ماراتن ایران و آمریکا در خاورمیانه برای جمع کردن برگههای پیروزی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اسپوتنیک، اتفاقات پیش بینی نشدهای که این روزها در منطقه خاورمیانه به وقوع میپیوندند همه نشانه آن را دارد که این منطقه آبستن اتفاقاتی جدید است.
حال این اتفاقات به سمت صلح باشد و یا جنگ خدا داند اما به هر حال اتفاقاتی در این منطقه به سرعت در حال وقوع افتادن است که همین چند ماه پیش شاید هیچ کس تصور آن را نداشت.
اینکه به یکباره ترامپ اعلام کند تصمیم گرفته نیروهای آمریکایی از سوریه و افغانستان خارج کند و یا اینکه سفارتهای کشورهای عربی که تا همین چند صباح پیش دولت سوریه را به رسمیت نمی شناختند در دمشق افتتاح شود و بعد ببینیم که گفتگوهای صلح یمن در سوئد برگزار میشود و به یکباره همانهایی که بیست سال است طبل سرنگونی طالبان را میزنند پای میز مذاکره با طالبان مینشینند، همه نشانههایی از پیش زمینه اتفاقاتی است که بزودی رخ خواهد داد.
اینکه ایران طالبان را دعوت کند و یا دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران اعلام کند که ایران گفتگوهایی با طالبان داشته خود نشانه آن است که ایرانیها هم درصدد هستند تا بساط را از زیرپای آمریکایی ها بکشند و خود سکان تغییرات در منطقه را عهدهدار گردند.
برخی رسانهها حتی گمانهزنی کرده بودند که گفتگوهایی بصورت محرمانه میان ایران و ایالات متحده برگزار شده بوده تا با هم به یک راه خروج از بن بستی که ترامپ همه را وارد آن کرده نمایند، اما برخی مسئولین نیز این گمانه زنیها را تکذیب کردهاند ولی کاملا مشخص است که ظاهرا طرفین به دنبال تقویت مواضع جهت ورود به نوعی گفتگو می باشند.
به گفته نماینده روسیه در سازمان ملل وقت آن رسیده که ایالات متحده دست از سر تهدیدهایش بر علیه ایران بردارد و تلاش کند بصورت منطقی پای میز گفتگو با ایران بنشیند.
اینکه ایالات متحده بخواهد بصورت منطقی پای میز گفتگو با ایرانیها بنشیند به این معنا است که به جای تهدید میبایست اعتماد ایرانی ها را جلب کند.
حداقل کاری که آمریکا باید انجام دهد این است که به برجام برگردد و تعهدات خود را واو به واو اجرا کند تا طرف مقابل اطمینان پیدا کند که گفتگو با آمریکا نتیجه خواهد داشت.
گرچه بعید به نظر میآید ایالات متحده حاضر باشد چنین کاری را انجام دهد اما به هر حال اتفاقاتی که طی یکی دو هفته گذشته پیش آمد میتواند به ما این نوید را بدهد که غیرممکنها در سیاست ممکن است و هر اتفاقی میتواند پیش آید.
آمریکاییها به خوبی فهمیدهاند که طرف مقابل آنها در منطقه خاورمیانه ایران است و یا باید تلاش کنند با ایران کنار بیاید و یا اینکه با ایران بصورت نظامی رو در رو شوند، راه حل ثالثی فعلا وجود ندارد.
بدیهی است که ایرانیها هم به چنین نتایجی دست یافتهاند و تلاش آنها بر آن است که به سمت رویارویی نظامی پیش نروند چون در رویارویی نظامی همه متضرر میشوند اما به هر حال گفتگو و کنار آمدن هم راه و رسم و اصول و قواعدی دارد.
قطعا آمریکاییها به خوبی میدانستند که در صورت عقب نشینی از شمال سوریه احتمالا کردها به آغوش دولت مرکزی باز خواهند گشت و احتمالا هم همین خواسته آنها بوده، اما سوالی که اینجا مطرح است این است که چرا آنها چنین چیزی را میخواهند؟
آیا هدف آن است که سرزمینهای سوریه بدون خون و خونریزی به دولت سوریه بازگردد و به این نتیجه رسیدهاند که این جنگ فرسایشی دیگر معنا ندارد و باید پایان یابد؟
یا اینکه میخواهند ارتش سوریه وارد این مناطق شود و رو در روی ارتش ترکیه قرار گیرد تا ارتش ترکیه بر سر دو راهی درگیری با ارتش سوریه و یا سکون قرار گیرد و یا گفتگوهای صلح آستانه را بر هم زند؟
با توجه به اینکه سفارتهای کشورهای همپیمان با ایالات متحده در دمشق مجددا شروع به کار کرده و قطعا این تصمیم تصمیمی آنی نبوده و مسایل زیادی پشت آن بوده احتمال آن میرود که آمریکاییها متوجه شدهاند سیاستهای سابقشان در منطقه جواب نمیدهد و باید به همراه متحدانشان سیاست دیگری را پیش بگیرند.
آنها تلاش دارند با مطرح کردن برادری اعراب با یکدیگر و توانمندی آنها در بازسازی سوریه پس از جنگ درب جدیدی را برای خود بگشایند.
به این دلیل اصلا نباید شکه شویم اگر به یکباره خبر ملاقات و گفتگوی مقامات ایرانی و سعودی را نیز بشنویم.
ماجرای گفتگو با طالبان هم می تواند در این راستا باشد.
یعنی ایران و ایالات متحده وارد یک ماراتون جمع کردن برگهها در منطقه هستند، برگههایی که میتوانند هم برای گفتگو پای میز مذاکرات استفاده شوند و هم اینکه در صورت بروز جنگ آتی میتوانند ابزاری برای استفاده بر علیه طرف مقابل به حساب آیند.