تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس:
مردم زندگی بهتر میخواهند نه تغییر نظام
اقتصادنیوز: روزنامه ایران به بهانه سالگرد اعتراضات دیماه پارسال با تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس به گفتوگو نشسته است.
به گزارش اقتصادنیوز گزیده این گفتوگو به این شرح است:
*من ایران را یک جامعه ناهموار قلمداد میکنم که اتفاقاً بدشکل هم هست. امور این جامعه هم متمرکز نیست. به عنوان مثال همه امور آن در شهر تهران نیست،. این جامعه ناهموار، متکثر هم شده است. به عنوان مثال، بخش شرقی ایران از غرب و شمال و جنوب آن متفاوت است.
* وقتی جامعه متکثر و ناهموار است، انتظار هر نوع حادثهای در هر جای آن میتوان داشت، زیرا نیروهای اجتماعی صورتبندیهای متفاوتی پیدا کردهاند و در این شرایط، هر پدیده یا اتفاقی، نارضایتی یا حادثهای میتواند دستمایه اعتراضی قرار بگیرد. هدف این اعتراضها هم این است که بگویند ما هستیم و هم هویت متفاوت خود را اعلام کنند. ضمن اینکه باید توجه داشت جامعه زنده متکثر ناهموار که همگون نیست، بسیار متفاوت است با جامعه همگون تمرکزگرایی که گروههای مرجع ثابتی دارد و نظام سیاسی میتواند بر آن حکم یا مدیریت کند. در این شرایط، وقتی حوزه سیاسی جامعه را به کنشهای سیاسی مخالف و موافق دعوت میکند و از او دعوت میکند اعتراض کند، این اعتراض میتواند معطوف به امر سیاسی هم بشود.
*در 15-10 سال گذشته، حجم نیازها، انتظارات، خواستهها و امیال جامعه نسبت به گذشته هزاران برابر شده است، آن هم در شرایطی که پاسخی متناسب با ظرفیتهای اقتصادی جامعه هم داده نمیشود. به همین دلیل جامعه ناراضی متولد شد، این طور نیست که این جامعه فقط از حکومت ناراضی باشد، از خودش هم ناراضی است، از همسایهها، از پدر و مادرش هم ناراضی است.
*انتظارات از آنجا خلق شد که میان انتظارات، آرزوها و نیازهای جامعه با واقعیتهایش هیچ تناسبی وجود ندارد. در 3-2 دهه اخیر هرچه آرمان در جهان بود به جامعه تلقین کردیم، هر ابزاری که برای رشد و ارتقا نیاز بود در اختیار آن قرار دادیم، اما همین جامعه از ظرفیت و زمینهای که این ابزارها را معنا کند یا از آن استفاده کند، محروم و دچار محدودیت است.
*انتظارات از آنجا خلق شد که میان انتظارات، آرزوها و نیازهای جامعه با واقعیتهایش هیچ تناسبی وجود ندارد. در 3-2 دهه اخیر هرچه آرمان در جهان بود به جامعه تلقین کردیم، هر ابزاری که برای رشد و ارتقا نیاز بود در اختیار آن قرار دادیم، اما همین جامعه از ظرفیت و زمینهای که این ابزارها را معنا کند یا از آن استفاده کند، محروم و دچار محدودیت است.
*افزایش جمعیت تحصیلکرده در ایران مثال خوبی است. وقتی فرد تحصیل میکند، اما شغلی متناسب با آن ندارد و نمیتواند زندگی خود را بسازد، شما چنین آدمی را ناراضی کردید. یا کسی که به زندگی در شهر دعوت میشود، علاوه بر اینکه روستاها را نابود کردیم، نتوانستیم اقتضائات زندگی شهری مانند تفریح، مسافرت و خانه و خودرو را به او بدهیم. معنای دیگر این نارضایتی این است که میان توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی و فرهنگی تناسبی وجود نداشته است.
*معتقدم زمینه اعتراضاتی که در جامعه ایرانی افتاده، اجتماعی است، اما این اعتراضات در متن اقتصادی رخ داده است؛ به عبارت دیگر، شکل بیان آن اقتصادی است، وقتی اعتراضات دچار مرور زمان میشود، یعنی بیشتر از یک روز و چند روز میشود، حرفها و شعارها عوض میشود. این حرفها به همان خواستهها باز میگردد، یعنی میخواهد زندگی بهتری داشته باشد، میخواهد رفتار حکومت عوض شود، میخواهد مدیریت جامعه تغییر کند، یعنی دنبال تغییرات دیگری میگردند. این مرحله نهایی است که اعتراضات نتیجه سیاسی میدهد. آدمهایی که در اعتراضات بودند حرفهای سیاسی زدند، درعین حال دیگران هم تعبیرهای خاص سیاسی از این حرفها کردند. اینجا است که نکته مورد اشاره رهبری معنی پیدا میکند. به این معنی که ناگهان میبینیم براندازها حاضر میشوند و مسیر حرکتهای سیاسی را تغییر میدهند، اما اساساً این اتفاق، یک اتفاق اجتماعی در متن اقتصادی است که نتایج سیاسی دارد.
*این اعتراضات طبیعی بود زیرا این مسأله همچنان در همه جای جامعه ایرانی رها و جاری است. ما مردم منتظر، آرزومند و نیازمند آگاه داریم، اما موقعیتهایی که در آن سازوکارهای عملیاتی اقتصادی وجود دارد، هیچ گاه متناسب با آن نیازها و آرزوها نیست. یک نشانه این وضعیت را در گرانی دلار و مسکن دیدیم. چرا مردم عادی ایران باید دلار بخرند؟ به این دلیل که انتظارات زیادی ایجاد کردیم، اما سیستم در پاسخ به این انتظارات ناتوان است، به همین دلیل تمام جمعیت ایران به کنشگران فعال در عرصه عمل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تبدیل میشوند. به همین دلیل میبینیم 80 تا 90 درصد مردم در انتخابات رأی میدهند، اما 80 تا 90 درصد مردم هم میخواهند دلار، طلا، خودرو و خانه بخرند.
شما مشارکت مردم در انتخابات را «مشارکت در تعیین سرنوشت» توصیف کردید، یعنی هر بار یک انتخاب بزرگ اتفاق میافتد.
*چنین انتخابی تعیین سرنوشت است، به این دلیل که دموکراسی و انتخابات با 1+50 درصد مشارکت تعیین میشود، اما مشارکت 90-80 درصدی، دارای پوپولیسم است، یک نوع ویرانگری است؛ چراکه در این رویکرد یکی اسطوره میشود و طرف مقابل آدم بد.
*این اعتراضات طبیعی بود زیرا این مسأله همچنان در همه جای جامعه ایرانی رها و جاری است. ما مردم منتظر، آرزومند و نیازمند آگاه داریم، اما موقعیتهایی که در آن سازوکارهای عملیاتی اقتصادی وجود دارد، هیچ گاه متناسب با آن نیازها و آرزوها نیست. یک نشانه این وضعیت را در گرانی دلار و مسکن دیدیم. چرا مردم عادی ایران باید دلار بخرند؟ به این دلیل که انتظارات زیادی ایجاد کردیم، اما سیستم در پاسخ به این انتظارات ناتوان است، به همین دلیل تمام جمعیت ایران به کنشگران فعال در عرصه عمل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تبدیل میشوند. به همین دلیل میبینیم 80 تا 90 درصد مردم در انتخابات رأی میدهند، اما 80 تا 90 درصد مردم هم میخواهند دلار، طلا، خودرو و خانه بخرند.
شما مشارکت مردم در انتخابات را «مشارکت در تعیین سرنوشت» توصیف کردید، یعنی هر بار یک انتخاب بزرگ اتفاق میافتد.
*چنین انتخابی تعیین سرنوشت است، به این دلیل که دموکراسی و انتخابات با 1+50 درصد مشارکت تعیین میشود، اما مشارکت 90-80 درصدی، دارای پوپولیسم است، یک نوع ویرانگری است؛ چراکه در این رویکرد یکی اسطوره میشود و طرف مقابل آدم بد.
*جامعه از رادیکالیسم سیاسی عبور کرده است. نیروهایی که بازیگر اصلی هستند و ظرفیتهای جامعه را فعالسازی میکنند، هدفشان براندازی و عبور از ایران و نظام سیاسی نیست، مسأله اصلی آنان بهرهگیری از وضعیت و مواهب موجود است؛ یعنی زندگی کردن.