پایان تلخ ستارههای فوتبال ایران +عکس
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از سایت نود، «متشکرم و خداحافظ». این تنها جملهای است که از رومن گاری نویسنده مشهور فرانسوی بعد از خودکشیاش برجای ماند. به همین راحتی و به همین آسانی. اگر خیلیها مرگ و نبودن را به همین آسانی و راحتی نتوانند متصور شوند بازیکنان فوتبال معنای آن را به خوبی میدانند. بازیکنانی که میگویند دو مرگ را تجربه میکنند. مرگ اول بعد از خداحافظی از فوتبال و مرگ دوم، مرگ حقیقی. برای بعضی از آنها این مرگ اول همان خودکشی است، به همان راحتی رومن گاری. یک تشکر و یک خداحافظی و تمام. انگار نه انگار که همین روز قبل آنها غول مستطیل سبز بودهاند. یک ورزشگاه پر از هوادار برایش هورا میکشیدند. به یکباره سکوتی مرگبار بر دنیایشان حاکم میشود.
این اتفاق در فوتبال دنیا با سروصدا و تشریفات زیادی همراه است، همان سنگ تمامی که او در طول دوران بازیاش برای فوتبال و هوادارانش گذاشته برای او گذاشته میشود. به اندازه نام و رسمشان بزرگ و به اندازه بزرگیشان هیجانانگیز. همه جا این اتفاق میافتد بجز ایران.
مهدی مهدوی کیا
یک روز اردیبهشتی که میتوانست یکی از شیرینترین روزهای سرخ باشد اما شد تلخترین خاطره قرمز.روزی که پرسپولیسیها دو دارایی بزرگ را از دست دادند. جام قهرمانی که با برد سپاهان پرید و مهدی مهدوی کیایی که رفت. کاپیتان پرسپولیسیها یکی از مظلومانهترین خداحافظیهای تاریخ فوتبال را رقم زد و در سکوت چهارگوشه زمین را بوسید و رفت. خداحافظی او در ورزشگاهی با صدهزار تماشاگر برگزار شد اما تماشاگرانی که بعد از باخت تیمشان مقابل سپاهان نای تشویق اسطورهشان را نداشتند. بازیکنانی که آنها هم جانی برای این که در این روز تلخ کنار کاپیتانشان باشند را نداشتند و همین شد که مهدوی کیا میان حدود صدهزارنفر یکی از غریبانهترین خداحافظی ها را رقم زد. دردناکترین بخش داستان او این بود که سهمی از این تلخی اتفاق را دوست و همبازی سابق رقم زده بود. یحیی با مشورت دوروبریهایش تصمیم گرفت چشمانش را روی مهدی ببندد تا جام را بدست بیاورد. در نهایت اما نه جامی در کار بود و نه افتخاری. هر چه بود اشک و آه بود و حسرت.
علی دایی
اسطوره فوتبال ملی با لیستی بلندبالا از رکوردها و افتخارات و بدون حتی یک خداحافظی خشک و خالی. او بازی خداحافظی نداشت و افتخار دعوت نکردن از آقای گل فوتبال دنیا ثبت شد به نام قلعهنویی تا آن را به عنوان یکی از افتخاراتش در کارنامه ثبت کند. اگرچه علی دایی برای خداحافظیاش از دنیای فوتبال یکی از باشکوهترین اتفاقات را خودش برای خودش رقم زد. زدن یک گل قهرمانی و بالابردن یک جام به عنوان بازیکن و مربی سایپا اتفاقی است که شاید هر بازیکنی آرزوی آن را داشته باشد اما این چیزی از دینی که گردن تیم ملی از او باقی ماند کم نمیکند. بعضی از بازیکنان، خبرنگاران و مسئولان فوتبال تلاش کردند تا علی دایی در جامجهانی 2006 بدترین و سختترین روزهای فوتبالیاش را پشت سربگذارد . این ناجوانمردانهترین کاری بود در حق کسی که بارها خوشحالی و شادی و افتخار را به فوتبال هدیه داده بود. از او حتی یک فریم، یک نامه و یک جمله هم برای خداحافظیاش در حافظه فوتبال ثبت نشد.
علی کریمی
در یک مصاحبه بعد از بازی پرسپولیس و سپاهان و ماجراهای تلخ مهدویکیا اعلام کرد دیگر نمیخواهد به فوتبال برگردد. این حرف احساسی کافی بود تا کیروش برای جامجهانی روی نامش خط قرمز بکشد و هواداران کریمی متوجه نشوند که محبوبترین بازیکنشان کی و کجا دوران ملیاش به پایان رسید. کیروش آن زمان در واکنش به مصاحبه علی کریمی گفت: «من دقیقا همان عکسالعملی را که نسبت به بقیه داشتم نسبت به کریمی هم خواهم داشت.» همان زمان مشخص شد که کریمی هم به سرنوشت رحمتی و عقیلی دچار میشود. اتفاقی که جادوگر بعدها در آخرین نامه خداحافظیاش از آن ابراز ناراحتی و حتی پشیمانی کرد: «یک بار صرفا تحت تأثیر خداحافظی غریبانه مهدویکیا تصمیمی افراطی گرفتم و فضای اندوهبار آن همه بیاعتنایی من را از فوتبال بیزار کرد و خود را در پایان دیدم.» بازیکنی از بیاعتنایی فوتبال نالید و رفت که یکی از محبوبترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است اما این چیزی از سنگدلی فوتبال در قبال او کم نکرد. جادوگر یاغی با آن دریبلهای جادویی و با آن یاغیگریها هم در نهایت تسلیم شد. بدون درگیری و خونزیزی.
مجتبی جباری
روزی که به استقلال برگشت، هواداران نگذاشتند پایش به زمین چمن برسد و روی دوش آنها دور افتخار زد. استقلالیها، حسابی بابت بازگشت زیدان خوشحال بودند اما داشتن هشت شاکی، هیچوقت آسان نبوده است. جباری درباره مشکلات و حاشیههای استقلال سکوت نکرد و در کنار رحمتی از تیم اخراج شد. جباری را مدیر وقت باشگاه کنار گذاشته بود و رحمتی، در لیست سیاه منصوریان قرار داشت. با تغییر مربی در استقلال، رحمتی به این تیم برگشت اما جباری همچنان مورد غضب مدیران باشگاه بود. او که برای پوشیدن دوباره پیراهن استقلال به ایران برگشت، بعد این ماجراها حاضر نشد به تیم دیگری برود و پس از اینکه امیدهایش برای بازگشت دوباره به این تیم ناامید شد، فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت. جدایی ناخواسته، سختترین تاوانی بود که شماره هشت بابت شاکی بودنش داد.
سیدجلال حسینی
جلال حسینی برخلاف گزینههای دیگر روز رفتنش از تیم ملی را کمتر کسی فراموش خواهد کرد. شوک خط خوردن بهترین مدافع لیگ برتر و یکی از بهترین مدافعان تاریخ تیم ملی آنقدر بزرگ و زیاد بود که کسی یادش نمیرود کاروان تیم ملی در سفر به روسیه ستارهاش را جا گذاشت و رفت. جلال حسینی آنقدر جایش در خط دفاع تیم ملی مستحکم بود که کسی فکرش را هم نمیکرد روزی قرار است این دیوار بتونی فرو بریزد اما در نهایت این اتفاق افتاد و بخشی از محبوبیت و اقتدار تیم ملی برای هواداران افراطی کاپیتان زیر این دیوار ماند و از بین رفت. حالا بعد از اتفاقات تیم ملی هواداران پرسپولیس ملغمهای از احساسات هستند. سرشار از خشم به خاطر سرمربیای که او را در شرایط خوب فنی از تیم ملی دور کرد. سرشار از حسرت به خاطر ندیدنش با پیراهن ملی و سرشار از ترس به خاطر این که روز نبودنش در پرسپولیس هم به زودی فراخواهد رسید. آنها این روزها این سوال را تکرار میکنند قصر بی دیوار هم مگر وجود دارد؟
جواب این سوال آنها در کمال بیرحمی مثبت است. فوتبال بعد از جلال حسینی هم به حیاتش ادامه خواهد داد. همانطور که بعد از کریمی، دایی و مهدویکیا وجباری هم سرپا ایستاده و نفس میکشد. فوتبال با رفتن اسطورههایش تمام نمیشود فقط کمتر به وجدمان میآورد، کمتر تهییجمان میکند. فوتبال زنده است تا روزی که تاوان سنگدلیهایش در قبال همه آنهایی که برایش سنگ تمام گذاشتند را بدهد.