تاریخچه حاجی فیروز و بابانوئل
حاجی فیروز یکی از نشاط انگیزترین پیام آوران نوروز است ، که با آواز های زیبایش نوید
رسید بهار را می دهد
نمناک؛ حاجی فیروز یکی از نشاط انگیزترین پیام آوران نوروز است. او با خواندن شعر «ابراب خودم، سامبولی علیکم/ ابراب خودم سرتو بالا کن/ ابراب خودم بزبز قندی/ ابراب خودم چرا نمی خندی» و «حاجی فیروزه، سالی یه روزه» نشاط و خنده را برای مردم به ارمغان می آورد.
حاجی فیروز یکی از نشاط انگیزترین پیام آوران نوروز است. او با خواندن شعر «ابراب خودم، سامبولی علیکم/ ابراب خودم سرتو بالا کن/ ابراب خودم بزبز قندی/ ابراب خودم چرا نمی خندی» و «حاجی فیروزه، سالی یه روزه» نشاط و خنده را برای مردم به ارمغان می آورد. حاجی فیروز با آن لباس رنگین (قرمزرنگ) و کلاه کله قندی، دایره زنگی و صورت سیاه کرده برای مردم، به خصوص بچه ها و نوجوانان، بسیار جذاب و نشاط افزاست.
فلسفه حاجی فیروز چیست؟ نکته ای که مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، به آن اشاره می کند، می تواند راهگشای ما باشد. به اعتقاد او به احتمال زیاد حاجی فیروز که فقط در چند روز اول و آخر سال پیدایش می شود و شادی و سرور را به ارمغان می آورد، نمادی از بازگشت سیاوش به جهان پرجنب وجوش مادی است. به این ترتیب، صورت سیاهش نشانه توقف او در جهان تیره وتار مردگان است و جامه قرمزش نیز علامت خون و زندگی مجدد است.
از آمدن نوروز به مردم آگاهی می دهد
حاجی فیروز در خیابان
میرنوروزی و کوسه برنشاندن
آیین های میرنوروزی، سیاوشی، کوسه برنشاندن و حاجی فیروز همگی با کمی تفاوت مفهومشان بازگشت خدای نباتی در بهار است. ابوریحان بیرونی در «التفهیم» می نویسد:«مردی بیامد کوسه، برنشسته بر خری و به دست کلاغی گرفته و به بادبیزن خویش باد همی زدی و زمستان را وداع همی کردی و ز مردان بدان چیزی یافتی...» از دیدگاه اسطوره ای همه این مراسم با گرم شدن خورشید و تشویق او به گرمی و دور کردن زمستان و سرما مربوط می شود؛ کوسه را می توان نمادی از خشکی و ناباروری به حساب آورد. در سرما نیز به گرما و عرق ریختن تظاهر می کند تا به قول معروف خورشید را سر غیرت بیاورد و آسمان را به باریدن تشویق کند.
این خود نوعی جادوی باران است و ناگفته نماند که از دیرباز رسم آب پاشی در نوروز نیز رایج بوده است. مراسم کوسه برنشاندن و آیین های مشابه آن معمولا در چند روز آخر سال برگزار می شده و در آن به مردم نوید رفتن زمستان و آمدن بهار را می دادند. این مراسم در نقاط مختلف ایران برگزار و در هر منطقه ای با نام خاص معرفی می شد. در کتاب انجوی شیرازی به نمونه هایی از این مراسم در مناطق مختلف اشاره شده؛ به عنوان مثال مراسم رشکی و ماسی در شهرستان اراک که در دهم بهمن ماه (50 روز مانده به نوروز) برگزار می شده است.
رشکی و ماسی مانند حاجی فیروز لباس می پوشند و مثل او عمل می کنند و با شادی خبر پایان زمستان را می دهند و مردم اراک از آن ها به گرمی استقبال می کنند. مراسم دیگر جشن ناقالی است که پنج نفر در زمان چله کوچک (دهم بهمن) همراه می شوند و با ساز و دهل مراسمی شبیه کوسه برنشاندن یا حاجی فیروز را اجرا می کنند.
شادی لازمه حیات است
از پیدایش نوروز تا تداوم آن در طول تاریخ آن چه مشترک بوده، روح شادی و شادمانی است؛ به صورتی که در کتاب «مزدیسنا»، نوروز جشنی بزرگ و مهم برای ایرانیان معرفی شده است. شادی نزد ایرانیان اهمیت بسیار زیادی دارد. آن گونه که معتقدند، خداوند در آفرینش، پس از آسمان و زمین، نشاط را نیز خلق کرد. این رتبه بندی بیانگر این واقعیت است که خداوند شادی را از شرایط زیستی انسان و لازمه ادامه حیات دانسته است. پس نوروز که روزهای شادی طبیعت است، باید با شادی و خنده آغاز شود تا خانواده در تمام سال خنده بر لب و شاد باشد که اگر شاد نباشد، فـَروَهَرهای مهمان خانواده خانه را ترک می گویند و برکت از آن می رود. از این رو افرادی با شکل های خنده دار و سرودهای خوش و اجرای حرکات نمایشی و موزیکال شاد، خنده و شادی به خانه می آوردند و با حرکات و آوازهای خود مردم خانه و کوچه و بازار را شادی می بخشیدند.
او که فردی نیک سیرت و سیاه صورت است، حاجی فیروز خوانده می شود. از نظر برخی محققان، انتخاب رنگ صورت و پوشیدن لباس سرخ خود نمادی از یک تحول عظیم طبیعی است. این که بهار شکوفه های سرخ را در میان سیاهی سرما به ارمغان می آورد، الهام بخش طراحی صورت و لباس حاجی فیروز است. صورت سیاه شده او نمادی از سیاهی سرمای زمستان است و لبان و لباس های سرخش نمادی از بهار که بر پیکره این سرما می نشیند و حرکات و آوازخوانی اش نیز دلیلی بر همین ادعاست. گویا این کار در قدیم به عهده غلامان سیاه بوده که به علت طرز تلفظ ناقص و نامأنوس واژه ها و طبع شادی طلبشان، مردم را به خنده و شادی و امید وامی داشته اند.
حاجی فیروز و مشکلات
اما این که داستان این مرد اجرا کننده حرکات موزیکال و طراحی خاص از کجا نشئت گرفته، به داستان عاشقانه ای برمی گردد که روایت کننده ازدواج عمونوروز است. او منتظر زنی است که با او ازدواج کند. محققان معتقدند این ازدواج نمادین میان عمونوروز و زن بی نام (سال) به داستان ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط می شود. عمونوروز نماد کسی است که برکت می دهد؛ حال شاه باشد یا هر کس دیگر؛ و آن زن منتظر هم «زمین» است، چراکه زن همیشه با زمین هم هویت است و آن هم به باروری و روح زایندگی در هر دو جنس بازمی گردد. اما در باب سیاهی سر و صورت حاجی فیروز، مرحوم بهار حدس هایی زده بود، مبنی بر این که این سیاهی باید به بازگشت او (حاجی فیروز) از دنیای مردگان مربوط باشد. اخیرا شیدا جلیلوند، با یافته های جدید و ترجمه لوح اکدی، به همین داستان فرود «ایشتر» به زمین رسیده است.
دکتر مزداپور داستان این حرکت نمادین و اسطوره ای را که بنیادی ترین نماد نوروز است، چنین شرح داده است:«ایشتر» که همان الهه «تموز» است، شاه -دوموزی- را برای ازدواج برمی گزیند. یک روز الهه «ایشتر» به زمین می رود. علت این تصمیم هنوز معلوم نیست. برخی حدس زده اند شاید خودش، الهه زیر زمین نیز باشد. با ورود الهه به زیر زمین، باروری در روی زمین متوقف می شود. دیگر نه درختی سبز می شود و نه دیگر گیاهی می روید و زندگی از جریان طبیعی بازمی ایستد و هیچ کس نیست که برای معبد خدایان هدیه بدهد؛ از این رو خدایان که از ایستایی جهان ناراحت بودند، برای پیدا کردن راه حل، جلسه ای ترتیب می دهند و قرار می شود دوموزی نیمی از سال را به زیر زمین برود و وقتی به روی زمین می آید، نیم دیگر سال را خواهرش که «گشتی ننه» نام دارد، به جای برادر به زیر زمین برود. وقتی دوموزی به روی زمین می آید، بهار می شود و تمام مراسم نوروز هم احتمالا به دلیل آمدن اوست. وقتی او را از زیر زمین بیرون می فرستند، لبانش را قرمز می کنند و دایره و تنبک و ساز و نی لبک به دستش می دهند و این یعنی خود حاجی فیروز. دکتر مزداپور معتقد است با ترجمه این لوح اکدی از اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شد.
حاجی فیروز و بابانوئل
بابانوئل در مقابل حاجی فیروز
چرا بابانوئل کادو می دهد، ولی عمونوروز ما گدایی می کند؟ شاید این جمله در نگاه اول درست به نظر برسد و برای ما مردم تنبل که هر چیز دم دستی را بدون مطالعه و تحقیق قبول می کنیم بسیار قابل قبول باشد؛ برای ما مردمی که قدرتش را داریم از همین لحظه تا صبح فردا بنشینیم و درباره کاستی های فرهنگ خودمان و مزایای فرهنگ اروپایی ها داد سخن بدهم و در آخر هم برای خودمان متاسف باشیم. به نظر استاد مختار