ضرغامی جا پای احمدینژاد میگذارد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، چند وقتی است که عزت الله ضرغامی، در سیاست ایران از خبرسازی همیشگی فراتر رفته و جنجال ساز شده است. ماجرای توییتهای او مبنی بر دخالت وحید حقانیان، دستیار ارشد رهبر انقلاب در جریان انتخاب دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجادله او با رئیسجمهور در جلسه شورای عالی فضای مجازی و توابع بعدی آن از جمله انتشار خبر منع او از حضور در جلسات شوراهای عالی فضای مجازی و انقلاب فرهنگی و البته توییت حسامالدین آشنا در مورد ادعای فروش آرشیو صداوسیما در دوران او، سه جنجال مهم در یکی دو ماه اخیر هستند. در این شرایط، این سوال برای ناظران سیاست ایران به وجود میآید که: عزت الله ضرغامی از سیاست ایران چه میخواهد و جایگاه او در صحنه سیاسی کشور کجاست؟
*5 دوره حیات ضرغامی
وقتی از ضرغامی صحبت میکنیم، از مردی حدود 60 ساله حرف میزنیم که به طور کلی پنج دوره فعالیت دارد: نخست از ابتدای انقلاب تا سال 1361 که در این دوره به فعالیت آموزشی و فرهنگی پرداخته است، دوم از سال 1361 تا ابتدای دهه 70 که در سپاه مشغول به فعالیت است، سوم سالهای ابتدایی دهه هفتاد که او در وزارت ارشاد مشغول به فعالیت است، چهارم از میانه دهه هفتاد تا ابتدای دهه 90 که در صداوسیما فعال است و 10 سال در این سازمان، رئیس است و در نهایت از سال 1393 که به طور همزمان عضو شوراهای عالی است و البته نگاهی هم به سیاست ایران دارد.
*حلقههای سیاست ایران
در این پنج دوره فعالیت و نیز در جریان تحصیلات دانشگاهی خود، ضرغامی در حلقههایی از سیاست ایران قرار گرفته است که برای پاسخ به پرسشی که مطرج کردیم شناخت افراد این حلقه ها هم ضروری است. او در زندگینامه خودنوشت خود میگوید در دوران تحصیل در دبیرستان بزرگ تهران در ضلع شمالی پارک شهر: «سردار شهید حسن طهرانی مقدم؛ مهندس حسین محمدی؛ دکتر حمیدرضا کاتوزیان و دکتر آقامیری از هم دورهایهای من در این دبیرستان بودند.» حسن طهرانی مقدم، احتمالا زمینه لازم را برای ریاست ضرغامی بر کارخانه تولید موشکی سپاه (موشکهای فجر) در اواخر دهه 60 مهیا کرده و مهندس حسین محمدی که یکی از اعضای ارشد دفتر رهبر انقلاب و امین ایشان در زمینه فرهنگی است، به نظر زمینه مساعدی برای ریاست ضرغامی در صداوسیما ایجاد کرده است. از آن سو او یکی از اعضای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اشغال لانه جاسوسی آمریکا هم بوده است. با این حال مهمترین فردی که ضرغامی به او نزدیک بود و توانست در سیاست ایران بالا بیاید علی لاریجانی است. سابقه آشنایی این دو به سپاه باز میگردد و بعد از آن ضرغامی همواره یار لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز صداوسیما بود.
* کجای سیاست ایران؟
حالا با این سابقه و با درنظرگرفتن این حلقههای قدرت، ضرغامی در کجای سیاست ایران قرار میگیرد؟ ضرغامی هیچ گاه عضو هیچ حزب و گروهی نبوده، اما شکی نیست که او را باید جزو جریان اصولگرا دانست، مخصوصا به این خاطر که یکی از گزینههای اولیه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی یا جمنا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 هم بوده است. به دلیل فعالیتش با اعضای جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در سازمان صداوسیما همیشه به این گروه سیاسی منسوب بوده است. در این شرایط، ضرغامی به کدام طیف از اصولگرایان نزدیک است؟ به لاریجانی یا جمنایی که کاندیدای آن در انتخابات، رئیسی نزدیک به جبهه پایداری شد یا به ایثارگرانی که در انتخابات 84 حامی قالیباف بودند و فردی مثل احمدینژاد سابقا در آنجا عضو بوده است.
حقیقت این است که ضرغامی به هیچ یک از این عرصهها نزدیک نیست. او اساسا فردی سیاسی به معنای فردی در قالب گروهها و احزاب سیاسی با هدف کسب قدرت تعریف نمیشود بلکه رفتارهای او ضدسیاست است. ضرغامی ابایی از محکوم کردن مشترک دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب ندارد. او از حیث سیاسی از اصلاح طلبان دور است، اما نقدهای جدی به وضعیت فرهنگی و فهم اصولگرایان از آزادی در این حوزه دارد و از این جهت به نظر میرسد که قالبها و ساختار موجود در عرصه سیاسی را قبول ندارد و ترجیح میدهد در ماورای این ساختارها به سیاستورزی بپردازد و به همین دلیل به شدت برخی اقداماتش به رویکرد محمود احمدینژاد شبیه است. دو جنجال از سه جنجالی که در ابتدای این نوشته گفتیم هم این موضوع را تایید میکند. نزاع با وحید حقانیان و رئیس جمهور به معنای آن است که او نمیتواند ساختارهای فعلی در سیاست ایران را تحمل کند و اگر آب باشد، شناگر ماهری در رفتارهای انقلابی علیه این ساختار است.
با این حال از همین الان معلوم است که بعید است ضرغامی توان چنین کاری را داشته باشد. چرا؟ اولا او فاقد محبوبیتی است که احمدینژاد در ابتدای فعالیت خود داشت. احمدینژاد در دو سال شهرداری خود توانست به قول خود «رایحه خوش خدمت» را به مشام مردم برساند، ولی ضرغامی در صداوسیما فعال بوده است، سازمانی که حضور در آن رزومه مثبتی حتی برای طبقه پایین متوسط جامعه نیست. از سوی دیگر باید او شجاعت لازم برای این کار را هم داشته باشد. نباید از خاطر برد که ضرغامی در ابتدای مسیر سیاستورزی خود در فضای مجازی، کانال طنزی به نام «خمیازه» تاسیس کرده بود. فردی که دست به این کار میزند اساسا چهره جدی و شجاعی از خود نشان نمیدهد و به نظر بیش از هر چیز در پی دیده شدن است تا عمل انقلابی یا مصلحانه علیه ساختار.
*در مسیر پیروزی
در این وضعیت، ضرغامی گرچه با این نوآوریها توجهات زیادی را به خود جلب کرده، اما به نظر میرسد دست او برای رفتارهای سیاسی مورد علاقهاش چندان پر نیست. اصلاحطلبان به خاطر اندیشه سیاسی ضرغامی و نیز عملکردش در صداوسیما به خصوص در سال 1388 از او دل خوشی ندارند. اصولگرایان معتدل مثل لاریجانی او را از خود نمیدانند چرا که میبینند گرایش او به طیف چپ اصولگرا مثل ایثارگران، رهپویان و حتی پایداری بیشتر است. با وجود اینکه او ظاهرا امید دارد که دست کم بتواند زبان سخنگوی بخشی از اصولگرایان غیرمعتدل در نقد وضعیت کنونی باشد، اما هم به دلیل عدم اعتقاد به ساختار اصولگرایان و نقدهای جدی به آنها دارد، توسط این گروه هم به عنوان مهرهای امین شناخته نمیشود و از سوی دیگر باید گفت: همانطور که در ماجرای منع حضورش دیده شد، به نظر حاکمیت نیز تلاش دارد تا برخورد تندی با رفتارهای گریز از مرکز و احمدینژادگونه داشته باشد. مخصوصا با توجه به اینکه درز آرشیو صداوسیما به شبکه من و تو هم باعث شده که حتی طبقه انقلابی و نزدیک به حاکمیت هم سوالاتی جدی در مورد عملکرد او داشته باشند.
به این ترتیب تصور نمیشود کسی در سیاست ایران او را به عنوان یک فعال جدی در راستای قدرت به حساب آورد و النهایه ممکن است او به عنوان یک فعال فرهنگی سخنگو در زمان عدم حاکمیت اصولگرایان یا یک سمت فرهنگی میان رتبه مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا دبیری شورای عالی فضای مجازی در صورت حاکمیت احتمالی مجدد اصولگرایان در آینده برسد. با این وجود، در صورتی که او بخواهد حرکت علیه ساختارهای موجود را ادامه بدهد، احتمالا سرنوشتی بهتر از محمود احمدینژاد نخواهد داشت و دیگر حضورش، حتی توسط برخی از اصولگرایان نیز مورد استقبال قرار نخواهد گرفت بلکه تحمل خواهد شد.