افشای بعد جدیدی از مصائب همکاری با ترامپ
به گزارش اقتصاد نیوز وقتی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا بیستم مارس با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه گفتوگوی تلفنی کرد، دو طرف در مورد یک مساله رنجآور متزلزل بودند. زیرا نیروهای اطلاعاتی آمریکا نتیجه گرفتند که روسیه با هدف پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ دخالت داشته است و ترامپ نیز به سوژه بازرسیها و بازجوییهای بازرس ویژه دادگستری تبدیل شده بود. به نوشته مجله نیویورکر، این به آن معنی بوده که رابرت مولر در پی آن است تا تبانی بین روسیه و کارزار انتخاباتی ترامپ را بررسی کند. چهارم مارس سالجاری میلادی جاسوس سابق روسیه و دخترش با گاز اعصابی که در جنگ استفاده میشود در شهر سالزبری انگلستان مورد حمله قرار گرفته و مسموم میشوند. بهدنبال آن ترزا می، نخستوزیر انگلستان اعلام میکند که روسیه مسوول این حمله بوده است و ۲۳دیپلمات روسی را هم از این کشور اخراج کرد. معمولا پیش از تماس تلفنی با رهبران خارجی، رئیسجمهوری با نیروهای شورای امنیت ملی این کشور در ساختمان اداری آیزنهاور که در کنار کاخ سفید قرار دارد، گفتوگو میکند. مکالمات تلفنی بین رهبران میتواند دربرگیرنده جزئیات فراوانی باشد اما گزارشها حاکی است که ترامپ بهعنوان بالاترین مقام اجرایی کشور اصلا دارای روحیه مطالعات عمیق نیست.
شورای امنیت ملی آمریکا عموما دارای بودجهای عالی است. بودجه فعلی این شورا ۱۲ میلیون دلار است و عموما کارکنان آنها جزو افرادی هستند که از وزارت امور خارجه، پنتاگون و سایر سازمانها به این شورا مامور به خدمت میشود. زمانی که ترامپ وارد مسوولیت شد، نیروهای شورای امنیت ملی آمریکا از آغازین روزهای کاریاش یادداشتهایی تهیه کرده و به او میدادند، درست مانند آنچه برای پیشینیان ترامپ انجام میشد: توضیحات چندصفحهای از سیاست و استراتژی. اما یکی از کارکنان سابق میگوید: از حجم این کار کاسته شده است. ابتدا کارکنان این یادداشتها را به یک صفحه محدود کرده و حالا به چندین کلمه رسیده است. یکی از دستیاران ارشد ترامپ میگوید که هنوز هم زیاد است و او به کارکنانش توضیح میدهد که رئیسجمهوری یک فرد بصری است و توضیحات را تصویری به او ارائه دهند. یکی دیگر از کارکنان سابق شورای امنیت ملی میگوید: با گذشت زمان ما آنها را تبدیل به کارت کردیم. این فرد میافزاید: این کارتها باریک و دراز بوده و بر بالای آنها با حروف درشت «کاخ سفید» نوشته میشود.
ترامپ هر شب خلاصهای از اطلاعات رایج روز را دریافت میکند اما کسی تصوری ندارد که ترامپ آنها را میخواند یا نه. تمامی مقامات سابق و فعلی شورای امنیت ملی میگویند که ارائه کارتها به رئیسجمهوری جای یادداشتها بهترین کار بوده است. هر چیزی که نیاز است به ترامپ منتقل شود باید بهشکل خلاصه و پیچیدگی آن در حد کتاب « ببین جین فرار میکند» (کتاب مخصوص کودکان و نوجوانان) باشد.
با توجه به تعریف و تمجیدهای سابق ترامپ از پوتین، کارکنان شورای امنیت ملی آمریکا نگران مکالمه تلفنی بیستم مارس بودند. پوتین اخیرا برای شش سال دیگر بهعنوان رئیسجمهور روسیه انتخاب شده است، اما مقامات آمریکایی به این انتخابات بهعنوان یک انتخابات مشروع نگاه نمیکنند. مقامات این شورا نگران بودند که ترامپ پیروزی پوتین در انتخابات پر حرف و حدیث او را مورد ستایش قرار دهد. وقتی کارتها برای پیش از مکالمه تلفنی آماده شد، یکی از آنها حاوی نکتهای بسیار تند و تیز بود و روی آن با حروف درشت تاکید شده بود: «به او تبریک نگو.» ترامپ همچنین بهمدت ۵ دقیقه مشاوره شفاهی از سوی ژنرال هربرت ریموند مکمستر، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا که به اختصار «ه. ر» میخوانندنش، داشت. اما پیش از اینکه جلسه شفاهی برگزار شود یکی از کارکنان این شورا به مکمستر گفت: رئیسجمهوری به پوتین تبریک خواهد گفت، هر چقدر هم تاکید کنید که نگوید او کار خود را خواهد کرد. مکمستر نیز گفته بود که میداند. دونالد ترامپ از اینکه در برابر مشاورههای امنیتی دستیاران خود نفوذناپذیر بوده بسیار به خود میبالد و از مشاور امنیت ملی سابق خود متاثر نمیشود. مکمستر که یاد گرفته مرد میدان جنگ باشد، تصمیم میگیرد که در مورد انتخاب پوتین هیچ حرفی نزند.
رئیسجمهور در اتاق بیضی شکل کاخ سفید تصمیم میگیرد که تنها حرف بزند اما مکمستر از طریق یک گوشی دیگر به سخنان آنها گوش میدهد. هنوز مشخص نیست که ترامپ کارتی که روی آن نوشته بود به پوتین تبریک نگوید را خوانده بوده یا نه اما ترامپ در این مکالمه تلفنی به رئیسجمهوری روسیه بابت انتخاب مجددش تبریک میگوید. کسانی که منصوب ترامپ هستند و برای وی کار میکنند، مانند گاوچرانانی هستند که روی یک گاو مکانیکی که با سرعت بالا و پایین، یا چپ و راست میروند، نشستهاند. با توجه به پیشینه کار ترامپ، فردی مانند مایکل فلین که تنها ۲۴ روز در کاخ سفید سمت مشاور امنیت ملی را داشت، مکمستر یک نجاتیافته تلقی شده که توانسته بیش از یک سال در دفتر دونالد ترامپ دوام بیاورد. یکی از مقامات ارشد که با مکمستر از نزدیک کار میکرد، درباره وی میگوید: او به شکل باورنکردنی مثبت و مفید بود، اما سوار شدن بر اسبی که ترامپ آن را میتازاند، نهایتا منجر به کبودیاش شد. مکمستر قهرمان جنگی بود که دوستانش در مورد کار وی جوکهایی ساخته بودند و میگفتند که خدمات جنگیاش متناسب با فعالیتهایش در کاخ سفید است. ترامپ اما ترکیبی کلهشقی، بیاعتنایی و خودخواهی بود که همین خصلتها باعث میشد کار برای مکمستر سختتر شود.
پیش از اینکه ترامپ به مکمستر پیشنهاد کار بهعنوان مشاور امنیت ملی بدهد، او این کار را برای ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا یعنی رابرت هوارد در نظر گرفته بود اما این ژنرال به ترامپ پاسخ منفی میدهد و حضور در این کار را مانند خوردن ساندویچ فضولات میخواند. اما یکی از مقامات ارشد کاخ سفید در اینباره میگوید: مکمستر فردی شجاع بود و پیشنهاد این کار را پذیرفت. در مورد شیفتگی ترامپ در مورد کارآیی مردها زیاد نوشته شده است، جایی که او آنها را «ژنرالهای من» میخواند. او مسحور فرماندهان نظامی است و این شاید به دلیل تمایلات وی به اتوکراسی و باورمندیاش به مردان باشد. در این زمینه شاید بتوان یک دید پراگماتیک هم در باب ترجیح ترامپ مطرح کرد: شاید او میخواهد خلأ دولت خود را با حرفهایهای مجرب پر کند.
بسیاری از جمهوریخواهان واجد شرایط، با افشاگریهای عمومی نارضایتی خود را از ریاستجمهوری دونالد ترامپ نشان دادهاند. بقیه هم شکمی برای هضم کردن ساندویچ فضولات ندارند. اما افتخارآفرینان نظامی خودشان ترجیح میدهند که سیاسی نباشند و درونیات خود را هم چندان علنی نکنند. قانون حرفهای افسران نظامی مانع از آن میشود که درستی خود را به سستی عالم سیاست بفروشند، درست مانند مشاوران جانسون که بهطرز بیرحمانهای زیر انتقادها له شدند. کن پولاک، دوست مکمستر که در کمیته امنیت ملی بیل کلینتون قرار داشت، به نیویورکر میگوید: او میدانست که با ورود به این کار به یک چالش اساسی دعوت شده است، او شخصا نمیدانست که قرار است ماحصل کارش چه باشد. پولاک اضافه میکند: مکمستر تشخیص داده بود که این کار به شهرت وی لطمه وارد خواهد کرد. اما او احساس میکرد که پذیرفتن این پست درستترین کار برای منافع ملی بهحساب میآید. پس از اینکه مکمستر حضور در این پست را پذیرفت، یکی از مرشدان وی در بین نیروهای نظامی، یعنی دیوید پترائوس، ژنرال بازنشسته آمریکایی به مکمستر گفت: «فکر میکنی عنوان کتابی که در موردت خواهند نوشت، چیست؟»
ترامپ برای نخستینبار مکمستر را در ماه فوریه سال ۲۰۱۷ ملاقات کرد. او پس از خروج مایکل فلین از پست مشاور امنیت ملی، در پی یک مصاحبه شتابزده انتخاب شد. ترامپ با بیمیلی در مورد مککستر به دستیاران خود گفته بود: او مانند یک آبجوفروش است. مکمستر برای حضور در جلسه آن روز یونیفرم همیشگی خود را برتن کرده بود. بهنظر میرسد که او همیشه در آن لباس راحتتر بوده تا اینکه کت و شلوار بپوشد. او هیکلی گوشتی مانند باربرهای لنگرگاه بنادر داشت. چشمانی آبی و چانهای برآمده دارد. چین و چروکهای پیشانیاش نیز او را به مانند یک رهبر موسیقی کرده است. اگر ترامپ مکمستر را به کار نمیگرفت او از شغل پیشین خود نیز به زودی خارج میشد. ارتش یک سازمان غیرقابل انعطاف است که به متابعت و پیروی اهمیت میدهد و چهره عمومی مکمستر نیز برخی اوقات نشان نمیداد که چقدر پیشرفت حرفهای داشته است. با این حال جنین دیویدسون، یکی از افراد سابق پنتاگون که از دوستان مکمستر نیز بهحساب میآید، میگوید: مکمستر همیشه میدرخشید و مردم نیز متوجه این موضوع بودند. او روسای خود را تحتتاثیر قرار میداد.
مکمستر تلاش میکرد که چهره سلبریتیاش خللی در انجام وظیفهاش وارد نکند. در سال ۲۰۱۴، بعد از اینکه وی را در بین ۱۰۰ چهره تاثیرگذار سال وارد کرد او را یک جنگجوی متفکر معرفی کرد، مکمستر به این موضوع اعتراض کرد و گفت در ارتش مساله تاثیرگذاری فرد مطرح نیست و پیشنهاد داد که به جای وی ارتش بهعنوان یک تیم مورد ستایش قرار گیرد. اظهارات مشتاقانه در باب فروتنیاش گاه شکلی از طنز به خود میگیرد. او در جایی گفته بود: «فکر نمیکنم چیزی درباره شغل یا تواناییهای من وجود داشته باشد که نیاز به بازشناسی خاصی داشته باشد.» پدر مکمستر، هربرت در جنگ بین دو کره حضور داشت. ماری، مادر او معلم دوره ابتدایی بود. لیتیشیا، خواهرش که بسیار به او نزدیک بوده به نیویورکر میگوید: ما با همدیگر در فیلادلفیا رشد کردیم و مادرم همیشه ما را تشویق میکرد که با الگوهای منطقی تفکر زندگی کنیم. در نهایت نیز او به یک تفکر سیستماتیک بالایی دست یافت.
او پیشتر خاطرنشان کرده بود: از همان اوان کودکی هم دوست داشتم که وارد ارتش شوم. مانند ترامپ او در دوران متوسطه وارد آکادمی نظامی میشود اما به عکس ترامپ او در وست پوینت کارش را ادامه داد. بیل رپ در سال ۱۹۸۰ با مکمستر ملاقات کرد، زمانی که هر دوی آنها دانشجوی سال اول افسری بودند. رپ میگوید: او راگبی بازی میکرد و به مقامهایی هم دست پیدا کرده بود. هیچکس نمیتواند بگوید او یک بچه ضعیف بوده است. در زمانی که وی راگبی بازی میکرد خانمی به اسم کتی تروتر از سوی یکی از همتیمیهایش به وی معرفی شد و آن دو در سال ۱۹۸۵ با هم ازدواج کردند. او و کتی دارای سه فرزند دختر هستند. مکمستر پس از فارغالتحصیلی از وستپوینت، به سوارهنظام زرهپوش پیوست. در همان زمان جنگ سرد رو به پایان بود و او از آن ترس داشت که در هیچ میدان جنگی حضور پیدا نکند. زمانی که دیوار برلین فرو ریخت او در آلمان غربی مستقر شد و مردمی که از آن سوی دیوار میآمدند با دسته گلهایی به سمت آلمان غربی حرکت میکردند و آن را بین مردم این سمت پخش میکردند. در این اثنا، کتی متوجه شد که مکمستر مانند بقیه مردم خوشحال نیست و به او گفت: تو از این عصبانی هستی که دیگر دشمن نداری.
اما او نیازی نداشت که بیش از این نگران باشد. سال ۱۹۹۱، در حین جنگ اول خلیجفارس، مکمستر فرماندهی گروه کوچکی از تانکها را برای پیشروی در صحرای عراق به عهده گرفت. آنها هنگام توفان شن پیشروی کردند و توانستند تعداد زیادی از نیروهای عراقی را به اسارت بگیرند و همراه آنها غنایم زیادی از جمله تانکها و وسایل رزمیشان را به دست آورند. مکمستر تاکتیک سواره نظام اروین رومل را مورد مطالعه قرار داده بود. اسم مستعار تانک وی نیز «مکس دیوانه» بود. جنگی که بین آنها و نیروهای عراقی رخ داد تنها ۲۳ دقیقه طول کشید.
هنگامی که گرد و غبار جنگ خوابید، در میان کلوخها و لاشههای آهنین تانکها، تعداد زیادی اجساد عراقی نمایان شد. یکی از افسرانی که در این میدان مبارزه حضور داشت، بعدها نوشت: هر چیزی که اطراف ما بود یا ترکیده یا کشته شده بودند. پس از آن جنگ نیز مکمستر مدال شجاعت نقره از سوی آمریکا دریافت کرد. در سالهای بعد ماهیت جنگ تغییر کرد و جنگهای شهری آغاز شد. تروریستها به مهمترین تهدید تبدیل شدند. مکمستر با هوش هیجانی خود ارتش را مجاب کرد تا تغییراتی در خود ایجاد کند. نگرانیهای او پس از جنگ اول خلیجفارس رشد کرد و وی خواستار تغییرات سریع در میادین جنگی شد و در پی آن او متذکر شد که تکیه بر برتری تکنولوژیک و سختافزاری آمریکا میتواند عاملی گمراهکننده برای این کشور باشد. او یک منتقد رک بود که به این شکل به اختلالات شناختی میتازید: نیروهای نظامی اصرار به جنگ با کسانی دارند که در واقع قصدشان جنگیدن رودررو است درحالیکه جنگ دیگری درحال وقوع بوده است. او آن را پیروزی تئوری بر عمل خوانده بود.
یکی از همکاران وی در شورای امنیت ملی آمریکا به نیویورکر میگوید: البته مکمستر در مورد بزرگی آمریکا شکی ندارد. تعدادی از همکاران این ژنرال میگویند که بین شعارهای ترامپ و دیدگاههای مکمستر همپوشانیهایی وجود دارد. تنها تفاوت آنها در این است که مکمستر به عکس ترامپ به متحدان بینالمللی آمریکا احترام میگذارد و به حضور طولانیمدت نیروهای آمریکایی اعتقاد دارد، اما هر دوی آنها جهان را عرصه خطرناکی میبینند که آمریکا نباید از حضور در آن ترسی داشته باشد. جالب است که بدانید مکمستر برای دانش اهمیت خاصی قائل است و در سخنرانیها و مکالمههایش به انبار تئوریهای انباشته شده در ذهنش رجوع و از نظرات کلاسوویتز تا استونول جکسون استفاده میکند. او با اشاره به توسیدید، مورخ یونانی و یکی از نیروهای آتنی در جنگهای پلونزی بر این باور است که صلح یک متارکه موقت از جنگ است و چیزی که دائما در جریان است و متواتر رخ میدهد، همان جنگ است.
در دانشگاه کارولینایشمالی جایی که مکمستر دکترای خود را گرفت، خود را برای دشواریهای بعدی آماده کرد. ریچارد اچکوهن، میگوید که او در یک سمینار با یک مقاله ۲۰۰ صفحهای حضور پیدا کرده بود. برخی از آشنایان با موضوع میگویند که حضور مکمستر بهعنوان مشاور امنیت ملی صرفا یک مساله با خلوصنیت نبوده است. توماس ریکس، نویسندهای که مکمستر را از زمانی که سرگرد بود میشناخت به نیویورکر میگوید: مکمستر جاهطلبیهای برآورده نشده فراوانی داشت. نظام با او به خوبی رفتار نکرده بود.
چند ماه پیش از اینکه مکمستر حضور در شورای امنیت ملی آمریکا را بپذیرد، ریچارد کوهن، استاد مشاور او در رساله دکترا یک مقاله در واشنگتنپست چاپ و استدلال کرد: حتی جمهوریخواهانی که با نامزدی ترامپ مشکل داشتند باید اگر فرصتی به آنها ارائه شد از حضور در آن فرصت دریغ نکنند و به کمک کشور بیایند. برای اینکه ترامپ استاد هرجومرجطلبی است که هیچ اعتقاد مشخصی ندارد و او باید از سوی افراد حرفهای محاصره شود. شورایامنیت ملی آمریکا در سال ۱۹۴۷ بنا شد. این شورا وظیفه داشت در حوزه مسائل داخلی و خارجی به رئیسجمهوری مشاوره دهد. چند سال بعد آیزنهاور پست مشاور امنیت ملی را نیز پدید آورد. در این شورا مشاور ارشد و چند نفر از سایر اعضای کابینه حضور دارند. این شورا در چند سال اخیر از لحاظ نفرات رشد زیادی داشته است.
هنگامی که مکمستر در اولین روز کاریاش در ساختمان آیزنهاور حضور پیدا کرد، جمعیتی که گرد وی آمده بودند این احساس به آنها دست داده بود که با یک فرد بهشدت حرفهای طرف هستند. در زمان کوتاهی که مایکل فلین در راس این کار بود، شاهدان عینی میگفتند یک سرگردانی محض در اداره این شورا وجود داشت. یکی از اولین اقدامات دولت دونالد ترامپ ممنوعیت سفر ۷ کشور مسلمان به آمریکا بود. یکی از مشاوران سابق این شورا میگوید: ما وحشتزده شده بودیم. معاون فلین، کی.تی مکفارلند یکی از کهنهسربازان جمهوریخواه و از شخصیتهای برجسته فاکسنیوز بود. زمانی که سرگردانی در تیم موج میزد، مکفارلند اعلام کرد که باید همه دست همکاری به یکدیگر بدهند تا دوباره آمریکا را شکوهمند کنیم (شعار تبلیغاتی ترامپ).
این خانم در جلسه بعدی با کفشی حضور پیدا کرده بود که شرکت ایوانکا ترامپ تولید کرده بود. مکمستر اما مانند یک مربی فوتبال (آمریکایی)با شور و حرارت صحبت میکرد. او به نیروهای شورای امنیت ملی میگفت که تعهدش به غیرسیاسی بودن، به روحیه نظامیاش بازمیگردد و هرگز در هیچ انتخاباتی رای نداده است. این درحالی است که مایکل فلین در زمان انتخابات مدام شعار «او (هیلاری) را زندانی کنید) سر میداد.» اما مکمستر سعی میکرد وارد دعواهای جناحی نشود. با این حال ترامپ و مکمستر در نقاط فراوانی با یکدیگر اختلافنظر داشتند. همین اختلافات موجب شد تا روابط مکمستر و فرمانده تیره و تار شود. در روزهای آخر خود نیز او بهطور غیرمستقیم به رئیس خود حمله میکند و در مورد سوریه موضعی متفاوت میگیرد. درحالیکه ترامپ از عقبنشینی صحبت میکند، مکمستر به همراه سایر ژنرالها همچون جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا از حضور نیروهای آمریکایی در سوریه صحبت میکند. چند روز پیش از جدایی مکمستر از پست خود، او یک سخنرانی در شورای آتلانتیک، یک اتاق فکر در واشنگتن داشت. او مجددا در این سخنرانی به روسیه تاخت و تاکید کرد که روسیه در حوادث اخیر در انگلستان که به مسمومیت جاسوس دوجانبه منجر شد، نقش عمدهای داشته است. دولت ترامپ هم تحریمهای جدیدی علیه روسیه اعلام کرده بود و شاید بتوان آن را یک موفقیت دیگر از دوران کاری مکمستر دانست. او در این سخنرانی اعلام کرد: زمان آن رسیده است کسانی که در خدمت حکومتهای کمونیستی، اقتدارگرا و سرکوبگر بودند آشکارا از مردم عذرخواهی کنند. او در این سخنرانی همچنان لب به انتقاد از کسانی گشود که نشردهنده ایدههای آشکار از حکومتهای استبدادی هستند. مکمستر در روز اول ژوئن از ارتش بازنشسته خواهد شد. او ممکن است تدریس کند، در همایشها حضور یابد و سخنرانی کند یا در هیاتمدیرهای حضور پیدا کند و به سمت پول درآوردن حرکت کند. شاید او همچنان تصمیم داشته باشد به ترامپ وفادار باشد یا شاید کتاب دیگری بنویسد که موضوع آن چالشهای برقرار کردن تعادل بین شرافت و مسوولیت باشد. برای کهنهسربازی همچون مکمستر مفهموم زندگی غیرنظامی ممکن است کمی گیجکننده باشد. او چندین سال پیش به این سوال به نوعی پاسخ داده است: برای من سخت است چنین روزی را تصور کنم.