هوشیار نباشیم داستان ۸۴ در ۱۴۰۰ تکرار میشود
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، دشمن مشترک را فراموش نکنیم" این جمله کلید واژه گفت وگوی غلامعلی دهقان عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه بود. موضوعی که به نظر او ائتلاف پیروز سال ۹۲ یعنی سه گانه اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل باید روی آن تمرکز کنند.
او اگرچه اختلاف سلیقه بین اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل در ائتلاف ۹۲ را قابل پذیرش می داند اما به شدت معتقد است که نباید تضادهای فرعی تشدید شوند.
دهقان رابطه اعتدالیون و اصلاح طلبان را رابطه ای دیالکتیکی و دوسویه می داند و می گوید: شاید عده قلیلی از اصلاح طلبان در تلاشند تا حساب خود را از دولت جدا کنند اما روح حاکم بر اصلاحات همچنان در مسیر حمایت از دولت است.
دهقان بر این باور است که ائتلاف گفتمانی و فکری بین اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل همچنان پابرحاست و عقل حکم می کند در انتخابات آینده همچنان این جریانات به هم نزدیک باشند تا بتوان از پس دشمن مشترک برآمد.
متن گفت و گو با غلامعلی دهقان را در ادامه می خوانید:
- آقای دهقان، با توجه به سخنان چندی قبل آقای جهانگیری حرف و حدیث هایی مبنی بر اختلاف و تشتت آرا از دل دولت بیرون می آید، اختلاف هایی که برخی می گویند یک سر آن به حزب اعتدال و توسعه و سر دیگر به حزب کارگزاران باز می گردد، شما وجود این اختلاف ها را تایید می کنید و اینکه افراد منتسب به حزب اعتدال و توسعه در تلاشند تا قدرت آقای جهانگیری را در دولت کم کنند؟
برای پاسخ به این سوال ضرورت دارد پست معاون اولی را درست تعریف کنیم یعنی اینکه مشخص شود کارکرد معاون اول چیست؟ نگاهی هم به پستهای معاون اولی در دولتهای قبلی بیندازیم؛ در دولت آقای هاشمی دکتر حبیبی معاون اول بود، در دولت دوم آقای خاتمی دکتر عارف و در دولت آقای احمدی نژاد ابتدا پرویز داوودی و بعد آقای رحیمی بود. ببینید نقش معاون اول زمانی پررنگ می شود که رییس دولت حضور نداشته باشد. در این شرایط معاون اول نقش رییس جمهور را در ساماندهی کابینه ایفا میکند. طبیعی است که هر رییس جمهوری هر شخصی را به عنوان معاون اول انتخاب نمی کند، کسی را انتخاب می کند که همسو با دولت بوده و با رئیس جمهور قرابت فکری داشته باشد.
بنابراین انتخاب آقای جهانگیری تصادفی نبوده بلکه بر اساس ذهنیت مثبت آقای روحانی نسبت به ایشان بود اما آنچه که داستان آقای جهانگیری را پررنگ کرد توقعی بود که به خاطر نقش آفرینی مثبت آقای جهانگیری در مناظره های سال ۹۶ ایجاد شد که انصافا ایشان در مناظرات خوش درخشید و یکی از ستاره های مناظرات بود.
از فردای انتخابات چنین تصور می شد که آقای جهانگیری باید نقش بیشتری در دولت داشته باشد که این موضوع بار روانی در جامعه ایجاد کرد و انتظارات را بالا برد اما واقع امر این است که شخصیت حقوقی معاون اولی وظایف خاص خود را دارد که بیشتر هماهنگی وزرا در غیاب رئیس دولت است. به نظر می رسد حالت دوگانه ای در پی این توقعات شکل گرفت سوال برانگیز شد که به واقع آقای جهانگیری کجای بازی دولت قرار می گیرد و عده ای هم به این موضوع که نقش آقای جهانگیری در دولت کمرنگ شده دامن زدند در حالیکه آقای جهانگیری همان آقای جهانگیری سال ۹۲ بود با همان سطح وظایف معاون اولی.
بنابراین من فکر می کنم بخش قابل توجهی از این اختلاف مصنوعی و کاذبی که بین آقای جهانگیری و رئیس دفتر آقای روحانی در جامعه مطرح شد ناشی از یک جنگ روانی بود که رقیب یعنی اصولگرایان به آن دامن زدند البته برخی رسانه های اصلاح طلب نیز آن را تشدید کردند؛ این در حالی است که حوزه وظایف معاون اول و رئیس دفتر رئیس جمهور کاملا مشخص است، ضمن اینکه آقای جهانگیری بارها بعد از انتخابات از کابینه دفاع کردند و آقای واعظی هم اعلام کردند که هیچ مشکلی با آقای جهانگیری ندارند. ما هم به عنوان افرادی که در متن هستیم به واقع مشکلی نمی بینیم.
روح غالب بر اصلاحات همچنان در مسیر حمایت از دولت است
- آقای عبدالله نوری در مصاحبه ای گفته بودند آقای واعظی خیلی علاقمند نیستند با آقای جهانگیری کار کنند، یا آقای محمدعلی ابطحی مصرانه بر این نظر هستند که آقای جهانگیری باید از دولت خارج شود چون اختیاراتی ندارد، نقد اصلاح طلبان این است که دولت از پله اصلاحات بالا رفته اما امروز که در قدرت است نمی خواهد امتیازات قدرت را با اصلاحات شریک شود. آیا این طور است که اعتدال و توسعه نقشی به آقای جهانگیری نمی دهد.
ببینید جریان اصلاحات یک کلیت واحدی نیست بلکه آن را می توان یک طیف درنظر گرفت که بعد از سال ها هنوز تعریف نشده است. روزی سعید حجاریان گفته بود که جبهه مشارکت جبهه بین العباسین یعنی از عباس دوزدوزانی تا عباس عبدی است. واقعیت این است که روح غالب بر اصلاحات همچنان در مسیر حمایت از دولت است البته ممکن است مواردی به اندازه تعداد انگشتان یک دست ساز جدایی بزنند ولی اصلاحات صاحب دارد و رئیس جمهور دولت های هفتم و هشتم به عنوان چهرهای شاخص آن را هدایت می کند و همیشه این طور بوده که ندای واحدی از ایشان درباره حمایت از دولت شنیدیم.
در این زمینه شخصیت های شاخص دیگری همچون حسن خمینی نیز همواره نسبت به جریان اعتدال سمپاتی داشته و از دولت حمایت کردند. البته این را هم قبول دارم که عده قلیلی از اصلاح طلبان نه از روی سوء نیت بلکه با حسن نیت به این نتیجه رسیده باشند که جایگاه دولت به دلیل مشکلات اقتصادی جایگاه سال های ۹۲ تا ۹۶ نیست بنابراین برای اینکه از آسیب پذیری اصلاح طلبان جلوگیری کنند ساز جدایی می زنند تا وضعیت خود را در بدنه اجتماع بهبود ببخشند.
به نظرم بخشی از نیروهای اصلاح طلب به این تحلیل رسیدند اما سوال این است که آیا جامعه هم این تحلیل را می پذیرد که جریانی که تا دیروز حامی دولت بوده امروز پشت دولت را خالی کند؟
هوشیار باشیم، ممکن است داستان سال ۸۴ در ۱۴۰۰ تکرار شود/ تشدید تضادهای فرعی به نفع جبهه پیروز ۹۲ تا ۹۶ نیست
- شما می گویید تعداد قلیلی از اصلاح طلبان ساز جدایی از دولت می زنند اما برخی هم می گویند که دولت دنبال جدایی از اصلاح طلبان است. کدام یک از این دو تفسیر درست است؟
اجازه بدهید نگاه راهبردی و استراتژیک داشته باشیم؛ جبهه ای که از سال ۹۲ تا ۹۶ شکل گرفت، جبهه ائتلاف بزرگ اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل بود. در سال ۹۲ این ائتلاف ممکن بود نانوشته باشد اما برای انتخابات مجلس دهم افراد نشستند و لیست عمومی را تنظیم کردند به طوریکه در لیست تهران شما اسامی افرادی مانند کاظم جلالی و بهروز نعمتی به عنوان شخصیت های اصولگرا را در کنار کواکبیان و حضرتی به عنوان چهره های اصلاح طلب، علی مطهری به عنوان چهره اعتدالی اصولگرا و چهره های ناشناخته ای که به اعتدال و توسعه نزدیک بودند می بینید.
باید این موضوع را بپذیریم که جبهه ائتلاف بزرگ اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل همگن نبوده بلکه یک طیف است که هر کدام تشکیلات خاص خود را دارند اما همه ما رقیبی داریم که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نزدیک ۱۷ میلیون رای داشت که گزینه نهایی آنها آقای رئیسی بود و جریان نواصولگرایی آقای قالیباف هم به او پیوست.
در این شرایط تشدید تضادهای فرعی به نفع جبهه پیروز ۹۲ تا ۹۶ نیست. سیاستمدار واقعی باید همیشه تلاش کند تا تضاد اصلی را فراموش نکرده و بداند که تضاد اصلی همیشه پابرجاست.
این مقدمه برای این بود که بگویم رقیب در تلاش است تا با تشدید تضادهای فرعی، در جبهه پیروز سال ۹۲ تا ۹۶ انشقاق ایجاد کند و متاسفانه از آنجا که ما در شناخت جنگ روانی ضعیف هستیم گاهی اوقات خودی ها آتش بیار معرکه می شوند که بنده در ابتدای صحبتم به نقش رسانه های دوست در ماجرای آقای جهانگیری اشاره کردم.
بنده نفس اختلاف سلیقه را در جبهه اتئلاف کنندگان ۹۲ تا ۹۶ می پذیرم اما چون یک رقیب توانمند مشترک داریم که پایگاه اجتماعی و تشکیلات دارد عقل و خرد سیاسی حکم می کند که نیروهای اصلاح طلب، اعتدالی و اصولگرایان معتدل به آن دامن نزنند که مع الاسف دامن می زنند؛ دلیل آن هم می تواند نداشتن تحلیل درست از شرایط سیاسی کشور باشد، ما باید هوشیار باشیم که ممکن است داستان سال ۸۴ در ۱۴۰۰ تکرار شود.
ببینید در سال ۸۴ بخشی از اصلاح طلبان با آقای کروبی بودند، اصلاح طلبان آوانگارد و جبهه مشارکت با آقای معین وارد انتخابات شدند، اصلاح طلبان اعتدالی با آقای هاشمی آمدند و آقای مهرعلیزاده هم از طیف اصلاح طلبی با نگاه قومی گرایی وارد کارزار انتخابات شد که موفق به جذب دو میلیون رای هم شد، نتیجه تعدد کاندیداها این بود که انسجام از دست رفت یعنی رقیب اصلی فراموش شد و در نهایت از دل آن آقای احمدی نژاد بیرون آمد.
خب با این تجربه، تاکید بنده این است که ضمن پذیرش اختلاف سلیقه ها در جبهه پیروز انتخابات ۹۲ تا ۹۶، از آنجا که ما یک رقیب مشترک و توانمند داریم همچنان باید همگرایی، وحدت و انسجام داخلی را در دستور کار خود قرار دهیم.
- شما در اظهارات تان اشاره به ائتلاف بزرگ بین اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل داشتید اما اصلاح طلبان بر این باورند که در لیست انتخاباتی مجلس که متعلق به آنها بوده افرادی منتسب به اعتدالیون را که چندان در بین جریان های سیاسی شناخته شده نبوده را وارد کرده و مورد حمایت قرار دادند اما این افراد که امروز با نام و شناسنامه اصلاح طلبان روی کار آمدند در زمین دیگری بازی میکنند، به طور مثال آقای کواکبیان در مجلس در نطقی اعلام کرد که عده ای با ما عکس سلفی گرفتند اما زنبیل خود را در صف دیگری گذاشتند. آیا این را قبول دارید؟
مجدد تاکید می کنم که اختلاف سلیقه در جبهه پیروز ۹۲ یعنی سه گانه اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل وجود دارد.
اما سوال این است که مگر انتخابات مجلس دهم اولین انتخابات بوده است؟ مگر در سال ۹۰ انتخابات نداشتیم؟ آقای اشرفی اصفهانی تعریف می کرد که در سال ۸۶ برای لیست تهران که البته آقای جهانگیری هم در آن بودند برای تبلیغات و جذب آرا از این سر شهر به آن سر شهر می رفتند اما اقبال جامعه را نداشتند یا در سال ۸۲ شاهد بودیم که لیست آبادگران به سرلیستی آقای حداد عادل رای آورد.
خب ببینید با این شواهد طرح چنین ادعاهایی از سوی برخی اصلاح طلبان با واقعیت همخوانی ندارد، تاکید کنم که سیاستمدار باید همهجانبه تحلیل کند. اگر قرار بود به طور مثال در سال ۹۴ آقای x با کوپن یک جریان وارد مجلس شده باشد خب سوال این است چرا در سال ۹۰، ۸۶ یا ۸۲ این اتفاق نیفتاد؟ پس بحث فراتر از این موضوعات است، صرف این نیست که چون آقای x در فلان لیست بوده رای آورده بلکه اتفاق دیگری افتاده و آن این است که گفتمان غالب کشور تغییر کرده است. این گفتمان چه زمانی تغییر کرد؟ سال ۹۲. چه کسی سمبل این تغییر بوده است؟ حسن روحانی .
اخیرا آقای سعید حجاریان در مصاحبه ای گفته که ما بین آقای عارف و آقای روحانی، آقای روحانی را ترجیح دادیم چون احساس کردیم ایشان می تواند مشکل سیاست خارجی را حل کند و شاهد هم بودیم که دولت در قضیه برجام موفق شد اگرچه آقای ترامپ بازی را به هم زد.
بنابراین دوستانی که اینگونه اظهارنظر میکنند فراموش نکنند خودشان تحت یک اتمسفر جدید رای آوردند. اگر این آقایان مدعی هستند که لیست ما رای آورد، سوال این است پس چرا در سال ۹۰، ۸۶ یا ۸۲ رای نیاوردند؟ پس نباید نگاه تک بعدی به سیاست داشت یعنی فضای عمومی جامعه و گفتمان قالب جامعه بسیار مهم است؛ باید بپذیریم که دوستان اصلاح طلب و اعتدالیون یک رابطه دیالکتیکی و دوسویه با هم دارند، واقع امر این است که آن گروهی که توانست با ادبیات و کارکرد خود گفتمان سیاسی را در سال ۹۲ تغییر دهد حسن روحانی به عنوان یک چهره اعتدالی بود.
مگر غیر از این است که تئوریسین های اصلاح طلب بارها اعلام کردند که خوانش ما از اصلاحات، اصلاحات اعتدالی شد بنابراین امروز روح غالب بر اصلاحات حمایت از دولت است. خواهشم از دوستانی که تریبون و رسانه در اختیار دارند این است که کمی عمیق تر به مسایل نگاه کنند.
من همین جا تعریضی دارم به دوست خوبم آقای کواکبیان؛ ایشان کارکرد خود را در سال های ۷۶ تا ۸۶ فراموش نکند که چگونه بازیچه صدا وسیما و کیهان شده بود و اصلاح طلبان کلاسیک را تخریب می کرد. ما که این ها را فراموش نکردیم. به نظر می رسد برخی دوستان همیشه علاقمند هستند که سوار بر موج حرکت کنند به طوریکه یک روز اصلاح طلبان را می زدند با اینکه خودشان هم اصلاح طلب بودند البته نه اصلاح طلب درجه یک، اما حال که خودشان به واسطه اینکه چهره های شاخص اصلاح طلبی ردصلاحیت شدند بالا آمدند خیلی باید حواس شان جمع باشد که با کدام طناب و گفتمان بالا آمدند. من از دوستان آقای کواکبیان هستم اما این انتقادات به ایشان وارد است.
گاهی اوقات ائتلاف حداقلی از ائتلاف حداکثری بهتر است
- پس اینکه گفته می شود ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالیون به مویی بد است را رد می کنید؟ آقای حجاریان در جایی به این موضوع اشاره کرده بودند.
بنده این را قبول ندارم، تحلیل بنده این است که هم اصلاح طلبان و هم سایر جناح ها به یک پختگی رسیدند به طوریکه اصول سیاست ورزی را می دانند و متوجه هستند که گاهی اوقات ائتلاف حداقلی از ائتلاف حداکثری بهتر است. سال ۸۴ برای همه ما درس شده که باید حواس مان جمع باشد؛ اگر مسایل را ساده ببینیم ممکن است تحولات سال ۸۴ شکل بگیرد.
ببینید همان طور که عرض کردم اصلاح طلبی یک طیف است؛ بخش قابل توجهی از اصلاحات به اصلاحات اعتدالی رسیدند، بخشی از اصلاح طلبان بعد از ۸۴ و ۸۸ به ساختار شکنی رسیدند و از ایران خارج شدند و بخشی دیگر از اصلاح طلبان هم تحت تاثیر جو دیدگاه خود را مطرح می کنند اما در مجموع روح حاکم بر اصلاحات که به دو اصل توسعه سیاسی و تعامل با جهان پایبند است خردمندانه برخورد کرده و اگرچه به سیاست داخلی آقای روحانی انتقاداتی دارند اما از آنجا که دولت موفق شد در سیاست خارجی چهره مثبتی از ایران ارایه کند نگاه حمایتی به دولت دارند.
حتی آقای محمدعلی ابطحی و آقای تاجزاده هم بعد از نطق اخیر آقای روحانی در سازمان ملل در پیام هایی در فضای مجازی بسیار تعریف و تمجید کردند و آقای حجاریان هم اخیرا در گفت وگویی از انتخاب آقای روحانی در مقابل عارف صحبتی را مطرح کرده بودند.
فکر می کنم ائتلاف گفتمانی و فکری همچنان پابرجاست و عقل حکم می کند در انتخابات آینده همچنان این جریانات به هم نزدیک باشند تا بتوانیم از پس حریف مشترک برآییم.
- این که طیفی از اصلاح طلبان می گویند دولت یعنی اعتدال و توسعه، نظرتان چیست؟
این موضوع باید باز شود، ببینید شخصیتی که ما در سال ۹۲ و ۹۶ به خصوص در مناظرات ۹۶ از آقای روحانی دیدیم، یک شخصیت با اعتماد به نفس، مستقل، کسی که قادر است فی البداهه مناظره را جهت بدهد به طوریکه شاهد بودیم با استفاده از دو واژه در سال های ۹۲ و ۹۶ کار آقای قالیباف را یکسره کرد، همه این ها نشانگر این است که تصمیم گیرنده اصلی در دولت و چینش وزرا شخص ایشان است. البته آقای روحانی در تصمیمگیریها کانالهای مختلفی همچون آقای جهانگیری و آقای واعظی دارند. ضمن اینکه یکی از ویژگی های ممتاز آقای روحانی این بوده که با ورود اینترنت به ایران با فضای سایبر و رسانه هم آشنایی دارد. به نظرم برخی دوستان نسبت به حزب اعتدال و توسعه کم لطفی می کنند یعنی به گونه ای با رفتارهای خود حزب اعتدال و توسعه را بزرگنمایی می کنند. البته این گروه همان اقلیتی هستند که درتلاشند این طور وانمود کنند که اگر امروز شرایط کشور مساعد نیست مسئولیت با اصلاح طلبان نبوده و مقصر اصلی دولت و اعتدالیون هستند اما چه کسی باور می کند؟