تحلیل سریعالقلم از آثار دکترهای دانشگاه گلابی
به گزارش اقتصادنیوز، این استاد دانشگاه در ادامه و در توضیح این پاسخ تصریح کرد:«به نظر می رسد افراد از طریق تجربه، یاد می گیرند که برای بسیاری از کارهای مثبتی که انجام می دهند، جواب مناسبی دریافت نمی کنند، آنها در نوجوانی و جوانی به تدریج می آموزند که کارهای زیر، خیلی فایده و عاقبتی ندارند:خوبی کردن، رعایت کردن، ملاحظه کردن، منصف بودن، جبران کردن، احترام گذاشتن، جا باز کردن برای دیگران، توانایی دیگران را تقدیر کردن، سهم برای دیگران قایل شدن، انجام وظیفه نسبت به دیگران، نوبت را رعایت کردن، حریم شخصی افراد را ملاحظه کردن، با ادب بودن، وقت گذاشتن، سرموقع رسیدن، گره ای را از دیگران باز کردن، پول قرض دادن، حمایت کردن، بد نگفتن، بدی شخصی را نخواستن، کمک کردن و صدها کار مثبت دیگر.»
سریعالقلم در ادامه نوشت:«وقتی افراد از همسایه، دوست، همکار، محیط کار و دستگاه های اجرایی در برابر کارهای مثبتی که انجام می دهند، جواب شایسته نمی گیرند راه خود را می روند. و سپس به تدریج از خود می پرسند: چرا باید رعایت کنم و وقت بگذارم وقتی از طرف مقابل برخوردِ مثبتی نمی بینم. نتیجه آنکه، جامعه مدنی شکل نمی گیرد و افراد به گروه های بسیار کوچک رو می آورند؛ آنچه جامعه شناسان بدان، ذره ذره شدن جامعه می گویند (Atomization). جبران کردن (Reciprocation) و انتظار جبران داشتن، جزیی از طبع بشر است. » او همچنین تاکید کرد:«ساختارهای بسیار قدیمی، دو خصلت نسبتاً پایداری را در افراد شکل داده اند: حذف و انحصار. چون افراد رعایت یکدیگر را نمی کنند و مرتب حریم ها را می شکنند، دو خصلتِ، حذف دیگران و ایجاد انحصار جایگزین رفتار معقول و تعامل معقول می شوند.»
این استاد دانشگاه در بخش دیگر از این یادداشت تصریح کرد:«افراد اگر یکدیگر را قبول کنند، مجبور می شوند در کار و پیشبرد کار Share کنند و شریک پیدا کنند. Share کردن یعنی جمعی فکر کردن. جمعی کاری را انجام دادن. جمعی مشکلی را حل کردن. این از ابهت و شوکت افراد می کاهد. نمی توانند قهرمان شوند و خودنمایی و خودبزرگ پنداری را به نمایش بگذارند (Self-obsession). در چنین شرایطی، فرد خیلی مهم تر از جمع است و خیلی جلوتر از جمع حرکت می کند. کار، حل موضوع، سازمان، جامعه و کشور خیلی اهمیت ندارند؛ فرد و عظمت فرد مهم است. این فرهنگ به مریدپروری منجر می شود. Shareکردن یعنی نفی فرد و اهمیت جمع. علاوه بر این، افرادی که اهل Share کردن هستند دو ویژگی را در خود به صورت غیرمستقیم ایجاد می کنند: اول، اخلاقی تر می شوند و خودخواهی های آنها کاهش پیدا می کند و دوم، بیشتر یاد می گیرند چون با صدای بلند اعلام می کنند: من خیلی مسایل را نمی دانم. به من بیاموزید. »
او در این نوشته تاکید کرد:«در جاهایی افراد یکدیگر را قبول ندارند که تفاوت میان نظر (Opinion) و تخصص (Expertise) را نمی دانند. همه انسان ها حق دارند نظر بدهند و از مطالعات و تجربیات و مشاهدات خود استفاده کنند. ولی تصمیم سازی و تصمیم گیری صرفاً در دایره افراد متخصص انجام می پذیرد. در جاهایی که تخصص مبناست، افراد، متخصصین را می پذیرند و قبول می کنند. تخصص از سه طریق قابل شناسایی است: ۱) تحصیلات کیفی (و نه ضرورتاً مدرک)، ۲) تجربه و ۳) تولید متون. داشتن مدرک با متخصص شدن متفاوت است. دانشگاه و محل تحصیل، سطح دانش اساتیدی که یک فرد تحصیل کرده در معرض آنها قرار گرفته تعیین کننده هستند. هر فردی که مدرک دکتری داشت دلیل بر تخصص او نیست. ...در کشوری که راحت دکتری می دهند، به تدریج تخصص از بین میرود. وقتی دانشگاه های گلابی (ضعیف و کم کیفیت) گسترش پیدا می کنند، معنای تخصص از میان می رود و غرور کاذب فردی رشد می کند. جامعه ای که تفاوت میان مدرک دارها و تحصیل کرده ها را بداند، به معنای تخصص هم پی می برد. وقتی فردی در لابلای ده ها کار و سمت اجرایی از دانشگاهی که رتبه جهانی ۹۰۰۰ دارد دکتری می گیرد طبعاً ادعا پیدا می کند و دیگران را هم قبول ندارد در حالی که نه درست کلاس رفته، نه درست متون خوانده، نه درست دانشجو بوده و نه درست تحقیق انجام داده ولی مدرک دکتری به او مجوزی می دهد که "لیست کردن مشکلات جامعه" را به عنوان علم و تخصص به دیگران تحویل دهد. درست درس خواندن در متخصص شدن بسیار کلیدی است.»
سریعالقلم در پایان تاکید کرد:« اصلاح امور از کجا شروع می شود؟ دو راه حل و راهبرد قابل طرح است: یکی تخصصی شدن تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها و خروج از مرید پروری، فرهنگ حذف و حلقه های انحصار و دوم، تشخیص، اجرا و پرورش فرهنگ مدنی. آموزش گسترده مدنیت برای رعایت حقوق یکدیگر، حساس بودن به قول، وفای بعهد و جا باز کردن برای یکدیگر. تحقق این امور، سهل نیستند. صرفاً با سخنرانی هم بوجود نمی آیند. دهه ها طول کشید تا اروپایی ها به سرمایه اجتماعیِ همکاری و اعتماد متقابل دست یابند. آسیایی ها این سرمایه اجتماعی را در مکتب کنفوسیوس یافتند. »