اگر آقایان غم دین دارند، از بودجههای میلیاردیشان به نفع نان مردم چشم بپوشند
به گزارش اقتصادنیوز؛ عصر ایران نوشت:
«سال آینده، به دلیل کاهش فروش نفت ایران و تحریمها، درآمد ایران کم خواهد شد. به همین دلیل بودجه برخی نهادها که در معیشت مردم اثرگذار نیستند، کم شده است. از بین واکنشهای جریان اصولگرا به این کاهش بودجه میتوان به اظهارات آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم اشاره کرد.
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی گفته است: «چرا انقلاب شد؟ آیا هدف پیشرفت نظامی و علمی بود یا هدف از انقلاب، شامل دین و فرهنگ نیز میشد؟ امروز به گونهای وانمود میشود که خواسته ما، تنها رفاه مادی است؛ همان خواستهای که در کشورهایی که با خدا هیچ رابطهای ندارند نیز مطرح است! مگر مارکسیستها چه میخواستند؟ آیا انقلاب اسلامی با انقلابهای مارکسیستی هیچ تفاوتی ندارد؟... امام(ره) وقتی خیلی احساس خطر میکرد و میخواست خطر عظیمی را به مردم گوشزد کند، میفرمود من برای اسلام احساس خطر میکنم. اما نهایت خطری که ما احساس میکنیم، تورم و گرانی است!»
در این باره نکاتی چند حائز اهمیت است:
۱- آقای مصباح یزدی و علمای دیگر حوزه حتماً با این اصل آشنا هستند که «اثبات شی ء نفی ما عدا نمیکند.» یعنی اگر من مطالبه «الف» را داشته باشم، معنایش این نیست که مطالبه «ب» را ندارم.
اگر مردم ایران خواستار پیاده شدن اسلام در جامعه بودند، معنایش این نیست که خواستار معیشت انسانی نبودهاند.
۲- حکومت جمهوری اسلامی ِ تصویر شده در ذهنِ مردم، حکومتی بود که در آن، علاوه بر تحقق اسلام، ثروتهای عمومی چنان عادلانه توزیع میشود که کسی نیازمند نان شب و شرمنده خانواده نباشد. بنا بر این به مصداق «چون که صد آید، نود هم پیش ماست»، وقتی مردم خواهان جمهوری اسلامی بودند، آن را با تمام ابعادش از جمله تأمین معیشت و اقتصادشان میخواستند.
هم از این روست که اولین سرود ملی جمهوری اسلامی با این بیت شروع میشد:
«شد جمهوری اسلامی بپا
که هم دین دهد هم دنیا به ما»
۳- اگر مردم برای نان انقلاب نکردهاند، قطعاً برای از دست دادن نان هم انقلاب نکردهاند.
۴- انقلاب اسلامی مردم ایران عمدتاً بر دوش طبقه متوسط جامعه بود و در سالهای پایانی رژیم پهلوی، طبقه متوسط از رفاهی کمابیش نسبی برخوردار بود و لذا نان، مطالبه اصلی مردم نبود و از این رو، پلاکاردهای اقتصادی بر سر دستها نبود.
۵- به فرض که اساساً مردم در جریان انقلاب مطالبات اقتصادی نداشتند و شعار شکم نداده باشند. آیا این بدان معناست که اگر بعداً مردم چنین مطالبهای پیدا کردند، میتوان به آنها گفت که مگر ما برای نان و شکم و اقتصاد انقلاب کردهایم؟
با استدلال آقایان، اگر امروز مطالباتی مانند «هوای سالم» ایجاد شده باشد، میتوان در پاسخ به مطالبهگران گفت مگر کسی در عاشورا و ۲۲ بهمن ۵۷، پلاکاردی مبنی بر مطالبه هوای سالم در دست داشت؟ یا مگر کسی خواستار ارتقای استانداردهای آموزشی یا بهبود وضعیت خودروسازی یا حفاظت از محیط زیست و... بود؟
حتی میتوان گفت چه کسی در روزهای انقلاب پلاکاردی در دست مردم دیده است که روی آن نوشته شده باشد دهها موسسه و روزنامه به نان دین و فرهنگ و انقلاب درست کنید و بر رأس آنها قرار بگیرید و بودجه های میلیاردی بگیرید؟
۶- حتی اگر بخواهیم صرفاً از منظر دینداری به موضوع نگاه کنیم باید به این سخن نغز رسول گرامی اسلام (ص) اشاره کنیم که «کاد الفقر ان یکون کفرا» (نزدیک است که فقر به کفر بینجامد) یا سخن منسوب به امام علی (ع) را به یاد بیاوریم که «اگر فقر از در وارد شود، دین از پنجره فرار میکند.»
حق مطلب نیز همین است و جامعهشناسان و روانشناسان نیز بر صحت این گزاره مهر تأیید علمی نهادهاند؛ به قول «آبراهام مازلو» در نظریه معروف و جهانی «هرم نیازها» تا نیازهای حیاتی و معیشتی انسان تأمین نشود، او به سمت مراتب بالاتری چون رشد و شکوفایی فکری نخواهد رفت.
بنابراین نمیشود صاحبان شکمهای گرسنه را واداشت که مغزهایشان را با مفاهیم متعالی الهی و انسانی غنی کنند. این امر آن قدر بدیهی است و ریشه در فرهنگ کهنمان دارد که عطار نیشابوری در «مصیبتنامه»اش مینویسد:
یکی از شوریدهای پرسید اگر اسم اعظم خدا را میدانی بگو؟ شوریده گفت: اسم اعظم خدا «نان» است.
آن شخص گفت: حیا نداری که اسم اعظم خداوند را نان میدانی؟
مرد گفتش: احمقی و بیقرار
کی بُوَد نام مِهین، نان، شرم دار
آن شوریده پاسخ داد: هنگام قحطی در نیشابور بودم و چهل شبانهروز گرسنگی کشیدم. در این مدت نه صدای اذانی و بانگ نماز برمیخاست و نه درِ مسجدی باز بود. آن چه سر زبان مردم بود، «نان» بود. آن موقع فهمیدم که اسم اعظم خداوند، نان است.
۷- اگر آقایان غم دین دارند، از بودجههای میلیاردیشان به نفع نان مردم چشم بپوشند و بدانند که مردم سیر، خدا را بهتر عبادت و دین خدا را نکوتر پاسداری میکنند.
مگر نه این است که قبل از انقلاب اسلامی، روحانیونی مانند علامه محمدحسین طباطبایی، شهید مرتضی مطهری، علامه محمدتقی جعفری، شیخ احمد کافی و دیگران بدون داشتن حتی یک ریال بودجه دولتی، عملکردی به مراتب بهتر از اشخاصی مانند آیتالله مصباح یزدی داشتهاند؟ آیا علامه طباطبایی برای نوشتن تفسیر ۲۰ جلدی المیزان که در صدر تفاسیر قرآن قرار دارد، بودجه دولتی گرفته بود؟ آیا مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری یزدی برای بنیانگذاری حوزه علمیه قم و اداره آن بودجه داشت و با آن بودجه توانست بزرگانی چون امام خمینی، آیتالله محمدرضا گلپایگانی، آیتالله محمد علی اراکی، آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و... را پرورش دهد؟
کسانی که میگویند اقتصاد جزو شعارهای انقلاب نبوده است، خود در نگرفتن بودجه - که نمایه اقتصاد است - پیشقدم شوند و همانند اسلاف موفق خود به تبلیغ دین خدا بپردازند.»