کرباسچی: مردم به این نتیجه رسیدهاند که اصلاحطلبان دنبال قدرتند نه خدمت
به گزارش اقتصادنیوز، بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
راهبرد جریان اصلاحطلب و تاکتیک آن در سال ۹۸ چه میتواند باشد؟ آن هم در شرایطی که هم با موضوع انتخابات روبهرو است و هم از سوی دیگر کشور با مشکلات عدیده دستوپنجه نرم میکند.
درباره راهبرد و تاکتیک کل جریان اصلاحطلبی باید همه وابستگان به این جریان ابراز نظر کنند. من نظر شخصی خود را دراینباره مطرح میکنم. عقیده من این است که اگر در کشور مشکلاتی وجود داشته باشد یا به وجود بیاید؛ در هر زمینهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، یا اگر سیلی وارد کشور شود، اینطور نیست که بین اصلاحطلب و اصولگرا گزینش کند؛ بلکه دامن همه را میگیرد. در مقاطعی که چنین مشکلات حادی ایجاد میشود، همه باید خیرخواهانه و از موضع رفع مشکلات مردم و کشور و بهبود آلام و دردهای دامنگیر مردم، با هم همکاری کنند.
تا به امروز برنامه مشخصی از سوی جریان اصلاحطلب چه آنها که بیرون از جریان حاکمیت هستند و چه آنها که بهواسطه انتخابات جایگاهی را کسب کردهاند، برای برونرفت از این مشکلات ارائه نشده است. فکر میکنید اگر قرار است جمعبندی انجام شود، چه زمانی باید صورت پذیرد و آن راهکار مشخص که ممکن است برای حل مشکلات داشته باشد و به بحث انتخابات هم منتهی شود، چه خواهد بود؟
بحث انتخابات بهصورت خاص، موضوعی است که در ایام انتخابات باید درباره آن صحبت شود. اما برای مقدمه آن کار، اصل مسئله این است که اصلاحطلبان فضایی را در کشور به وجود بیاورند که فضای ناامنی و عدم اعتماد سیاسی از جانب مردم و حکومت شکل نگیرد؛ یعنی مردم به اصلاحطلبان، اصولگرایان و مجموعه حکومت بدبین نباشند و حکومت هم فضایی را برای کسانی که منتقد هستند فراهم کند تا شرایط بدبینی و سوءظن نسبت به یکدیگر در کمترین حالت ممکن باشد.
در شرایط بحرانی هرقدر که بتوانیم سوءظنها و بدبینیها را کاهش بدهیم و همه خود را برای حل مشکلات کشور یکدل نشان بدهیم، به نفع مردم و کشور خواهد بود. در چنین شرایطی انتخابات هم میتواند به انتخابهای بهتر بینجامد. واقعیت این است که در شرایط بدبینی و سوءظن نیروهای کارآمد نمیتوانند وارد عرصه انتخابات شوند.
این فضای دلسوزانه چطور باید ایجاد شود؟آیا باید از سوی حاکمیت ایجاد شود یا خود اصلاحطلبان در مواضع و عملکرد خود تغییری به وجود بیاورند؟
این یک مسیر دوطرفه است. رفتار اصلاحطلبان باید طوری باشد که دلسوزی و صمیمیت آنها نسبت به مسائل کشور و غیرسیاسی عملکردن آنها مشهود باشد. الان شما بین مردم هم که باشید و آنهایی که ممکن است رأیی به اصلاحطلبان داده باشند، برداشت آنها این نیست که اصلاحطلبان فقط به خدمت یا حل مشکلات سیاسی فکر میکنند، مردم فکر میکنند که اینها هم دنبال قدرت یا پیداکردن جایی در حاکمیت هستند.
اصلاحطلبان باید رفتارشان بهگونهای باشد که هم حاکمیت و هم مردم و نیز برونداد این جریان نشان بدهد که بهجای رقابتهای سیاسی به فکر نارساییها و حل آنها هستند. جریان مقابل اصلاحطلبان، یعنی اصولگرایان، حاکمیت و مجموعه نهادها هم باید فکر کنند که شرایطی در کشور ایجاد شود تا آدمهایی که میخواهند با لباس سیاسی عوضکردن، جایگاهی برای خود ایجاد کنند، مجال نیابند.
متأسفانه اصلاحطلبان هم در مواقع مختلف آنقدر که به مباحث انتزاعی و حرفهای سیاسی میپردازند، به گرفتاریهای مردم و راهحل آن کمتر فکر میکنند. اگر هم احیانا با اشاره به این مشکلات راهحل ارائه میدهند، آنقدر رنگوبوی سیاسی به آن میدهند که بیش از آنکه جنبه کارشناسی آن موردتوجه قرار بگیرد، ابعاد سیاسی آن در جامعه پررنگ میشود. طرف مقابل هم این جنبههای سیاسی را بیش از جنبههای کارشناسی مدنظر قرار میدهد.
با توجه به عملکرد اصلاحطلبان از ۹۲ به این سو، آیا احساس میکنید بین اصلاحطلبان و مردم فاصله افتاده است؟ و شاید اگر اصلاحطلبان در قدرت نبودند، چنین فاصلهای ایجاد نمیشد؟ این موضوع ممکن است به این نتیجه برسد که در انتخابات ۹۸ بخواهند به این موضوع فکر کنند که ماهیت خود را تقویت کنند و آن چیزی نیست جز بدنه اجتماعی و اعتمادسازی در بین افکار عمومی حامی جریان اصلاحطلبی؟
حتما همینطور است. باید توجه کنیم حرفزدنهای ما که مورد نیاز و توجه جامعه نیست. عمل ماست که مورد توجه قرار میگیرد. در این موضوع فرقی هم بین اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود ندارد. مثلا اصولگرایان مگر میتوانند ادعا کنند که آنها چه در این دولت و چه در زمان آقای احمدینژاد فاصلهشان با مردم کم شده یا نه. همین شقاق و جدایی در میان آنها هم اتفاق افتاده است. در ما هم اتفاق افتاده است.
وقتی یک نیرو یا دولتی به اسم اعتدال و اصلاحطلب روی کار میآید، اما عملکردی که مورد توقع است اتفاق نمیافتد، خب معلوم است که فاصله ایجاد میشود. ما باید حواسمان باشد که فقط زمان انتخابات یاد مردم نیفتیم.کمترین توقعی که میرود، این است که وقتی دولتی روی کار میآید، با کمک کسانی که در روی کارآمدن آن دولت مؤثر بودند، بتواند عملکرد مثبتی از خود نشان دهد.
برای مثال، وقتی وزارت کشور این دولت به جای اینکه از نیروهای کارآمد استفاده کند، فقط شعارش این باشد که میخواهد از نیروهای بیطرف استفاده کند، طبیعی است که نتیجه چه میشود. آدم بیطرف هم طبیعتا در جهت اهداف این دولت یا حل نگرانیهای مردم کار نمیکند.