آذری جهرمی: از قدیم اینترنتباز بودم
جوان ترین وزیر دولت در این گفت و گو نکته های فراوانی برای گفتن داشت، از مسائل و مصائب یک سال کاری پرحاشیه گرفته تا روحیات شخصی خودش و برنامه های آینده. هر چند که در زمان مقرر ما، فرصت طرح همه این مسائل نشد، اما سعی کردیم تا اصل سوالات مان را از او بپرسیم.
محمدجواد آذری جهرمی
مشخصات: متولد 13 مهر سال 1360 جهرم، دارای مدرک کارشناسی در رشته برق از دانشگاه عباسپور
شغل: وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
علت انتخاب چه بوده؟ او جوان ترین وزیر پس از انقلاب است و در همین یک سالی که به عنوان وزیر انتخاب شده چالش های زیادی در مورد شبکه های اجتماعی و فیلترینگ آن ها داشته است.
روزمه اش چیست؟ محمدجواد آذری جهرمی در هجده سالگی از جهرم به تهران آمد و در دانشگاه صنعت آب و برق شهید عباسپور تحصیلاتش را شروع کرد. سپس در وزارت اطلاعات مشغول به کار شد. آذری جهرمی پس از چند سال و در دوران محمود واعظی به وزارت ارتباطات آمد و ابتدا به عنوان عضو هیئت مدیره و سپس به عنوان مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت فعالیتش را شروع کرد. علاوه بر این او در سال آخر دوران واعظی به عنوان معاون وزیر انتخاب شد و یک سال بعد، حسن روحانی او را به عنوان وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت دوازدهم به مجلس معرفی کرد.
آقای وزیر! اولین مواجهه شما با اینترنت کجا بود؟ شما هم با اینترنت های «دیال آپ» و آن صدای معروف مودم شروع کردید؟
بله؛ مواجهه اول من با اینترنت مثل همه دهه شصتی ها اینترنت دیال آپ بود با همان صدای خاطره انگیز مودمش. بعد از مواجهه اول هم تا مدت های زیادی با همان شرایط به اینترنت وصل می شدم. هنوز خاطرم هست که اینترنت چقدر قطع و وصل می شد.
از همان دوران اینترنت باز بودید؟
خیر؛ هنوز تهران نبودم و در شهرستان جهرم زندگی می کردم. این خاطراتی که گفتم برای دوره دبیرستان است. وقتی که هجده ساله شدم به تهران آمدم و در مرکز محاسبات دانشگاه وضعیت استفاده از اینترنت یک مقداری راحت تر بود. آن جا دیش داشتند و از طریق اینترنت ماهواره ای دانشگاه متصل می شد و ما هم با رییس مرکز محاسبات رفاقت می کردیم و سعی می کردیم ساعت بیشتری از مرکز محاسبات استفاده کنیم.
چه شد که یک جوان دهه شصتی که مخاطب جدی اینترنت هم بود یک باره در حوزه مدیریت این حوزه ورود کرد؟
همان موقع که دانشجو بودم و در دانشگاه عباسپور برق می خواندم علاقه ویژه ای به حوزه نرم افزار، برنامه نویسی و آی تی داشتم. به همین خاطر از همان سال اول دانشگاه به شکل جدی وارد کارهای برنامه نویسی شدم. البته درواقع برنامه نویسی برای من از دبیرستان آغاز شد. وقتی سوم دبیرستان بودم و دیپلمم را گرفتم شروع به برنامه نویسی با C و «ویژوال بیسیک کردم. بعدتر C++ آمد و برنامه نویسی ما کمی جدی تر شد.
دوران دبیرستان ما با این زبان ها گذشت و بعدتر در دانشگاه نرم افزارهای دیگری را که برای محاسبات به کار می رفتم یاد گرفتم. از آن نرم افزارها برای شبیه سازی استفاده می کردم و از آنجا که در این حوزه باتجربه بودم بقیه به من مراجعه می کردند و سوال می پرسیدند. می خواهم بگویم دوستان از همان موقع بیشتر از این که بخواهند من را برقی به حساب ییاورند، به عنوان فرد شبکه ای می شناختند.
فضای کاری شما به چه شکل بود؟
از تجربیات همان موقع من این بود که با برنامه های کدنویسی مختلف کار کرده بودم. مثلا یک دوره «دلفی» آمد و بعدش نوبت ویژوال پاسکال شد. یک دوره هم با ویژوال بیسیک کار می کردیم و بعدتر سراغ «دی پی» رفتیم و با آن بانک های اطلاعاتی و امثالهم را می نوشتیم. در نهایت ISP آمد اما دیگر کار من متوقف شد و ادامه ندارم. پروژه پایان نامه ام هم شبیه سازی بسیار سنگینی بود که در آن با استفاده از برنامه نویسی، شبکه برق کشور را شبیه سازی کردم تا علت خطایی را که رخ داده بود پیدا کنم. درواقع ورود من به عرصه کامپیوتری به این شکل بود و از همان موقع دانشجویی به حوزه برنامه نویسی و فناوری اطلاعات و موضوعات این چنینی علاقه داشتم. با توجه به همه این ها به خاطر گرایشی که به این حوزه داشتم سمت فناوری اطلاعات گرایش پیدا کردم. پس از آن هم فعالیتم در بخش آی تی و فنی به همین شکل ادامه پیدا کرد و رشد کردم.
رفتار شما در جامعه به شکلی است که شبیه وزرا نیستید. بعضا محافظ ندارید، در محل های مختلف همراه خانواده حاضر می شوید و... این منش برای قبل از وزیر شدن شما است، سخت نیست که بخواهید همان روش را ادامه بدهید؟ شاید بعضی ها انتقاد کنند جایگاه وزارت را تنزل می دهید.
البته این انتقادها بعضی مواقع مطرح می شود و گاهی اوقات بعضی ها می گویند که مثلا بهتر بود شما سوال فلانی را جواب نمی دادید یا آن نظر را که در بخش رسانه های یا سایر مباحث گفتید در شأن شما نبود و بهتر بود که این کار را نمی کردید، ولی واقعیت این است که این مسئولیت ها از دید من گذرا است و نمی ماند. به همین خاطر می گویم آدم باید عادی زندگی کند، نباید سطح زندگی اش را در حدودی ببندد که بعدها قابلیت مدیریت کردنش را نداشته باشد.
اگر امورات زندگی به کارپردازها سپرده شود و کارها را محافظین یا نیروهای دفتر انجام دهند شرایط برای بعد از دوران مسئولیت بسیار سخت می شود. باید قبول کنیم که این میز وزارت وابسته به یک استیضاح یا قیام و قعود نمایندگان مجلس است. با یک تصمیم سیاسی یا یک ضرورت اجتماعی ممکن است یک نفر وزیر شود، اما چهار سال دیگر تضمینی وجود ندارد مسئولیت را داشته باشد و بخواهد برای مردم کار کند باید در دل مردم باشد و ضروریات زندگی آن ها را بداند. بنابراین تلاش من این است که جوری زندگی کنم که بین وزیر بودنم و وزیر نبودنم خیلی تفاوت نباشد.
یعنی همین الان هم شخصا برخی امور فردی را پیگیری می کنی؟
بله. همین الان اگر کاری برای مدرسه فرزندم پیش می آید خود من انجام می دهم. مثلا وقتی مدرسه پسر من جلسه می گذارد تاکید دارم که در همه جلسات خودم حاضر باشم یا مثلا اتفاق افتاده که برای بچه تازه متولدشده ام باید واکسن می زدیم. خب خودم پسرم را برای واکسن زدن به بیمارستان بردم.
واکنش مردم چیست؟ باورشان می شود خود شما هستید یا فکر می کنند یک نفر شبیه وزیر است؟
معمولا در مواجهات مردمی اولین سوالی که پیش می آید سوالی شبیه به این است که «واقعا این فرد همان آقای وزیر است؟» البته برخی هم که عنایت دارند و می گویند این را ببین چقدر بیکار است که خودش این کارها را انجام می دهد. اگر از آن طرف بعضی ها از این رفتارها خوششان می آید، بعضی ها صحبت های این چنینی هم انجام می دهند.
شما از آن جوان های رفیق باز هستید؟
رفیق بازی دو معنا دارد: یکی این که رفیق هایی داشته باشی و با آن ها رفت و آمد کنی. دیگری این که منافع رفیق ها را بر مقررات و چهارچوب های سازمانی ترجیح دهی. اگر منظور شما دومی است باید بگویم خیر، آن هایی که رفیق من هستند می دانند که این اتفاقات معمولا نمی افتد و وقتی من در جایگاهی قرار می گیرم شاید یک مقداری برایشان سخت تر هم شود!
بیشتر منظورمان مورد اول است. مثل رفت و آمد و گپ زدن و...
بله، این فضا در من وجود دارد. در این سال ها گروه های دوستی خوبی از رفقای مختلف پیدا کردم. از دوستان زمان دانشجویی گرفته تا همکاران گذشته که حالا دوستم هستند. در حال حاضر هم سعی می کنم با همکارانم رفاقت کن چون اعتقاد دارم که کار با رفاقت و دوستی پیش می رود. به هر حال این ها از ضرورت های لازم زندگی اجتماعی است.
در دوره ای که اسم شما به عنوان وزیر پیشنهادی مطرح بود شوخی هایی با شما در شبکه های اجتماعی شد. احیانا موارد خاصی در ذهنتان است که خودتان هم خندیده باشید؛ مثلا سه تیک خوردن پیام های تلگرام یا استفاده از عبارت «وزارت اطلاعات و فناوری ارتباطات»؟
(می خندند) بله، این ها به من می رسید و برخی از آن ها واقعا برای خودمان هم باعث خنده می شد. بالاخره درست است که مطالب خلاف واقع یا برای تخریب من بود، اما ذوق و سلیقه ای که در طنازی و رساندن این مطالب به کار رفته بود، آدم را به خنده وا می داشت اما در انتشارش مشارکت نمی کردم.
واکنشی نداشتید؟
نه، چون با واکنش یا جلوگیری مسئله حل نمی شود. خیلی ها همان زمان نظرشان این بود که این صحبت ها باید جواب داده شود. اما من خیلی بنا نداشتم ورود کنم و با این کارم در مزین بازی ای که دیگران طراحی کرده اند وارد نشوم. اگر هر گونه جوابی می دادم باید در موضع تدافعی ظاهر می شدم. کلا واکنش به این مسائل خیلی درست نیست. انگار یک نفر شما را ببیند و بگوید که شما دیروز فلان کار را کردی! حالا شما می خواهی ثابت کنی که من این کار را نکردم. خب این درست نیست. اصل بر این است که کسی که اتهامی را وارد می کند یا ادعایی دارد، براساس مستندات حرف بزند. در چنین مواقعی بنای من بر این نیست که بخواهم جلوی ادعاها را بگیرم یا پاسخ دهم.
بعضی وقت ها شما را جاهایی می بینیم که عجیب است، مثل کنار دست آقای اینفانتینو یا عضویت در فدراسیون نابینایان. این باعث شده بعضی ها به شما لقب آقای دوربینی را بدهند. این نقد را قبول دارید؟
(لبخند می زند) این که خیلی ساده است. شما بروید نگاه کنید که دربی قبلی چه کسی از مسئولین در ورزشگاه بود؟ دربی قبلی اش چه کسی بود؟ قبل تر چی؟ آن موقع هم که معاون زیر بودم برای بازی به استادیوم می رفتم. دلیلش هم این است که پسرهای من به شدت فوتبالی هستند و این ورزش را دوست دارند. از حضور آقای اینفانتینو هم اطلاع دقیق نداشتم. البته می دانستم که برای بازی به ایران آمده اند اما هماهنگی قبلی برای این که با ایشان بنشینم نبود. آن روز برای بردن پسرانم به ورزشگاه رفته بودم، نه برای آقای اینفانتینو.
پسرانتان استقلالی هستند؟
حالا از این بگذریم، ما نکته ای که وجود دارد این است که ورزشگاه رفتن برای این دوره نیست. شاید نزدیکی به دو سال باشد که برای بازی های دربی بچه هایم را می برم. توصیه های امنیتی اجازه نمی دهند که روی سکو بروم اما مطمئن باشید اگر با بچه هایم روی سکو می نشستم یک حرف دیگری می زدند و می گفتند: «این آمده تا شوآف کند!» به همین خاطر در سالن وی آی پی نشستیم اما براساس سلسله مراتب سازمانی گفتند که جلو بنشینیم. نمی شود آقای اینفانتینو جلو بنشیند و وزیر کشور برود ردیف سوم. بالاخره وزیر هم انسان است و خانواده دارد. باید به خانواده اش هم بپردازد و برای آن ها هم وقتی بگذارد. رفتن من به ورزشگاه به اصرار پسرانم و به خصوص پسر بزرگم بود.
فدراسیون نابینایان چطور؟
در موضوع فدراسیون نابینایان هم خیلی علاقه مند نبودم در آن مجموعه حضور داشته باشم، اما آقایانی گفتند این فدراسیون برای قشر خاصی است که لزوم توجه بیشتری دارند و حضور شما ممکن است یک مقداری برایشان ایجاد تسهیلات کند. این قشر نیازمند توجه بیشتری هستند. کل دلیل این اتفاق همین است، وگرنه خیلی فدراسیون ها هستند که آدم بخواهد برود و در آن ها دیده شود. من سعی می کنم اسیر این حواشی نشوم.
کلا برای شما زیاد حاشیه می سازند.
این کارها به خاطر این است که تفکر و ذهن آدم را منحرف کنند و برایش حواشی درست شود. متاسفانه این حواشی کم نیست و دامن مسئولین اجرایی را می گیرد. دلیل دوم این است که شاید تفاوت سنی ای که بین من و سایر وزرا وجود دارد در دیده شدن تاثیر دارد. من هر کاری کنم واکنش هایی رخ می دهد. مثلا می خواهم برای خانه نان بگیرم خودم می روم در صف می ایستم.
حالا ممکن است یک روزی یکی بیاید یک عکسی از این صحنه بگیرد، بعد بگویند این وزیر ارتباطات برای خودشیرینی رفته در صف نان ایستاده. اما باور کنید همه این ها زندگی عادی من است. من به این رویه ادامه می دهم. حالا حضور در بازی دربی یا فدراسیون نابینایان که چیزی نیست، خیلی جاهای مناسب تری وجود دارد که انسان می تواند برود حضور پیدا بکند و جامعه هدفش که شاید گروه های سیاسی هم باشند خیلی خوب استقبال می کنند.
از دیدارهایی که با رهبر انقلاب داشتید و وزرا نکته ای هست که برای ما نقل کنید؟
بله، ایشان عنایت ویژه ای به جوانان دارند و در دیدارهایی که وجود داشته یکی دو بار گفته اند که تلاش های جوانان جامعه را می بینند و از جوانان همین انتظار را دارند. اگر اشتباه نکنم عبارتی که به کار بردند این بود که «تشنه مجاهدت های جوان هستم» ایشان خطاب به مسئولین تاکید کردند: «روحیه جوان گرایی را حفظ کنید و با همین چهارچوب پیش بروید و تلاش کنید که به جوان های انقلابی توجه بیشتری شود و همه جوان ها به خصوص جوان ها انقلابی را مورد توجه قرار بدهید و از ظرفیتشان استفاده کنید. این اعتماد را به آن ها داشته باشید.» این نکته ای است که همواره در صحبت های ایشان وجود دارد.
در حوزه فضای مجازی هم صحبتی داشته اند؟
توجه ایشان به فضای مجازی برای ما یک فرصت بی نظیر است. ایشان در کلامشان اهمیت فضای مجازی را همسنگ انقلاب اسلامی می دانند! این خیلی سخن بزرگی است. امیدوارم بتوانیم از ظرفیت نگاه و عنایت های ایشان برای توسعه فضای مجازی و تحول فضای دیجیتال در درون کشور بهره بگیریم و بهترین استفاده را داشته باشیم.
شنیدیم از اردیبهشت تلگرام فیلتر می شود، شما هم شنیدید؟!
نگاه کنید، این مسئله یک چهارچوب قانونی دارد. اگر تکلیف قانونی باشد و حکم قانونی باشد طبیعتا همه باید از قانون تبعیت کنند . ولی این اخبار را ما هم شنیدیم. چنین حرف هایی مطرح می شود؛ بهتر است به آن نپردازید.
ما شنیدیم که شما مدرک کارشناسی ارشدتان را نگرفتید، صحت دارد؟
من اصلا کارشناسی ارشد را ادامه ندادم که به مرحله مدرک برسد. متاسفانه در همان سالی که در حال تحصیل ارشد بودم برادرم فوت کرد و به خاطر این مشکل خانوادگی آن ترم را مرخصی گرفتم. بعد از آن که بین درس خواندنم فاصله افتاد حجم کارهایم زیاد شد و نتوانستم درس را ادامه بدهم و کارشناسی ارشدم نیمه کاره ماند. البته الان بعضی ها پیشنهاد می دهند که ادامه تحصیل دهم اما دیگر وزیر شده ام و وقت نیست. (می خندد)
برای آقای وزیر سخت ترین روزهای سال 96 کی بود؟
برای رجیستری خیلی حرص خوردم!
اواسط مصاحبه بود که از آقای وزیر در مورد سخت ترین روز سال اخیر پرسیدیم. سوالی چالش برانگیز که شاید بیشتر از پنج دقیقه برایش فکر کرد و به نتیجه نرسید. حتی زمانی که می خواستیم از فرصت استفاده کنیم و سوالات دیگری کنیم آذری جهرمی به ما گفت: «حواسم را از آن سوال پرت نکنید!» در ادامه مصاحبه هم چند باری به این موضوع فکر کرد، اما نتیجه ای نداشت. در نهایت به مرور زمان های سخت سال 96 بسنده کردیم.
رجیستری
یکی از سخت ترین روزها روزهای اول اجرای طرح رجیستری بود که آمادگی کامل بین دستگاه های ما نبود آن حرص ها و ناراحتی ها و داد زدن ها و پیگیری کردن های ما برای این بود که این دستگاه های مختلف که دست اندرکار این موضوع هستند با هم هماهنگ شوند. از آن طرف هجمه خبری و هجمه روانی کسانی که در این عرصه قاچاق می کردند وجود داشت و آن طور که یادم می آید شاید بیشترین حرص را در این دوره خوردم. خیلی فشار و عصبانیت در من زیاد بود. اما با همه این ها اجرا شد. عزم بر این بود که این موضوع پیش برود.
ثبت اطلاعات تلفن های همراه
شاید یکی از سخت ترین روزهایم روز اول اجرای طرح ثبت تلفن همراه بود آن روز به لحاظ روانی خیلی از من انرژی گرفت. سیم کارتی که دست آقای روحانی بود هم در طول اجرای این طرح غیرفعال شد.
فوت مرحوم محتشمی پور
یکی از روزهایی که خیلی ناراحت شدم و واقعا برایم سخت بود روز فوت مرحوم محتشمی پور، قائم مقام وزارت ارتباطات در حوزه بین الملل بود. آقای محتشمی واقعا وزنه بود. این اتفاقی که رخ داد برای من سنگین و غیرقابل باور بود.
شلوغ های دی ماه
ایام اغتشاشات و شلوغی های دی ماه از جمله روزهای سخت و سنگینی بود که یک هفته، 10 روز فشارهای مختلفی بر بدنه وزارت ارتباطات وارد کرد. در این بازه زمانی از جانب حوزه های مختلف یعنی از جناب مردم و دستگاه ها مطالباتی وجود داشت. مردم انتظاراتی داشتند و از جانب بخش های امنیتی و دستگاه قضایی یک نوع نگاه دیگر وجود داشت. تجمیع کردن این موضوعات سختی های خاصی داشت.
بعضی ها به آذری جهرمی لقب وزیر شبکه های اجتماعی را داده اند. از او درباره نحوه فعالیتش در این شبکه ها و میزان زمانی که صرف این کار می کند پرسیدیم.
چقدر زمان روی شبکه های اجتماعی می گذارید؟
خیلی وقت نمی گذارم، اما به اندازه یک فرد معمولی فعال هستم. شاید به خاطر فعالیت نداشتن دیگران این حضور من خیلی دیده می شود. در حال حاضر روزی بیشتر از یک ساعت یا یک ساعت و نیم وقت نمی گذارم.
جنس این کاری که بعضا شما انجام می دهد جنس روابط عمومی سازمان خودتان نیست؟
روابط عمومی کار خودش را دارد من هم کار خودم را می کنم. حقیقت دنیای رسانه این است که نوع رسانه ها مقداری متفاوت شده است. روابط عمومی وظیفه تدوین اخبار، برنامه ریز یو. درواقع پایش موضوعات را دارند و در کنارش باید موضوعات را انعکاس دهند. چنین کارهایی را در حال حاضر روابط عمومی ما انجام می دهد که خیلی خوب است. البته خیلی از موضوعاتی را که من در توییتر یا اینستاگرامم ارسال می کنم همین روابط عمومی وزارتخانه تهیه می کند، منتها امروز که رسانه ها نوین شده اند، ضرورت فعالیت رسانه ایجاب می کند این گونه فعالیت کنیم.
یعنی جدا از این که سازمان در برابر مسئله ای اعلام نظر می کند باید رسانه های فردمحور هم نقش خودش را داشته باشد. گاهی روابط عمومی ما خبری را تنظیم می کند و حتی صدا و سیما هم مطالب را پوشش می دهند. اما وقتی من آن خبر را روی صفحه اجتماعی ام کار می کنم، می بینم تاثیرش بیشتر است. این به این معنا نیست که بین ما و روابط عمومی دو موضع متفاوت وجود دارد.
مدیریت کاربری های شما در شبکه های اجتماعی شما، با خودتان است؟
کاربری عده ای از افرادی که در شبکه های اجتماعی هستند، دست روابط عمومی هایشان است، یعنی مدیریت اکانتشان را که به نام خودشان باز کرده اند در دست روابط عمومی هایشان است. این نقض غرض است. باید در پشت شبکه اجتماعی فردمحور خود فرد باشد. فرد در مدیریت شبکه اجتماعی فردمحورش که مبتنی بر ارتباطات دوطرفه است، مطالب را با توجه به ذهن مخاطب تنظبم کند و از آن استفاده دوطرفه کند. وقتی یک نفر از رسانه دوطرفه استفاده یک طرفه می کند، این ابزار کارکرد اصلی و ارزشش را از دست می دهد.
چه شد که محمدجواد آذری جهرمی در سی و شش سالگی توانست وزیر شود؟
محمدجواد آذری جهرمی جوان ترین وزیر بعد از انقلاب است. او حتی انقلاب را ندیده و در دوره ای که بیشتر مسئولان بالای 50 سال دارند توانسته وزیر یکی از مهم ترین وزارتخانه های فعلی شود. با او درباره چگونگی این اتفاق صحبت کردم.
همه می توانند در سی و شش سالگی وزیر شوند؟
خیر، البته خیلی ها قابلیت را دارند ولی این که به آن ها اعتماد شود مسئله دیگری است. علاوه بر اعتماد به جوانان، اعتقاد به آن ها هم مهم است. این اعتقاد جدا از اعتماد، بحثی جدی است. من یک کلامی را در برنامه «دورهمی» به کار بردم که خیلی به آن پرداخته نشد، ولی واقعا برای جمله و کلمه کلمه اش فکر کرده بودم. آن جمله این بود:
«وزیر شدن یک جوان در سن من عجیب نیست، غریب است.» متاسفانه مدیریت جوان ها غریب شده است. موضوع مدیر بودن یک فرد سی و شش ساله در کشور چیز عجیبی نیست اما چون یک مقداری از این فضا فاصله گرفتیم، برای ما غریب شده است. براساس چیزی که من می بینم خیلی ها هستند که این توانمندی را دارند که در حوزه های مختلف مدیریت کنند. باید به آنها اعتقاد داشته باشیم و اعتماد بکنیم تا این اتفاق رخ بدهد.
چه شد که این فرآیند برای شما اتفاق افتاد. فرق شما چه بود که اعتماد و اعتقاد به وجود آمد؟
دیده شدن خیلی مهم است. فکر می کنم تنها تفاوت من با سایر افراد این بود که در یک موقعیتی قرار گرفتم که دیده شدم و این هم بر می گردد به نوع مدیریت آقای دکتر واعظی. آقای واعظی یک رفتار خیلی ویژه و خاصی داشتند که این برای خود من الگوی خیلی مهمی است. خیلی از مدیران علاقه ندارند که زیرمجموعه شان با خارج از سازمانشان ارتباط بگیرد، گزارشی بدهد، مصاحبه کند و در رسانه ها اخبار آخرین دستاوردها را بدهد یا...
این جو در جامعه ما تقریبا حاکم است اما این را می بینید که آقای دکتر واعظی رویه شان اصلا این نبود. اتفاقا هرچه معاونانشان ارتباطات بیشتری داشتند ایشان امتیاز بیشتری می دادند. در موضوعات مختلف دکتر واعظی معاونش را با خودش می برد و می گفت شما گزارش موضوع را بده. این رویکرد فضای دیده شدن را برای معاونین ایشان ایجاد می کرد و این اتفاق برای من هم افتاد.
مثلا در چه جاهایی شما گزارش می دادید؟
مثلا وقتی ایشان در مجلس می رفتند و مورد سوال قرار می گرفتند، تیمی را همراه خودشان می بردند. در آن جا من همراه با معاونین دیگر صحبت می کردم. یا مثال دیگر در حضور آقای ریس جمهور است. خب من با آقای رییس جمهور آشنایی قبلی نداشتم اما در زمان آقای واعظی همین جلساتی که خدمت ایشان می رفتیم و صحبت می کردیم باعث آشنایی شد. آقای واعظی این فرصت را برای همه معاونینش به وجود آورد و تلاش می کرد که آن ها را رشد بدهد. اعتقاد آقای واعظی بر این بود که هرچه زیرمجموعه من قوی تر باشند قدرت من بیشتر است. این یک خصلت فرهنگی است که در مدیریت ارشد کشور ما کمتر وجود دارد.
البته این اخلاق بد صرفا برای وزرا نیست. شما بروید جایی مثل فرمانداری را ببینید، فرماندار وقتی می خواهد در شهر خودش صحبت کند اجازه نمی دهد معاونش حرف یزند. شهردار و... هم همین هستند. در شبکه های اجتماعی هم همین طور است. اگر کانالی وجود داشته باشد، در حال چهره کردن یک نفر است. یک بحث دیگر هم این است که برخی از معاونین و مسئولان خودشان هم از این چهره شدن می ترسند و علاقه ای برای ورود به رسانه ندارند. البته ما در وزارت ارتباطات به معاونین الزام کردیم که بروند در شبکه های اجتماعی حضور پیدا کنند و پاسخ مخاطبانشان را بدهند.
پس درواقع ما آذری جهرمی زیاد داریم، واعظی کم داریم!
احسنت. مهم این است که چه کسی این شرایط را به وجود بیاورد. بارها خودم با آقای واعظی صحبت کردم و همیشه از این رفتارشان تقدیر می کردم، نه به این خاطر که این فضا را برای ما به وجود آورده، نه! به خاطر این که این مناعت طبع را دارد که اجازه دهد مابقی دیده شوند. آقای واعظی همیشه ذکر می کرد: «این رفتاری است که من از مرحوم آیت الله هاشمی به یادگار دارم. من از او یاد گرفتم که کار این تیپی انجام شود. ایشان به همه میدان می داد تا رشد کنند.» شرط لازم این جوان گرایی ها این است که خود فرد تلاشگر باشد و بتواند خوب کار کند. شرط کافی اش هم این است که مسئولین اجازه دهند زیرمجموعه هایشان دیده شوند، نترسند از این که اگر این ها رفتند، فردا روزی معاونشان جایشان را بگیرد.
البته آقا واعظی نشان دادند که این ترس خیلی اشتباه نیست. شما جایشان را گرفتید!
(می خندد) اتفاقا ایشان خیلی خوب استقبال کردند و خیلی خوشحال بودند. شاید خوشحال ترین فرد بعد از انتصاب من، به عنوان وزیر، آقای واعظی بودند. خودشان هم می گویند «خبر موفقیت های شما برای من یک حس خاصی را به وجود می آورد.»