مشروح چگونگی بازداشت مدیر مسئول "شرق" در مشهد
رحمانیان گفت:دو نفر از خبرنگاران روزنامه برای تهیه گزارش به این محله رفتند و با همکاری تعدادی از دوستان جمعیت امام علی(ع) که آنجا مستقر هستند، گزارش تهیه کردند. وضعیت بخشهایی از این محله به غایت دلخراش است و پیش از این هم گزارشات متعددی از محلات آسیب دیده این بخش از شهر مشهد توسط خبرگزاریهای مختلف مخابره شده است. خبرنگار شرق نیز همان طور که در گزارش مشخص است، صرفا درباره یکی دو محل دارای معضل قلعه ساختمان صحبت کرده و منظور کل این محله نبوده.بعد از انتشار گزارش، سایتی در مشهد بدون منبع و با تیتری نامناسب گزارشی که تیترش از ستایش تا ندا بود و عمده گزارش به نحوه قتل ختر افغانستانی میپرداخت منتشر کرده بود و تیتر نامناسب آن سایت باعث ایجاد حساسیت هایی شد. متعاقب این موضوع از دفتر معاونت دادستان مشهد با دفتر روزنامه تماس گرفتند و گفتند که باید شنبه (اول اردیبهشت) آنجا حضور داشته باشم.
به طور کلی مشی من این است که وقتی در تهران هم تماس میگیرند و به تعبیر ادبی دعوت و به تعبیر حقوقی احضار میکنند، با نگاهی تعاملی میروم و توضیحات لازم را میدهم. بر همین اساس، بدون این که بگویم احضاریه رسمی بفرستید، تصمیم گرفتم به مشهد بروم. اما به این تماس احترام گذاشتم و همان روز شنبه اول اردیبهشت رفتم.در دادسرای مشهد توضیحات لازم را ارائه دادم، اظهاراتم را امضا کردم و حتی بدون صدور هیچ قراری به تهران بازگشتم اما روز بعد باز هم تماس گرفتند و گفتند یک امضا باقی مانده که آقای بازپرس گفتند حتما باید بیایید و امضا کنید.
ساعت ۹صبح شنبه (هشتم اردیبهشت) به دفتر بازپرس رفتم اما اعلام کردند ایشان نیست و قرار شد منتظر بمانم تا با ایشان تلفنی تماس بگیرند. در حالی که در راهرو منتظر نشسته و مشغول مطالعه بودم، بعد از یک ساعت سربازی آمد و به همراه او به دفتر افسر نگهبان رفتم و در کمال تعجب من را بازرسی بدنی کردند و سپس به بازداشتگاه همان دادگاه انقلاب و به سلولی انفرادی منتقل کردند. واقعا متعجب شده بودم. با یک تماس ساده به آنجا رفته بودم و حالا بدون هیچ حرفی من را به سلول انفرادی میبردند.بعد از مدتی من را به اتاق افسر نگهبان بردند و آنجا منتظر نشستم که مسئول بالاتر آنجا آمد و پرسید چرا ایشان اینجا نشستهاند و افسر نگهبان گفت دستور دادهاند این آقا جلوی چشم باشد و جایی نرود و این بیشتر بر تعجب میافزود.
وقتی حدود ساعت ۱۲ و ۳۰ توانستم بازپرس را ببینم، دوباره همان سؤالوجوابها مطرح شد ولی اینبار اظهارات من را خودشان نوشتند و گفتند امضا کن! توضیحات را که خواندم، متوجه شدم قرار وثیقه صادر شده است. به ایشان گفتم من میتوانم این قرار را الان تودیع کنم و همین را در صورتجلسه نیز نوشتم و امضا کردم که گفتند با دفتر هماهنگ کنید. به دفتر گفتم، گفتند باید بازپرس دستور بدهند. مجدد مراجعه کردم، دیدم مشغول تلفن هستند. مجددا به دفتر مراجعه کردم که گفتند همان جا که میروید، این کار را بکنید؛ در صورتی که همه اینها برای آن بود که من نتوانم در فرصت اداری این کار را بکنم. به هر حال دوباره من را به بازداشتگاه و سلول انفرادی بردند. وقتی اعتراض کردم، گفتند در آن اتاق معتادها هستند و بهتر است شما جدا باشید که وقتی آنها رفتند، من را به اتاق بزرگتری فرستادند. بعد از یک ساعت، دیدم پابند آوردند و من واقعا حیران شده بودم!
این شرایط اصلا منطقی و قابل درک نبود با تعداد دیگری از بازداشتشدگان که اصطلاحا میگفتند شلاق آزاد هستند سوار ماشین شدیم و ما را به زندان بردند که شرایط پذیرش و ورود به آنجا را فاکتور میگیرم. در زندان اطلاع دادند فردا صبح زود باید به دادگاه بروم. شب را با هر سختی بود، پشت سر گذاشتم و صبح با لباس زندان به همراه تعداد دیگری از زندانیهایی که باید به دادگاه میرفتند، با پابند و دستبند به دادگاه رفتیم. در دادسرا باز هم به بازداشتگاه رفتیم و تا ظهر کار سایرین تمام شد ولی من را صدا نکردند و وقتی هم پرسیدم، گفتند بازپرس نیست و شما عودتی هستید و باید به زندان برگردید. کاری از دستم برنمیآمد و با همان شرایط به زندان بازگشتیم. از زندان با همسرم تماس گرفتم که گفتند کارها انجام شده است و تا یک ساعت دیگر آزاد میشوید./ایسنا