان گفت که موضوع به این سادگیها هم که جناب زیباکلام میاندیشند نیست. و از همه مهمتر این که این مردم نیاز جدی و اساسی به خودباوری و شادی دارند، با این حرفها حال و روزشان را خراب نکنیم. مردم از هر که توقع نداشته باشند از آقای زیباکلام توقع دارند. آیا توقعشان بیجاست؟