کارلوس کی روش و میراثش برای فوتبال ایران
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از طرفداری، سال 2011 وقتی کارلوس کی روش با بازتاب رسانه ای گسترده ای به تیم فوتبال ایران پیوست و هدایت این تیم را بر عهده گرفت، همه مجذوب نام او شده بودند. کارلوس کی روش در واقعیت هم مربی سرشناسی در جهان است اما سرشناسی دلیل بر نقد ناپذیری نیست. همانطور که وقتی در آخرین روز های فصل 04-2003 به همراه رئال مادرید هر 5 بازی آخر لیگ را باخت و از صدر به رتبه چهارم سقوط کرد و نشریه ها او را زیر تیغ انتقادات خود بردند.
یورو اسپورت در نکوهش آن رئال مادرید از تیتر "فصل ملامت انگیز رئال مادرید" استفاده کرده است. این خلاصه ای از گزارش بازی توسط نشریه موندو است:«فصل برای رئال مادرید با یک شکست دیگر به پایان می رسد. پنجمین شکست متوالی. بازی بدون ایمان به بازگشت و عملکردی فاجعه بار در خط دفاع. انتقادات هواداران به بازیکنان این تیم با صدای سوت انجام می شود.»
این نشان می دهد، نقد رسانه ای تنها مختص به ایران نیست. آیا کارلوس کی روش می توانست جواب ال موندو را هم به سان جواب های حرفه ای یا شاید زیرکانه به نشریه های ایرانی می توانست بدهد. جواب فلورنتینو پرز را چی؟ خیر او تاب جواب دادن بدین سان را نداشت و ترجیح داد به دستیاری فرگوسن در منچستریونایتد بازگردد. انتقادات جدی به کی روش و سبک بازی تیم های او و حتی نفرات حاضر در تیم او وارد است. جواب اینگونه نقد ها این نیست که او سرمربی است و بهتر می داند، آن فصل هم او بهتر می دانسته است ولی آن اتفاق تلخ در پایتخت مادرید رخ داد. جواب نقد، گفت و گو است. نه فریاد.
این مقدمه نقدی بود که قصد داریم آن را ابراز کنیم. مقدمه ای که هدف ما را مشخص می کند. هدف کوبیدن یا له کردن شخصیت یا نقد فریب کارانه نیست. این نقد ها از بطن جامعه هواداران فوتبال ملی برآمده است.
بازیکنان خارجی الاصل یا ساکن خارج در طول این 7 سال به تیم ملی ایران ملحق شده اند. آیا این خوب است یا خیر یک بحث است ولی اینکه بازیکنان با بی میلی لژیونر شوند یا به باشگاه های نه چندان معروف خارجی بروند چون کی روش نگاهش به لیگ های خارجی بیشتر است، مسئله دیگری. نقد ما به مسئله دوم است. کارلوس کی روش به ایران آمد برای رشد فوتبال ایران و نتیجه های خوب گرفتن بخشی از رشد است نه همه آن. بازیکنانی چون اشگان دژاگه و رضا قوچان نژاد از خارج مسافر ایران شدند و بازیکنان چون دانیل داوری و استیون بیت آشور ونظری هم در این اثنا نامی ازشان جز چند پیراهن برای چند بازی دیده نمی شود. بگذارید مثالی برای روشن شدن معنی "رشد" بزنیم.
باشگاه های آلمانی و فدراسیون این کشور سالی 96 میلیون یورو برای فوتبال پایه سرمایه گذاری می کنند. فوتبال آلمان در یورو 2000 در گروهش آخر شد اما 14 سال بعد قهرمان جهان شد. این معنی رشد است. آلمان ها در آن 14 سال شکست می خوردند. آن ها همه بازی های خود را نبردند ولی قهرمان جهان شدند. شکست، مخالف رشد نیست. شکست جزوی از رشد است. پس کسب نتیجه در درجه نخست برایشان نبود اما نتیجه هم گرفتند. راکفلر جمله ای دارد:" کسی که هدفش پول دار شدن هست، هیچوقت پول دار نخواهد شد." اروگوئه مثال دیگری است. کشوری که تنها 3 میلیون جمعیت دارد. آن ها از نخستین روز های قرن جدید دست به کار ریشه ای زدند و فوتبال پایه را جدی گرفتند. پس توجه خود را فقط معطوف نتیجه تیم بزرگسالان نکنید. سوال مطرح شده این است که آیا کی روش فدارسیون را در امر ساخت و ساز امکانات فوتبال ترغیب کرده است، آیا او حاضر است از اعتبار خود برای رشد فوتبال پایه ایران نیز خرج کند؟ آیا همانقدر که سر لباس های تیم ملی در یکی از تورنمنت ها سخت گیر است در آموزش پایه ای فوتبال هم سخت گیر است؟ آیا همانطور که بر نبود امکانات در تیم خودش برای فدراسیون خط و نشان می کشد برای پایین بودن سطح لیگ هم برای فدراسیون خط و نشان می کشد؟
بی شک بازیکنانی که از ایران به اروپا می روند وضع بهتری از بازیکنان حاضر در لیگ ایران دارند لااقل برای دیده شدن در چشمان کی روش اما مثال عربستان سعودی در جام جهانی 2018 را فراموش نکنید. تیمی که در بازی های دوستانه آلمان را مقهور کرده بود در بازی اول نتیجه خوبی کسب نکرد. پیتزی، سرمربی این تیم، چندی از بازیکنان این تیم را به لالیگا فرستاده بود تا فوتبال را در سطح بالاتری دنبال کنند. اما این تاثیر چندانی نداشت و کار های پایه ای فوتبال عربستان سبب شد تا این تیم در دو بازی بعدش مقابل اروگوئه و مصر بازی های درخشان تری را انجام دهد. فوتبال پایه آلمان را به یاد آورید که چندی پیش در جام جهانی رده های سنی 4 گل از ایران خورد اما این باعث می شود در آینده آن ها قهرمان جهان نشوند و ما قهرمان جهان؟ قطعا خیر. کارلوس کی روش دانش و تجربه فراوانی دارد و تمام نتایج مناسبی هم که با تیم ملی گرفته است را مدیون همین دو امر است. اما او هیچوقت انتقاد پذیر نبوده است. دو جین بازیکنی که ساخته و پرداخته فوتبال داخلی نبودند را به تیم ملی آورده است این امر شاید در بازه کوتاه مدت جواب بدهد اما آیا به نفع فرهنگ فوتبالی ایران هم هست؟ پس سرمایه گذاری بر روی استعداد هایی که هیچوقت کشف نمی شود چه می شود؟ کی روش مدت زیادی است که در فوتبال ایران است، پس از گرفتن نتایج اولیه و حتی آوردن بازیکنان مدنظرش فرصت این نبود که به کار پایه ای و آموزش به بقیه افراد، پیرامون این مسئله و یا تشویق برای بهبود رده های پایه ایران اقدام کند و ریشه ای تر به موضوع نگاه کند؟
مثالی از فوتبال آلمان بزنیم. آلمانی که در اوایل قرن 21 برنامه استعدادیابی جدیدی را پایه گذاری کردند و رییس وقت آن پروژه این گونه گفت:" باید به جایی برسیم که هر بازیکنی حتی اگر در دورترین نقطه و پشت کوه ها به دنیا بیاید، استعدادش کشف شود."
کارلوس کی روش قطعا نگاه تیزبینانه و با تجربه ای دارد اما هنگامی که سرمربی پرتغال هم بود می توانست به طور مثال با سرمربی پورتو به این صراحت دعوا کند؟ فارغ از اینکه سطح لیگ ایران با سطح پرتغال قابل مقایسه نیست و البته حریفان ایران هم در آسیا با حریفان پرتغال در اروپا. کی روش معتقد است بدنسازی بازیکنان ایرانی در لیگ ایران به اندازه تمرینات خودش خوب نیست اما آیا حل این مشکل با اردو های بی وقفه و دعوا بر سر دادن بازیکنان به تیم ملی حل می شود یا نیاز به یک کار ریشه ای دارد؟ نیاز به تجهیز باشگاه ها و حرفه ای شدن آن ها دارد؟ دعوا و جنگ رسانه ای و جبهه گیری رسانه ای و حمایت هر رسانه از یکی راه حل آن نیست. شاید مشکل فوتبال ایران ورای بازیکنان خارجی و مربی و زمان اردو ها باشد. ذکر این نکته نیز لازم است که بیشترین دوندگی در جام جهانی را وحید امیری داشت که بازیکن لیگ داخلی بود.
در مقدماتی جام جهانی 2014 رضا قوچان نژاد در سه بازی آخر فوق العاده کار کرد و گل دیدنی او به کره جنوبی ایران به برزیل رساند. جدا از مسئله خداحافظی او، چرا در عرض 4 سال که انواع و اقسام تورنمنت های رده پایه تحت نظر فیفا و AFC برگزار می شود، یک مهاجم در سطح او پیدا نشد تا حتی اگر کی روش نظرش بر استفاده از او نبود، بازیکنی بتواند در جام جهانی بازی کند ولو به عنوان تعویضی. با نگاهی ساده به نتایج تیم های ملی رده های پایه ایران می توان فهمید که روند کنونی اصلا پایان خوشی ندارد چون نه تنها نتیجه ای کسب نمی شود بلکه بازیکنان نیز به سطح بالا و حرفه ای نمی رسند. تیم ملی بزرگسالان هر کشور ویترینی از فوتبال آن کشور است اما آیا این ویترین پایه های مستحکمی دارد که تاب تحمل سنگینی آن ویترین را داشته باشد؟ شاید اگر باشگاه های حرفه ای، رده های سنی درست و حرفه ای داشته باشیم، هزینه های کمتری را هم متحمل بشویم. شاید اگر مربیانی دنیا دیده و تحصیل کرده داشته باشیم و سیتسم چرخش مربیان در لیگ برقرار نباشد، هزینه های کمتری برای پیشرفت فوتبال و لذت بردن از متحمل شویم.
در پایان و برای جمع بندی نقد های مطرح شده آیا زمانی که کارلوس کی روش ایران را ترک کند فارغ از عملکرد تیم ملی در دوران او، میراثی هم برای تیم ملی و فوتبال ایران باقی می ماند؟ آیا کی روش همانند مربیانی چون اسکار تابارز سنگ بنایی برای فرزندان فوتبال ایران به جا گذاشته است؟ هدف اول ورود کی روش به ایران و هر مربی بزرگی به کشور های سطح پایین تر در فوتبال، رشد دادن فوتبال آن کشور است و درخشیدن بازیکنان تیم ملی، یا آوردن بازیکنان به تیم ملی و پیروزی های با اهمیت و کم اهمیت مقابل حریفان هم قاره ای و هم سطح بخشی از رشد است نه آن ها بخشی از رشد.