انتصار: مشاوران اصلی ترامپ ژنرالهای ارتش هستند
روزنامۀ شرق در ویژه نامه نوروزی، گفتگویی مفصل با نادر انتصار، استاد علوم سیاسی دانشگاه آلابامایجنوبی ایالات متحده آمریکا داشته است. مشروح آنرا در ذیل بخوانید:
حضور شخصیتی مانند ترامپ در کاخ سفید تا چه اندازه عجیب است؟
شخصا از پیروزی ترامپ در انتخابات سال گذشته سورپرایز نشدم. در حقیقت چند مقاله هم نوشتم و در کنفرانسها هم گفته بودم که امکان پیروزی ترامپ بیشتر از ۵۰ درصد است. بهویژه اینکه من در جنوب آمریکا زندگی میکنم و با فرهنگ سیاسی این منطقه آشنایی کامل دارم. حمایتی که از ترامپ در زمان انتخابات میشد، برای بیشتر مردم دنیا ملموس نبود. میدانستم فقط کافی است مناطق دیگر در آمریکا نیز مانند جنوب از ترامپ حمایت کنند، تا او راهی کاخ سفید شود. به یقین میدانستم احتمال پیروزی ترامپ خیلی بیشتر است تا باخت او. بهویژه که حزب دموکرات با انتخاب خانم «هیلاری کلینتون» تصور میکرد حمایت صددرصدی زنان آمریکا را پشت سر خود دارد؛ اما در عمل کمتر از ۵۰ درصد آنان به کلینتون رأی دادند. پایگاه مردمی خانم کلینتون هیچوقت به اندازه کافی قوی نبود. او در میان نخبگان حزب دموکرات و واشنگتن پایگاه محکمی داشت؛ اما برای کسب آرای مردمی، عملکردش بسیار ضعیف بود.
نبود حمایت مردمی از هیلاری کلینتون از چه مسائلی نشئت میگرفت؟
بخشی به دلیل مسائل اقتصادی بود. جهانیشدن پیامدهای منفی زیادی را برای آمریکاییها داشت و همه شهروندان از این فرایند به یک اندازه منفعت کسب نکردند. بهویژه کسانی که تحصیلات پایینتری داشتند یا در شهرهای کوچکتر و مناطقی که در اقتصاد جهانی نقش چندانی نداشت زندگی میکردند، نهتنها بهرهای نبردند بلکه صدمه هم دیدند؛ مثلا در برخی از شهرهای آمریکا تنها یک یا دو شرکت یا کارخانه بزرگ فعال بود و آنان یکدفعه تعطیل و افراد زیادی بیکار شدند. در این شرایط، میزان بیکاری در میان کسانی که تحصیلات پایینتری داشتند، افزایش یافت و ترامپ با تمرکز بر این گروهها توانست پیروز شود.
افراد افراطی مذهبی چه نقشی در این فرایند ایفا کردند؟
تعداد افراد مذهبی در ایالات متحده کم نیست. کسانی که خارج از آمریکا هستند، به این مسائل توجه چندانی نمیکنند؛ اما مذهبیهای افراطی در چند سال اخیر در آمریکا بسیار بزرگ شدهاند. ترامپ بشخصه آدم مذهبیای نبوده و الان هم نیست؛ اما از این موقعیت بهرهبرداری خوبی کرد. مثلا میگفت اگر کلینتون بر سرکار بیاید، مذهب شما را از بین میبرد و اجازه میدهد همجنسبازها نقش مهمی داشته باشند یا نقش مذهب در اجتماع کمتر میشود. این قبیل حرفهای پوپولیستی در حقیقت ترامپ را به کاخ سفید رساند و هنوز هم او از این شرایط بهترین بهره را میبرد.
تأکید ترامپ بر پروژه ملتسازی تا چه اندازه در این پیروزی نقش داشت؟
بحث سیاست خارجی هم یکی از دلایل این پیروزی بود. ترامپ، دولت «باراک اوباما» را به گونهای توصیف میکرد که گویی نظام آمریکا در حال فروپاشی در جهان است. او میگفت، ببینید زمانی آمریکا در جهان حرف نخست را میزد و همه اطاعت میکردند، ولی الان اینطور نیست. البته بخشی از این سخنان هم درست بود؛ برای اینکه جهان امروز، جهان دهه ٥٠ بعد از جنگ جهانی دوم نیست. او میگفت اگر من بیایم، آمریکا همیشه اول خواهد بود و به همه دنیا میگوییم چگونه باید رفتار کنند. پس کسانی که نگاه دستراستی داشتند، از این شعارهای پوپولیستی لذت میبردند و به او رأی دادند.
بنابراین فقط یک عامل خاص نبود که باعث برندهشدن ترامپ شد، مخلوطی از شعارهای پوپولیستی و تمرکز بر مشکلات زندگی معمولی آمریکاییها، او را به کاخ سفید رساند. البته نباید این مسئله مهم را نادیده گرفت که او از چارچوب رقابت دوحزبی آمریکا تقریبا خارج شد. گرچه جمهوریخواه بود و تحت لوای جمهوریخواهان کاندیدا شده بود؛ اما کمپین شخصی داشت و با افراد خودش کار میکرد؛ کسانی که در چارچوب حزب جمهوریخواه نقش مهمی نداشتند. پس ترامپ کمتر پول خرج کرد؛ اما در نهایت پیروز شد.
اکنون با گذشت بیش از یک سال آیا دولت ترامپ توانست به آن شعار «نخست آمریکا» وفادار بماند؟
طرفداران سرسخت ترامپ، هنوز بسیار امیدوار هستند. هرچند اکنون به این نتیجه رسیدهاند که حرفهای ترامپ شعاری بوده و نفعی برای آنان نداشته است؛ ولی اکثر طرفداران پایهای ترامپ به نظر من، هنوز عقیده دارند ترامپ به اهدافش خواهد رسید و دلیل دستنیافتن به این سیاستها، ترامپ نیست، بلکه سیاستهای مخالفان و مخالفان ترامپ مانع او شدهاند. آنان میگویند اگر ترامپ بتواند این مخالفان را کنار بزند، میتواند به وعدههایش نیز عمل کند.
منظورتان از مخالفان چه افرادی هستند؛ منظورتان دموکراتهاست یا جمهوریخواهان میانهرو ؟
برای ترامپ مخالف در هر مقطعی یک گروه خاص است؛ زمانی او مثلا مطبوعات را به عنوان مخالف معرفی میکند. مثلا به خبرنگاران بدوبیراه میگوید یا خبرنگار ارشد سیانان را از جلسه مطبوعاتی بیرون میاندازد؛ اما چیزی که من در میان طرفداران او میدیدم، آن بود که همه برایش دست میزدند و هورا میکشیدند و میگفتند ببینید چگونه نخبگان و کسانی را که با ما نیستند، بیرون میکند.
بنابراین مخالف از منظر ترامپ این است که در آن روز بهخصوص، چه چیزی او را به چالش میکشد؛ یک زمانی ممکن است دموکراتها باشند و زمانی دیگر خود جمهوریخواهان. چیزی که ترامپ در آن بسیار مهارت دارد، آن است که یک نفر را به عنوان مخالف در روزی بهخصوص عَلَم کند و به طرفداران اصلی خود نشان دهد چگونه با این مخالفان روبهرو میشود. در تاریخ سابقه ندارد که رئیسجمهوری دستور بدهد، داد بزند و به یک خبرنگار ارشد مطبوعاتی بگوید از این اتاق برو بیرون؛ اما ترامپ این کارها را میکند. یکی از مهارتهایش این است که سیاست را با پوپولیستبازی ادغام کند، به طریقی که بیشترین سود را ببرد. ما در ایران هم چنین نمونهای داشتیم؛ آقای احمدینژاد؛ او پوپولیست بود که مهارتهای دیگر ترامپ را نداشت تا بتواند با پوپولیستبازیاش منافعی که ترامپ در بازی آمریکا میبرد، در ایران کسب کند.
چرا ترامپ با تمام انتقادهای مطرحشده، رفتار یا سیاستهایش را تغییر نمیدهد؟ این روش از شخصیت خود ترامپ نشئت میگیرد یا اینکه او میخواهد با این حربه، آمریکاییها را راضی نگه دارد؟
فکر میکنم بیشتر ناشی از شخصیت خود ترامپ است؛ یعنی او بعد از ورود به کاخ سفید تغییر شخصیت نداد. بسیاری از نخبگان، روزنامهنگاران و... میگفتند ترامپ برای پیروزی دست به نمایش میزند و در حال بازی است و وقتی رئیسجمهور شود، مجبور است رفتارش را عوض کند؛ اما او این کار را نکرد. او در حال بازی نبود. شما اگر ترامپ را از زمان جوانی که بیشتر در خریدوفروش انتقالات در نیویورک معروف و بعد در تلویزیون شومن شده بود دنبال کنید، میبینید که اکنون با همان طرز رفتار۲۰ سال پیش به اداره امور میپردازد. بنابراین به نظر من باید این رفتار را در شخصیت خود ترامپ جستوجو کنیم تا اینکه بگوییم در ظاهر کاری را انجام میدهد؛ اما در عمل عقیدهاش چیز دیگری است.
چرا جمهوریخواهان با رفتار نامتعارف و چالشبرانگیز ترامپ همسو هستند و دست به اقدامی جدی نمیزنند؟
در حزب جمهوریخواه تغییرات عمدهای ایجاد شده است؛ جمهوریخواهی که امروز در آمریکاست، با حزب جمهوریخواهی که در زمان آیزنهاور یا حتی در زمان ریگان بود، بسیار فرق دارد. هم طرفداران این حزب و هم دیدگاه اجتماعی آنان بهشدت دستخوش تغییر شده است. این حزب درحالحاضر بیشتر به صورت یک «کلت» عمل میکند تا به عنوان یک حزب؛ یعنی هرچه رهبر بگوید، اعضا دنبال میکنند. گرچه گاه کسانی هم هستند که انتقادهایی میکنند؛ اما اگر شما نگاه کنید، در زمان رأیگیری در کنگره، همه دنبالهرو ترامپ هستند. بنابراین به نظرم ما نباید اشکالات کلی آمریکا را در چارچوب شخص ترامپ نگاه کنیم. درست است که او مسئولیت مهمی دارد؛ ولی در عمل سازمانهای اداری آمریکا، یعنی احزاب بهخصوص حزب جمهوریخواه، اجازه دادهاند شخصی به نام ترامپ ظهور کند. امکان نداشت چنین شخصی دو دهه قبل بر سر قدرت بیاید. در سطح محلی ممکن بود؛ ولی نه در سطح ریاست دولت. بنابراین به نظرم یکی از دلایل برخوردنکردن با ترامپ شاید به سستشدن پایههای مؤسسات اداری آمریکا بازمیگردد. چه کنگره، چه دادگاهها و چه احزاب همه تضعیف شدهاند تا از میان خلأ ایجادشده، آدم پوپولیستی مثل ترامپ سر برآورد.
یکجانبهگرایی ترامپ همانطور که خودتان گفتید، تا کجا ادامه دارد؟
به نظر من تا زمانی که صدماتی جدی به بدنه جامعه آمریکا وارد نشود، ترامپ دنبالهرو بسیاری خواهد داشت. حالا چه وقت و چگونه این صدمه وارد شود، مشخص نیست. صدماتی مانند اینکه ناگهان اقتصاد ایالات متحده فروبپاشد که تاکنون اتفاق نیفتاده. هرچند وضعیت اشتغال حتی کمی بهتر شده است. به نظر من درحالحاضر خطری برای ترامپ و سیاستهایش وجود ندارد.
ادامه چنین سیاستهایی چه پیامدهای جهانیای به دنبال خواهد داشت؟ منظورم این است که رئیسجمهوری آمریکا میتواند آغازگر جنگی خودخواسته باشد؟
آغاز جنگ در آمریکا به این سادگی نیست؛ اما رئیسجمهور بهطور کلی، هم از نظر قانونی و هم در چارچوب کنونی سیاسی آمریکا، قدرت بسیار بالایی دارد و اگر تصمیم بگیرد جنگی به نفع آمریکاست، میتواند مقامات ارشد را قانع کند و مردم را با همین پوپولیستبازیها راضی نگه دارد. با ماندن ترامپ خطر بزرگی که در خارج از مرزهای آمریکا میبینم، این است که با جنگی مواجه شویم که خطرات بسیار زیادی برای تمام دنیا دارد.
پیشبینی اینکه جنگ از کجا و چه زمانی شروع میشود، دشوار است؛ اما بزرگترین خطر شخصی مثل ترامپ، این است که چون تفکر عمیقی درباره مسائل مختلف ندارد، به جنگ نیز به عنوان موضوعی عادی نگاه میکند. قبل از اینکه انتخاب شود، در یکی از جلساتی که با مشاورانش داشت، پرسید: «اگر ما تسلیحات اتمی داریم، چرا استفاده نمیکنیم؟ اصلا برای چه اینها را درست کردهایم، اگر نمیخواهیم از آنها استفاده کنیم؟». این طرز تفکر را اصلا نمیتوان پیشبینی کرد. رئیسجمهوری آمریکا اصلا الفبای اصلی را درباره تسلیحات اتمی نمیداند. خطر شخصی مثل ترامپ از همینجا سرچشمه میگیرد.
فکر میکنید جنگ احتمالی در شبهجزیره کره روی میدهد یا خاورمیانه؟
این مسئله به این وابسته است که مشاوران ترامپ به او بگویند کدام میدان برای نبرد راحتتر است.
منظورتان پیروزی است؟
بله؛ بیشتر مشاوران ترامپ نظامی هستند. نخستینبار است که در تاریخ معاصر آمریکا، مشاوران اصلی رئیسجمهوری ژنرالهای ارتش هستند. نگاه این افراد فقط نظامی است. بیشتر آنها کسانی هستند که در جنگهای اخیر آمریکا در عراق و حتی ویتنام و... دست داشتهاند و هنوز طرز تفکرشان این است که چرا نتوانستیم از این جنگها سودی ببریم. ترامپ با این افراد بیشتر در تماس است تا با دیپلماتهای کارکشته وزارت خارجهاش. بنابراین خطر دیگری وجود دارد که ترامپ تحت نفوذ مشاوران خود قرار بگیرد و آن جنگی که اصلا نباید به راه بیفتد، ناگهان شروع شود.
این یکهتازی تا چه اندازه تحت تأثیر تغییر ساختار جهان بینالملل است؟
درحالحاضر سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد که بزرگترین و مهمترین سازمان جهانی است، نقش چندانی ندارد و در آینده هم نخواهد داشت. همپیمانان آمریکا بهویژه در اروپا، نفوذ کمی دارند. آنان چه به عنوان یک واحد مستقل و چه به عنوان کشورهای مستقل، به نظر من در زمان کنونی یا نمیخواهند یا نمیتوانند به عنوان اهرمی قدرتمند عمل کنند. برای همین، تکروی ترامپ در سطح جهانی همه را نگران کرده است. اکنون حتی متحدان او در اروپا کاملا نگران هستند؛ چراکه دیگر نمیتوانند روی رابطه تاریخی با آمریکا حساب کنند. متأسفانه خلأ بزرگی در سطح جهانی وجود دارد که هیچ سازمان و کشوری یا واحد و گروهی نتوانسته آن را پر کند. در این خلأ است که شخصی مثل ترامپ میتواند بهراحتی تاختوتاز کند.
روسیه و شخص «ولادیمیر پوتین» میتواند حداقل در خاورمیانه این خلأ را پر کند؟
نقشی که اکنون روسیه در خاورمیانه ایفا میکند، از نقشی که پیش از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بازی میکرد، بسیار مهمتر است. مسکو در حال تقویت پایگاههایی است که بعد از جنگ سرد از دست داد. بهطور کلی، گرچه روسیه قدرت بزرگ جهانی است؛ اما ابرقدرت نیست؛ نه از نظر اقتصادی و نه حتی از منظر نظامی. بنابراین فکر نمیکنم روسیه بتواند در برابر آمریکا به عنوان یک وزنه مهم قد علم کند. مسکو میتواند در حد توانش منافع خود را حفظ کند؛ اما به نظر من، روسیه قدرتی جهانی نیست. به عنوان مثال، در بحران سوریه، با وجود مخالفتهای روسیه، آمریکا کار ساخت پایگاه در شمال سوریه را آغاز کرد و تصمیم دارد شمال سوریه را تصرف کند و روسیه بهجز مخالفتهای لفظی، عملا هیچ کاری نتوانست بکند.
دلیل این ناتوانی چیست؟
روسیه هیچگاه نمیتواند جایگاهی را به دست آورد که زمانی در اختیار اتحاد جماهیر شوروی بود. جمعیت این کشور بسیار کاهش یافته و تنها کشور بزرگ دنیاست که جمعیتش در حال افول است. از سوی دیگر، پایگاههای اجتماعی مسکو بسیار ضعیف است. بنابراین به نظر من روسیه در بهترین حالت، قدرتی هماندازه دیگر کشورهای اروپایی دارد. شاید پوتین بتواند رابطه خود را با شخص ترامپ بهتر کند؛ اما در عمل نمیتواند به عنوان نیروی بازدارنده در سطح جهانی نقش مهمی را بازی کند.
از همان ابتدای ورود ترامپ به رقابتهای انتخاباتی، همه بر این باور بودند که با پیروزی او فاصله موجود در رابطه مسکو و واشنگتن از بین میرود. اگر ترامپ با وجود همه پروندهها و مخالفتها بتواند به پوتین نزدیک شود، میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود؟
فکر نمیکنم رئیسجمهوری آمریکا در شرایط کنونی بتواند چنین کاری بکند. بیشتر نخبگان آمریکایی هنوز به روسیه به عنوان رقیب سرسخت آمریکا مینگرند. گرچه جنگ سرد از بین رفته؛ اما باز از منظر آنان، مسکو رقیب جدی واشنگتن است و اجازه نمیدهند رئیسجمهوری این کشور شخصا رابطه نزدیکی با رئیسجمهوری روسیه داشته باشد. از سوی دیگر، ترامپ به رهبران کشورهای دیگر بر اساس منافع شخصی نزدیک میشود و اگر این نزدیکی برای او منفعتی نداشته باشد، تلاشی برای بهبود شرایط نمیکند. اگر به دوستی او و دامادش با عربستان بهویژه شخص «محمد بنسلمان» نگاه کنیم، بهتر متوجه این مسئله خواهیم شد. این دوستی باعث شد تقریبا ۵۰۰ میلیارد دلار از طرف عربستان به دلیل خرید اسلحه و... وارد آمریکا شود و منافع شخصی ترامپ نیز در این معامله نهفته است. شاید بهترین توصیف از زبان پسر ترامپ شنیده شده که گفت: «رنگ پوست برای پدر من مهم نیست که سیاه باشد یا سفید؛ تنها رنگی که برای پدر من مهم است، رنگ سبز است» و آقای پوتین یا رئیسجمهوری روسیه هیچوقت در موقعیتی نخواهد بود که این رنگ سبز را برای آقای ترامپ سبزتر کند.
با این توصیف، شما هم بر این باورید که ترامپ بیشتر آدمی تاجرپیشه است تا سیاستمدار؟ و نزدیکی او به عربستان و اسرائیل نیز بر همین اساس است؟
بله،؛ قطعا. او میخواهد این متحدان را برای خودش نگه دارد؛ چراکه منافع شخصی و منفعت آمریکا بر آن است که ریاض و تلآویو همواره پشت سر آمریکا باشند. از سوی دیگر، با این متحدان میتواند ایران را مهار کند؛ حرفی که همواره تکرار میکند. نزدیکی با ایران سودی مالی برای او ندارد. شاید اگر ایران میتوانست مانند عربستان میلیاردها دلار به اقتصاد آمریکا سرمایه تزریق کند، ترامپ در یک چرخش ۱۸۰درجهای، از تهران پشتیبانی میکرد. ترامپ نگاه استراتژیکی به این کشورها ندارد. تا وقتی که عربستان و اسرائیل بتوانند سود مالی برای ایالات متحده داشته باشند، ترامپ نیز سعی میکند نقش مهمتری را در خاورمیانه بازی کند.
برگردیم به مسائل داخلی آمریکا؛ اگر دموکراتها بتوانند در انتخابات میاندورهای تعداد کرسیها را به نفع خودشان تغییر دهند، تا چه اندازه جلوی یکهتازیهای ترامپ گرفته میشود؟
احتمال اینکه دموکراتها کنترل سنای آمریکا را در دست بگیرند، بیشتر است. فکر نمیکنم در مجلس نمایندگان تغییر ملموسی روی دهد. در چنین شرایطی، کار برای ترامپ دشوار میشود؛ اما نباید برخی از مسائل را نادیده گرفت. به عنوان مثال، سنای آمریکا طرح جاسوسی از مردم آمریکا را دوباره تصویب کرد. اگر دموکراتها رأی مخالف میدادند، ترامپ نمیتوانست این لایحه را پیش ببرد؛ اما بسیاری از دموکراتها در کنار جمهوریخواهان قرار گرفتند و رأی مثبت دادند. بنابراین به نظر من در بعضی از مسائل، حزب دموکرات از حزب جمهوریخواه طرفداری خواهد کرد حتی اگر اکثریت را در سنا به دست بیاورد.
متأسفانه حزب دموکرات دیگر آن حزب پیشین نیست؛ آنان بسیار ضعیف شدهاند. طرز تفکر اعضای کنونی با دموکراتهای سابق فرق کرده است. حزب دموکرات وارد «کمای سیاسی» شده و تا از این کما بیرون نیاید، ترامپ نهایت استفاده را از موقعیت خواهد برد. به عقیده من، این نگاه که با پیروزی دموکراتها، دست ترامپ بسته میشود، درست نیست؛ چراکه حتی اگر او بتواند دو یا سه نفر عضو دموکرات را نیز به طرف خود بکشاند، باز میتواند اکثریت را به دست بیاورد و کارهای معمولیاش را انجام دهد.
تقریبا از دو، سه ماه بعد از شروع به کار دولت ترامپ، بحث استیضاح او مطرح شد؛ آیا سرنوشتی مانند نیکسون در انتظار اوست؟
خیر؛ اولا استیضاح در چارچوب قانونی آمریکا کار مشکلی است. دلیلی که نیکسون قبل از استیضاح استعفا داد، این بود که حزب جمهوریخواه دیگر از او پشتیبانی نمیکرد؛ یعنی حزب خودش را کنار کشیده بود.
درحالحاضر نیز بسیاری از جمهوریخواهان مخالف سیاستهای ترامپ هستند؟
بله؛ برخی از آنان بهشدت از ترامپ انتقاد میکنند؛ اما در زمان کنونی هیچ نشانهای وجود ندارد که افرادی در حزب جمهوریخواه بهویژه در کنگره، موافق این استیضاح باشند. حتی تعداد زیادی از دموکراتهای حاضر در کنگره نیز اکنون با این کار موافق نیستند. بنابراین این صحبتهایی که درباره استیضاح ترامپ میشود، به نظرم بیشتر یک تفکر است و در عمل امکانپذیر نیست.
بعد از انتشار کتاب «آتش و خشم در کاخ سفید ترامپ»، این قبیل گمانهزنیها شدت گرفت. اگر این سیاستها ادامه داشته باشد و مانند گذشته باعث افشاگریها علیه ترامپ و نزدیکان او شود، آیا هنوز جمهوریخواهان از او حمایت میکنند؟
این کتاب را خواندم. درباره موضوعات بسیاری حرف زده است؛ اما مدرکی در آن وجود ندارد. صرفا با گفتهها و نوشتههای یک خبرنگار نمیشود رئیسجمهوری را استیضاح کرد. شاید به عنوان یک مدرک کمکی، بتوان از آن استفاده کرد؛ اما استناد به آن غیرممکن است. بنابراین تابهحال سندی علیه ترامپ منتشر نشده است. اگر مدرکی رسمی دال بر خیانت به کشور افشا شود، میتوان به استیضاح فکر کرد.
اما استیضاح بیل کلینتون به دلیل خیانت یا اقدام علیه امنیت ملی آمریکا نبود.
بله؛ موضوع استیضاح کلینتون بیشتر مسئله سیاسی بود. حزب جمهوریخواه در تلاش بود ضربه بزرگی به او بزند و این کار را هم کردند؛ اما در نهایت از کار برکنار نشد و سنا هم او را محکوم نکرد. درباره آقای ترامپ هم تنها شانسی که وجود دارد، آن است که جمهوریخواهان کمکم دست از حمایت از او بردارند یا مدرکی رو شود که او به نقض یکی از مهمترین پایههای قانون اساسی آمریکا یا خیانت مالی متهم شود. تنها شایعه، حرفهای دیگران، کتابهای نوشتهشده از سوی دیگران و... دلیلی برای این اقدام نیست و پشتیبانی جمهوریخواهان از او ادامه خواهد داشت؛ مگر اینکه ناگاه کارت مهمی علیه او رو شود.
دموکراتها مانند جمهوریخواهان زمان کلینتون، اکنون این قدرت را ندارند یا در زمان کنونی آنان نیز مایل به ادامه ریاست ترامپ هستند؟
یا قدرتش را ندارند یا مدرکی وجود ندارد. موردی را هم تاکنون ارائه نکردهاند که به عنوان مدرک خیانت حساب شود و تا این اتفاق نیفتد، استیضاح غیرممکن خواهد بود.
حتی اگر ثابت شود که مقامات ارشد کمپین ترامپ با روسیه در زمان انتخابات لابی کردهاند، اتفاقی نمیافتد؟
به نظر من در این پرونده دموکراتها به نتیجهای که میخواهند، نمیرسند. در صورتی کار ترامپ به استیضاح کشیده میشود که ثابت شود شخصا در تمام این مذاکرات حضور داشته یا دستور داده این گفتوگوها را انجام دهند. اگر کسی شخصا با روسیه در تماس بوده یا قراردادی بسته، به ترامپ مربوط نیست. این پرونده، زمانی پرونده بزرگی خواهد شد که پای ترامپ به میان کشیده شود که ظواهر امر تا اینجا چنین چیزی را نشان نمیدهد.
چقدر پیشبینی میکنید ترامپ ٢٠٢٠ نیز بتواند کاخ سفید را برای خودش نگه دارد؟
پیشبینی در ایالات متحده بسیار دشوار است؛ اما اگر دموکراتها نتوانند نمایندهای کاملا مردمی معرفی کنند و فرض کنیم ترامپ دوباره نامزد نهایی جمهوریخواهان باشد، او میتواند کرسی خود را حفظ کند. دموکراتها برای پیروزی باید شخصی کاملا کاریزماتیک و با برنامه مشخص را معرفی کنند تا بتوانند کاخ سفید را بار دیگر در دست بگیرند. ترامپ حدود ٣٠ تا ٤٠ درصد حمایت مردمی را دارد و اگر افراد کمی پای صندوق بروند، او با همین تعداد نیز میتواند پیروز باشد. بنابراین تنها شانس دموکراتها، معرفی چهرهای است که با هیلاری کلینتون کاملا متفاوت باشد و بتواند در برابر شعارهای پوپولیستی ترامپ مقاومت کند.
چنین چهرهای وجود دارد؟
در حزب بزرگی مانند دموکرات افراد مختلف و اشخاص گوناگونی وجود دارد؛ ولی کسی که بتواند در سطح کشوری قد علم کند، درحالحاضر چنین فردی را نمیبینم. اکنون کسانی در حزب دموکرات هستند که در شرق یا غرب آمریکا، کاندیدای مهمی محسوب میشوند؛ اما در سطح سراسری، فردی که جاذبه و توانایی خوبی برای رویارویی با ترامپ داشته باشد، وجود ندارد.
نبودن چهرهای با این خصوصیات میتواند دلیلی برای بازگشت دوباره باراک اوباما باشد؟
نه؛ هرچند اوباما اعلام کرده تصمیم دارد دوباره فعالیتهای سیاسیاش را از سر بگیرد؛ اما این حضور تنها برای انتخابات میاندورهای است و فکر نمیکنم اوباما شخصا چنین تصمیمی داشته باشد. او میتواند در پیروزی نامزد دموکراتها نقش مهمی را ایفا کند؛ اما کاندیداتوری او نامحتمل است.
در میان جمهوریخواهان کسی توانایی برابری با ترامپ را دارد؟ یا آنان هم در نهایت مجبور به حمایت از ترامپ میشوند؟
درحالحاضر خیر؛ اما بعید نیست در سال آینده شخصی را برای مقابله با ترامپ معرفی کنند. در کل میتوان گفت که در ایالات متحده دیپلماتها و افراد کارکشته بسیاری وجود دارد و میتوان این امید را داشت که هر دو حزب نامزد جدیدی را معرفی کنند. هرچند که جمهوریخواهان نیز مانند دموکراتها اکنون چهرهای ملی ندارند.
پس باید بگوییم ترامپ حداقل هفت سال دیگر سکان هدایت مهمترین کشور جهان را در دست دارد؟
اگر این خلأ پر نشود، متأسفانه باید آماده هفت سال سرنوشتساز و پرهیاهو باشیم. پوپولیستها حتی اگر برنامهای نداشته باشند؛ اما بهخوبی قادرند این خلأ را پر کنند و متأسفانه باید گفت ترامپ در این زمینه مهارت بالایی دارد.