مردم فکر میکند اصلاحطلبان و اصولگراها دستشان در دست هم است
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، ابراهیم اصغرزاده گفت: ما باید ببینیم دچار چه مشکلی شدیم که انقلابی که دارای اهداف عالیه بوده، محصول مشترک بوده، در آن سنی و کرد و عرب و شیعه و همه زبانها و فرهنگی که در این کشور و این سرزمین زندگی میکنند از آن دفاع کردند، چرا الان احساس غریبی میکنند و فکر میکنند آن انقلاب صرف شیعی است که دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی است؟ چرا باید تصور کنند که آینده کشور متعلق به بنیادگرایی است که این بنیادگرایی، غرب ستیز است، در مقابل غرب میایستد، در مقابل مدرنیته میایستد. طبیعی است که این قابل قبول نیست. ۷-۸ میلیون ایرانی بیرون از مرزها هستند. تا گشایشی ایجاد میشود، مردم سرمایههای خود را بیرون میبرند. این خوب نیست. اگر قرار بود اینجا بهشت بسازیم، چرا برعکس نبوده است؟ چرا ایرانیان مقیم خارج به داخل برنمیگردند؟ چرا بقیه کشورها علاقهای ندارند که سرمایه خود را به ایران بیاورند؟ یکجای کار گیر کرده، یک جا دچار اشتباه شدیم.
اهم اظهارات اصغرزاده به شرح زیر است:
*نمیگویم ما باید انقلاب کنیم. یک حادثه نادر است. ولی معتقد هستم که باید اصلاحات اساسی و ساختاری انجام دهیم. بدون اصلاحات ساختاری، هر گونه رفرم، هرگونه بزک کردن، هر گونه اصلاحات با برد کوتاه، شرایطی را ایجاد میکند که اصل نمایندگی برای حکومت در ذهن مردم ضعیف جلوه میکند. وقتی ضعیف جلوه میکند، مردم سخنگوی خود را در حکومت نمیبینند. بنابراین راه میافتند در خیابان تا حق خود را بگیرند. کشاورز میگوید پشت به دشمن رو به میهن. از کارگر میشود این را انتظار داشت، از طبقه متوسط میشود این را انتظار داشت ولی کشاورزی که دارای یک فولکلوری است، دارای فرهنگی است که آب من اگر داده شده به بغلدستی، او نجات پیدا کند، این را صرف خیراتم میکنم، او میگوید چرا آب من باید به روستای دیگری که بیآب است داده شود؟ این بحثهایی که مطرح میشود، کارگرهایی که از خصوصیسازی ناراحت هستند، از حقوقشان، مالباختهها، معلمان، گروههای مختلف اجتماعی که اعتراض میکنند، به خصوص از دی ماه پارسال، تحولات اجتماعی انضمامی شده است.
*حرف اصلی مردم این است که چرا منابع ما را صرف جای دیگر میکنید؟ اینها نشان میدهد که جامعه خیلی سئوال دارد که به آن پاسخ داده نشده است و خیلی از سیاستهایی که آن بالا تصمیم گرفته میشود، به نمایندگی از منافع مردم نیست. حداقل این تفاهم بین مردم وجود ندارد. شاید بگویید که بسیار خب، اعتراضهای پارسال، اعتراضهای سال ۹۶، بخش کوچکی از جامعه را شامل میشد، چون خیلی از مردم تماشاچی بودند، کنارخیابان ایستادند و وارد تظاهرات نشدند. بله، ولی خیلی از مردم هم جلوی اینها را نگرفتند و میگفتند حق با اینهاست.
* جامعه آبستن حوادثی است. بخشی از این برمیگردد به این که مشروعیت حکومت باید ترمیم شود. ترمیم شدن مشروعیت حکومت این است که نهادهایی که شرایطی ایجاد میکنند که حکومت، سخنگوی ملت باشد، نماینده ملت باشد، ملت راضی باشند که وقتی یک موشک به سوریه زده میشود. مردم که میگویم، نه همه مردم. بخشی از مردم هم هستند که اعتقاد دارند این حکومت. بنابراین هر تصمیمی که گرفت، مطاع است. اتفاقی که میافتد، این اختلافات و تضاد منافع داخل جامعه باعث میشود هزینه حکومتداری بالا رود.
*جامعه فکر میکند اصلاحطلبان و اصولگراها دستشان در دست هم است. فکر میکنند این وضعیت فساد آمیز، فسادی که حاکم شده، همه مناسبات را مخدوش کرده، این محصول دزدی مشترک اصلاحطلبان و اصولگراهاست. من معتقد هستم هنوز اصلاحطلبان و اصولگراها و هنوز بخش مهمی از حاکمیت، قادر به بازسازی است. قادر است که شرایطی ایجاد کند که جامعه به او اعتماد کند. راه حلهای بسیار ساده، گاهی اوقات جواب میدهد. کما این که ۲۰ سال پیش اصلاحطلبان توانستند راه حلی بدهند و در مقابل شرایط بن بستی که احساس میشد، بالاخره شخصی مانند آقای خاتمی آمد. بعد که دوباره شرایط دچار بن بست شد، باز دیدیم میلیونها نفر پای صندوقهای رأی آمدند و به شخصی مانند حسن روحانی رأی دادند. بعد از ۴ سال که باز مشکلات اقتصادی بود ولی به خاطر این که برجام به نتیجه رسیده بود، مردم آمدند و به شعارهای او اعتماد کردند. در سال ۹۶ یعنی یک سال و نیم پیش، ۲۴ میلیون نفر به او رأی دادند. هنوز هم امکان بازسازی، امکان ایجاد شرایطی که مردم به بالاییها اعتماد کنند فراهم است.
آن انقلابی که ما از آن میآییم، به این معنا دارای انرژیای است که آن انرژی آزاد شده، هنوز به این مردم امید میدهد که به سیستمهای دیگر برنگردند.
*الان بخشی از این مردم احساس میکنند دائما در یک نابرابری ساختاری حضور دارند. فقر باعث شورش نمیشود. اگر قرار بود بشود، بنگلادش تا الان دهها بار انقلاب شده بود. حس فقر است که مردم را به شورش وامیدارد. بی عدالتی است که مردم را به شورش و اعتراض وامیدارد. بنابراین، شرایط را باید به گونهای طراحی کنیم که از آن انقلابی که عدالتمحور بود، آزادی محور بود، آزادی و عدالت توامان ایجاد شود. بدون آزادی نمیتوان به عدالت رسید. بدون عدالت هم نمیشود به آزادی رسید. ولی قبول دارم که اشتباه کردیم. آن اشتباه این بود که بخشهایی که انقلاب را دموکراتیک میکرد، خوانشهای دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالت محوری، کنار گذاشتیم. این اشتباه بود. این باعث بزرگ شدن دولت شد.