مهران مدیری شاگرد اول کاشت بذر ناامیدی در دل مردم از صداوسیما!
رسانه ملی در دوره طولانی متهم به عدم انعکاس بسیاری از مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم بود، ولی از مقطعی به بعد، که جریان حاکم با دولت نزدیک به گرایش عمده مدیریتی رسانه ملی نبود، رویکرد به کلی تغییر کرد و همه مشکلات به استثنای مسائل سیاسی در رسانه ملی نمود یافت که در نوع خود اتفاقی جالب و به ظاهر مثبت است که یک مخاطب بیاطلاع را امیدوار میکند!
شاید یک ناظر بیاطلاع با خواندن این چند سطر چنین تصور کند که تلویزیون به گونهای عمل کرده که همه آنچه در مجموعه بیان نمیشده و سر از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان درمیآورده، در حال طرح و بررسی است و رسانههای رقیب، کارکردشان را از دست دادهاند؛ اما در واقع چنین اتفاقی رخ نداده و تاکتیک تازه نه تنها نتوانسته تأثیر عمیقی در تغییر فضایِ رسانه ملی داشته باشد، بلکه تبعاتِ گسترده منفی داشته است.
بیان مشکلات در صداوسیما، یکی از خواستههای عموم مردم و قطعاً در راستای تقویت پایگاه مردمی و افزایشِ مخاطبانِ وفادار رسانه ملی است، لکن اگر این «عموم مردم» واقعاً به معنای واقعی کلمه «عموم مردم» نباشد و مشکلات بیان شده نیز ارتباطی با آنان نداشته باشد و به این نام، خرده مشکلات در سطح یک بحران بزرگ انعکاس یابد، نه تنها برای رسانه ملی مخاطب نخواهد آورد بلکه حال جامعه را نیز بدتر خواهد کرد.
شاید بسیاری از چالشها و مشکلات کوچک ـ در قیاس با بحرانهای بزرگ کشور ـ در رسانههای نوشتاری چاپی و آنلاین پرمخاطب ایران انعکاس یابد؛ اما این رسانهها کسر اندکی از مخاطب را در قیاس با صداوسیما برخوردارند و چه بسا برخی از ساعات مرده صداوسیما، از پرتیراژترین روزنامه صبح ایران پرمخاطبتر باشد؛ بنابراین، انعکاس هر محتوای منفی به شکل اگزجره، آثاری به شدت مخربتر از دیگر رسانهها دارد.
شاید تصور شود این رویکرد صرفاً در حوزه خبر صداوسیماست و نقدها به آگراندیسمان کردنِ اتفاقات تنها به این حوزه محدود میشود؛ اما واقعیت امر آن است که از قضا در حوزه غیرخبری، شاهد رویکرد پررنگی در این زمینه هستیم و با توجه به آنکه خواندن هر خبر نیازمند اتکا به مستندات است، آگراندیسمان کردن به یک موضوع عمدتاً با پوشش بسیار گسترده، یک مشکل کوچک در همه بخشهای خبری و به شیوه طبل بزرگ است اما در سایر بخشها چنین نیست.
برای نمونه، پس از آنکه مهران مدیری برای برنامه دورهمی جذب شد، این مجری همان شیوه به اصطلاح استندآپ کمدیِ خود را برای بیان نقدها در پیش گرفت و هر آنچه تشخیص داد، باید مطرح کند به شدیدترین شکل ممکن با لحن آمیخته به شوخی و بدون در نظر گرفتن تبعاتش بیان کرد. طبیعتاً استفاده از چنین لحن و ادبیاتی و اتکا به تکنیک اغراق و سواری گرفتن از هزل در چنین بستری، اساساً رویکرد مستند را نسبت به مشکلات به حاشیه میبرد.
البته مهران مدیری ـ که به تازگی خود را حتی حامی پابرهنگان نیز جا میزند ـ در این وادی تنها نیست و شمار بسیاری از مجریانِ صداوسیما رفتاری مشابه با مدیری در پیش گرفتهاند و بدینسان گاهی برخی مسائل کوچک با چنان آب و تابی از بخشهای خبری تا برنامههایی چون برنامه مدیری مطرح میشود که ظاهراً با یک بحران بینالمللی در همه عرصهها ولو در قبال کوچکترین مسائل مواجه هستیم و ظاهراً حال مملکت از آنچه مردم میبینند در صداوسیما خرابتر است!
جای هیچ شک و تردیدی نیست که رسانه ملی باید به شکل جدی به پوشش «همه» وقایع در «همه» طیفهای مردم با «هر» گرایش فکری بپردازد. پس از رعایت این استاندارد ـ که شاهدش نیستیم ـ آنچه پراهمیتتر است، اولویت بندی بیان مشکلات نسبت به وسعت وقوعشان و عدم پررنگتر نشان دادن ابعادِ یک چالش نسبت به سطح وقوعشان است.
قابل درک است که یک مجری جوان با بک گراند نه چندان مثبت، قصد بهره برداری شخصی از یک حادثه طبیعی برای افزایش مخاطب و مردمی نشان دادن خود را داشته باشد و قابل فهم است که صداوسیما متأثر از نقدهای تندی که درباره پوشش رویدادهای مختلف مطرح شده، در برخی حوزهها دست چنین اشخاصی را باز بگذارد؛ اما نباید فراموش کرد همه مردم در یک کشتی نشستهاند و دودِ سیاهتر نشان دادن وضعیت نسبت به آنچه هست، نه در چشم یک جریان سیاسی، بلکه به چشم کلیت نظام میرود و مردم تفاوت زیادی میان جناحین قائل نمیشود.