نیویورک تایمز: ونزوئلا یک فاجعه سوسیالیستی است
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب؛ در ادامه این مطلب آمده است: برخی معتقدند نام نیک سوسیالیسم را نباید به پای تجارب ناموفق نوشت. در مورد ونزوئلا ادعا میشود این بحران، نتیجه اتکای بیش از حد به منابع طبیعی، فساد، دیکتاتوری، تحریمهای آمریکا و حتی نفوذ کاپیتالیسم است. اما از سوسیالیسم نامی نبرید چراکه همه میدانیم در دانمارک به خوبی عمل کرده است.
اما تحسینکنندگان حکومت ونزوئلا چنین نگاهی به آنچه هوگو چاوز، سوسیالیسم قرن بیست و یکمی میخواند، نداشتند. هوگو چاوز میگفت، جرمی کوربین بریتانیایی به ما نشان داد «راه متفاوت و بهتری برای انجام امور وجود دارد. به آن میگویند سوسیالیسم، به آن میگویند عدالت اجتماعی، و این چیزی است که ونزوئلا گام بزرگی به سویش بر داشته است». نوام چامسکی نیز در سال ۲۰۰۹ هنگام تمجید از چاوز چنین فکری داشت. این زبانشناس میگفت: «در سفر به ونزوئلا که بالاخره شانس آن را یافتم، آنچه برایم جالب است این است که میتوانم ببینم چطور دنیای بهتری را میتوان ساخت و این فرصت را دارم که با رهبر الهامبخش آن گفتگو کنم».
مشتاقان چاوز نیز نگران روی تاریک حکومت او نبودند. با شدت گرفتن دیکتاتوری در ونزوئلا، چامسکی تا حدودی از موضعش عقبنشینی کرد اما سایر چپها مانند او نبودند. استاد دانشگاه نیویورک، گرگ گراندین، در مقاله مفصلی در نیشن نوشت: «بزرگترین معضل ونزوئلا در دوران حکومت چاوز، دیکتاتور بودن او نبود بلکه مشکل اینجا بود که او به اندازه کافی دیکتاتور نبود».
دستکم گراندین میپذیرد که سوسیالیسم برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، در نهایت به درجه ای از استبداد نیاز دارد در غیر این صورت، فطرت انسان، آن را وامیدارد که با بهره بردن از فرصتها و خلأها، تا آنجا که میتواند دارایی هایش را حفظ و زیاد کند.
درباره مدافعان عملکرد چاوز که اکنون ترجیح میدهند پیروی دقیق او از نسخه اصیل سوسیالیسم را فراموش کنند، بیش از این میتوان گفت. در رابطه با هزینههای دولت برای برنامههای رفاه اجتماعی باید گفت که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ از ۲۸درصد تا ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی رشد کرد. در مورد افزایش حداقل حقوق، مادورو رییسجمهوری فعلی، آن را در سال گذشته شش بار افزایش داد. هرچند در برابر ابرتورمی که کشور را فرا گرفته، این میزان به چشم نمیآید. درباره اقتصادی که به جای شرکتهای تجاری بر محور تعاونی باید شکل میگرفت، باید گفت چنانکه ناومی کلاین سال ۲۰۰۷ در کتاب «دکترین شوک» نوشته، چاوز گسترش تعاونیها را اولویت سیاسی خود قرار داد. تا سال ۲۰۰۶ حدود صد هزار تعاونی در این کشور تاسیس شد که بیش از هفتصد هزار نفر را به استخدام خود درآورده بودند.
البته نباید فراموش کنیم که تمام اینها در دوران شکوفایی نفتی این کشور رخ دادند که طی آن چاوز، در تکتک انتخابات های برگزار شده، به پیروزی میرسید. در واقع یکی از دستاوردهای حکومت چاوز برای هوادارن غربی او، فقط سوسیالیست بودن حکومت او نبود بلکه سوسیالیسم دموکراتیک بودن، امتیاز آن شمرده میشد. اما گشاده دستی های بیحساب و کتاب دولت، موجب شد در دوران سقوط بهای نفت، این کشور با کسری بودجه هنگفتی مواجه شود. تعاونیهای کارگری در دستان حلقههای ناکارآمد و فاسد سیاسی اداره میشد. دولت نیز به منظور جبران کسری بودجه، به چاپ پول بدون پشتوانه روی آورد که به تورم دامن میزد. تورم نیز به نوبه خود به کنترل قیمتی منجر شد که کمبود کالا را در پی آورد. این وضعیت اعتراضات مردمی را در پی داشت که با سرکوب دولت مواجه شد و تخریب نظام دموکراسی را پیش آورد. بنابراین در این کشور شاهد وضعیتی هستیم که گسترش گرسنگی، کمبود تجهیزات حیاتی پزشکی و شدت گرفتن جرم و جنایت ویژگی بارز آن است و از لحاظ بحران مهاجرتی که پیش آورده، با اوضاع سوریه رقابت میکند.