حقوق یک سپاهی در سال ۵۸ چقدر بود؟
امام خمینی(ره) در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ طی فرمانی به شورای انقلاب اسلامی رسما تاسیس این نهاد را اعلام کرد و شورای انقلاب با تاسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گام اساسی را در جهت سازماندهی این نهاد برداشت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهادی نظامی و بازوی مسلح برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی است. با این وجود چگونگی تاسیس و شکلگیری آن مسالهای مهم در تاریخ انقلاب ایران است.
به گزارش ایسنا، «اعتماد» در ادامه نوشت: جواد منصوری به عنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران از نزدیک بسیاری از تحولات مربوط به تاسیس سپاه را نظارهگر بوده است. به اعتقاد وی سپاه به عنوان یک تشکیلات ضرورتی غیر قابل انکار برای حفظ انقلاب اسلامی ایران بوده است.
ایده تاسیس نهادی به نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» از چه زمانی شکل گرفت؟
این موضوع به روزهای قبل از انقلاب بازمیگردد. در آن روزها ما با تحلیلها و بررسیهایی که از وقایع دو قرن پیش ایران داشتیم به این نتیجه رسیده بودیم که به تشکیلاتی نیاز است متشکل از نیروهای انقلابی در جهت حفاظت از انقلاب به معنای اعم آن؛ به این معنا که حفاظت از انقلاب نمیتوانست صرفا به معنای نظامی باشد بلکه باید وجوه مختلفی داشته باشد تا بتواند انقلاب را از آسیبهای مختلف حفاظت کند. برای نمونه به این فکر میکردیم تشکیلاتی باید داشته باشیم که در مواجه با بلایای طبیعی مانند زلزله کمک حال مردم باشیم حتی اگر دولتها هیچ اقدامی نکنند ما به عنوان یک تشکیلات مردمی در کنار مردم باشیم. البته در بعد نظامی هم در دفاع از کشور با سایر نیروها مانند ارتش همکاری کنیم. این ایده وجود داشت تا اینکه انقلاب پیروز شد. در اوان پیروزی انقلاب اسلامی وضعیتی پیش آمد که عملا هیچ نهاد متولی در کشور وجود نداشت، نهادهای باقیمانده هم اگر کاری میخواستند انجام بدهند کاری نمیتوانستند عملی از پیش ببرند. بنابراین همان زمان ایده شکلگیری این تشکیلات احیا شد و قرار شد در بعد عملی هم پیاده شود.
دقیقا چه زمانی بود که قرار شد این ایده عملی شود؟
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب یعنی ٢٢ بهمن بود که بحث شکلگیری سپاه پاسداران مطرح شد. اما مقدمه شکلگیری سپاه را باید در کمیتههای انقلاب دانست. در واقع کمیتهها برای پاسداری و حفظ امنیت در کشور شکل گرفت و این نهاد کاملا خودجوش و مردمی شکل گرفت اما کافی نبود ما به تشکیلاتی نیاز داشتیم که در ابعاد دیگر نیز فعالیت داشته باشد.
اما آنگونه که عنوان شده است بیشترین اقدامات سپاه پاسداران در جهت حفظ امنیت به خصوص حفاظت از انقلاب صورت گرفته است و صحبتی از حضور در عرصههای اقتصادی و فرهنگی نبوده است.
البته بهطور قطع همینگونه است که شما میگویید. در آن شرایط انقلابی طبیعتا شرایط امنیتی در اولویت بود به خصوص اینکه دشمنان قصد داشتند از خلأ به وجود آمده استفاده کنند تا انقلاب را به بنبست برسانند اما در عین حال در بعضی از زمینهها هم کشور بهشدت نیاز داشت تا نهادهای انقلابی مانند سپاه ورود پیدا کنند. مثل پرداختن به مسائل فرهنگی که برای مقابله با گروههای منافق بهشدت به آن نیاز داشتیم. مردم باید میدانستند مارکسیسم به چه معناست و چرا باید با مارکسیسم مبارزه کرد مثلا باید مردم میدانستند که دقیقا فرق بین اسلام گرایی و ملی گرایی در چیست یا مساله مبارزه با بیسوادی همگی این مسائل باعث میشود که سپاه بازوی فرهنگی خود را قدرتمند کند. سپاه به قدر توان خود سعی داشت با مساله فقر در کشور مبارزه کند. ببینید فقر کشور در آن زمان یک پدیده بسیار وحشتناک بود. در بخش عمدهای از کشور نه راه بود و نه آبادانی. بخش زیادی از مردم در فقر به سر میبردند به همین جهت رسالت سپاه صرفا در مسائل نظامی و امنیتی خلاصه نمیشد.
یکی از مسائل مهم درباره شکلگیری سپاه در روزهای آغازین آن مربوط به شیوه گزینش و کادرسازی در سپاه است. چگونه بود که در آن افراد مختلفی با عقاید سیاسی متفاوتی در سپاه حضور مییافتند و فعالیت میکردند؟
این موضوع به شرایط روزهای آغازین انقلاب برمیگردد و جوی که بر آن شرایط حاکم بود. در آن روزها همه افراد و گروهها سعی داشتند خود را انقلابی و پایبند به آرمانهای انقلاب معرفی کنند. در واقع همه مدعی بودند که انقلابی، مومن و صادق هستند اما این زمان بود که نشان داد چه میزان افراد و گروهها به این اهداف و آرمانها پایبند هستند.
آیا این موضوع به این علت نبود که سپاه در آغاز شکلگیری از تساهل و تسامح بیشتری برخوردار و پذیرای جریانهای مختلف میشد؟
نمی توان این موضوع را به راحتی تایید کرد چرا که یکی از مهمترین ارکان سپاه در همان زمان رکن گزینشی آن بود و با دقت بسیار زیادی افراد را برای ورود به سپاه مورد گزینش قرار میدادند اما واقعیت این است که در روزهای بعد از انقلاب نه تنها در سپاه بلکه در نهادهای دیگر مانند کمیتهها هم افراد بیصلاحیت زیادی وارد شدند ولی به تدریج این افراد بدون صلاحیت حذف شدند. اما عموما این نیروهای فاقد صلاحیت زمینه فعالیت پیدا نمیکردند. مثلا من زمانی که فرمانده سپاه بودم تمام اشخاصی را که در سالهای قبل از انقلاب طی مبارزات انقلابی میشناختم به عنوان فرمانده استانها منصوب کردم.
یکی از بحث برانگیزترین مباحث مربوط به سپاه مساله تاسیس این تشکیلات است و افرادی با افکار متنوع هستند که ادعا میکنند تاسیس سپاه کار آنها بوده است. آیا از شخص خاصی میتوان نام برد و تاسیس سپاه را منتسب به وی دانست؟
نهتنها در مورد سپاه بلکه در مورد بیشتر نهادهای تاسیسشده بعد از انقلاب نمیتوانید از شخص خاصی نام ببرید. برای اینکه در آن روزها هر کس که به ایدهای میرسید بخشی از آن را عملی میکرد حالا یا به نتیجه میرسید یا نمیرسید. فیالمثل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چهار تشکیلات به نام سپاه پاسداران به وجود آمد. معنای آن هم این بود که یک نیازی را همه احساس کرده بودند اما بعد از مدتی به یک فکر رسیدند و یک تشکیلات واحد را به نام سپاه پاسداران ایجاد کردند.
وجود چهار تشکیلات در آن زمان آیا به این علت نبود که هرکس فهم متفاوتی از انقلاب اسلامی داشت؟
علت عمده به این مساله باز میگشت که شاید کسی فکر نمیکرد در سال ٥٧ انقلاب پیروز شود. در خوشبینانهترین حالت فکر میکردیم سه یا چهار سال دیگر پیروز میشویم. این اتفاق غیرمنتظره منجر به افکار و تصمیمهای غیرهماهنگ و غیرمنتظره هم میشد. اما از نکات غیرقابل باور در شکلگیری سپاه گسترش سراسری آن در کل کشور بود. ما در ٢ اردیبهشت سال ٥٨ رسما کارمان را آغاز کردیم در شرایطی که نه تجربه و نه درکی از کار تشکیلاتی داشتیم در اواخر اسفندماه همان سال تقریبا ٩٠ درصد کشور زیر پوشش سپاه بود.
وضعیت همکاری متقابل دولت موقت با سپاه چطور بود؟
فعالیتهای سراسری و مردمی سپاه در شرایطی بود که اصلا دولت موقت با ما همکاری خوبی نداشت و واقعیت این بود که بین سپاه و دولت موقت رابطه گرمی برقرار نبود. دولت موقت در آن زمان سپاه را بهشدت میکوبید اما ایمان و اعتقاد پاسدارها باعث شد که این موانع کنار گذاشته شود و پروژه سراسری کردن سپاه پیش برده شود چرا که امام خمینی (ره) بهشدت به ضرورت سپاه برای کشور پی برده بود و تمام قد از این تشکیلات دفاع میکرد.
اما تنها دولت موقت نبود که سپاه با آن مشکل پیدا کرد. بلکه در دولت بعد هم ظاهرا این رابطه خیلی موفق نبود. چنانچه وقتی بنیصدر روی کار آمد از همان آغاز دولت، سپاه با وی مشکل داشت. علت این مخالفت بنیادین با بنیصدر در چه بود؟
غالب پاسداران در سال ١٣٥٨ با جلسات و با مطالعاتی که در سپاه انجام شده بود تاحدودی با جریانهای سیاسی کشور آشنا شده بودند. ما در آن زمان بهطور مرتب کلاسهای عقیدتی و سیاسی برگزار میکردیم که بهطور مرتب پاسداران در آن کلاسها آموزش داده میشدند. پاسداران بینش بسیار قوی پیدا کرده بودند و مرتبا سخنرانیهای امام مورد تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. بنابراین طبیعی بود که جریان سپاه بیش از هر جریان دیگری به ماهیت و انگیزههای واقعی بنیصدر پی برده بود. بنیصدر تقریبا در سال اول پیروزی انقلاب خودش را نشان داده بود و مشخص شد که به لحاظ فکری خیلی با خط انقلاب و امام همسو نبود اما شاید این بینش در بین همه اقشار جامعه نبود ولی جریان تاریخ نشان داد که قضاوتهای سپاه اشتباه نبوده است.
مشکل اصلی بنیصدر با سپاه چه بود؟
بنیصدر اصلا به انقلاب اعتقادی نداشت. مثلا در جلسهای که شخص خودم حضور داشتم، میگفت که نهاد انقلاب یعنی چه؟ و در ادامه نشان داد به این دلیل از سپاه متنفر است که یک نهاد انقلابی است. اصلا بحث انقلابیگری هیچ! طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سپاه جزو نیروهای این مملکت محسوب میشود ولی بنیصدر قبول نداشت چرا که اصلا به قانون هم اعتقادی نداشت.
پس چرا امام خمینی (ره) بنیصدر را به عنوان فرماندهی کل قوا منصوب کرد؟
ببینید برای مطالعه آن روزهای انقلاب ایران ما دچار ابهامات زیادی هستیم که خیلی برای ما که در امروز حال زندگی میکنیم مشخص نیست. اما نکته بسیار مهم این است که با تفکر و آگاهی امروز نمیتوانیم اتفاقات سال ١٣٥٨ را مورد سنجش و تحلیل قرار دهیم. شاید در آن شرایط توجیهی برای این موضوع وجود داشته که ما امروز از درک آن ناتوان هستیم ما در سال ١٣٩٧ نمیتوانیم دقیقا شرایط سال ١٣٥٨ را تجزیه و تحلیل کنیم. همان آقای هاشمیرفسنجانی که میگوید ما به امام گفتیم بنیصدر را فرمانده کل قوا کنید سه ماه بعدش عنوان میکند عجب اشتباهی کردیم. اما به هر حال شما امروز نمیتوانید هاشمی را محکوم کنید چرا این پیشنهاد را داد چرا که شرایط آن روزگار به گونهای دیگر بود.
شما اشاره کردید که بسیاری از این اطلاعات را طی مطالعه و برگزاری کلاسها دستهبندی میشد و در اختیار پاسداران قرار میگرفت. برای این کار از چه اشخاص یا منابعی استفاده میکردید؟
یکی ار بخشهای مهم سپاه بخش آموزش بود که شهید کلاهدوز هم مسوولیت آن بخش را به عهده داشت و به دلیل گذراندن دورههای تئوریک در ارتش تسلط بالایی بر مباحث تئوریک داشت و شخص ایشان تعداد زیادی از افراد متدین و باسواد را جمع کرده بود و یک گروه آموزشی محتوایی را شکل داد. در این کلاسها با تکیه بر سخنرانیهای شهید مطهری و گفتههای امام خمینی(ره) و همچنین یکسری دستنوشتههایی که خودمان تهیه کرده بودیم کار آموزش را پیش میبردیم. ضمن اینکه بسیاری از فرمانده هان سپاه سالها در جریان مبارزات انقلابی بودند. کسی مثل آقای بشارتی که فردی بسیار باسواد و مومن بود زمانی که درس میداد واقعا مخاطبانش را عمیقا تحتتاثیر قرار میداد. اشخاصی مانند آقای شریعتمداری (روزنامه کیهان)، آقای محمدزاده و خیلی افراد دیگر بودند که در بخش آموزش فعالیتهای زیادی داشتند و برنامههای عقیدتی - سیاسی را پیش میبردند.
یکی از کارهای جالب ما در آن روزها تکثیر نوارهای آموزشی بود که شامل سخنرانیهای اشخاص بزرگ مانند امام خمینی، شهید بهشتی، شهید مطهری و... بود و این کاستها به شکل شبکههایی در سراسر کشور پخش میشد که در آن روزگار در نوع خود اقدامی بیسابقه بود. بهطور کل سپاه در بخش آموزش و تبلیغات خیلی فعال بود.
در آن زمان حقوق یک سپاهی چقدر بود؟
در سال ٥٨ برای افراد مجرد ٢٥٠٠ تومان برای هر ماه و برای افراد متاهل ٣٥٠٠ تومان بود. با وجود این افرادی بودند که این پول را برای خودشان زیاد میدانستند و آخر ماه باقیمانده را به صندوق سپاه باز میگرداندند و اگر کسی از پاسدارها به پول نیاز داشت یا با مشکلی مواجه میشد از آن برداشت میکرد. من شدیدا معتقدم سپاه در بین نهادها و ارگانهای امروز ما از پاکدستترین و پاکترین نهادهای کشور ما است و دشمن سعی دارد که با تمام وجود سپاه را بدنام کند به لطف خدا تاکنون هیچ موفقیتی کسب نکرده است.