هادی غفاری: به اندازه ۵۰ اصولگرا دل دارم/ به آقای خامنهای گفتم من چپم/ اسم مستعار زیاد دارم
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبر فوری، «اصلاحطلبان ترسو نیستند» این را کسی میگوید که به بیپرده حرف زدن معروف است. هادی غفاری میگوید به اندازه 50 اصولگرا دل دارد اما با این حال موافق مذاکره است. این اصلاح طلب که بیشتر با سابقه انقلابیاش شناخته میشود میهمان خبر فوری بود. او صبح اول وقت و با اتومبیل شخصیاش به دفتر خبر فوری آمد. با او از وضعیت اصلاحطلبها گفتیم و حاشیههای روز جامعه. یکی از آنها درباره اظهارات عجیب سعید قاسمی بود که پیشتر و به صورت مکتوب منتشر شد (اینجا بخوانید). سخنان منسوب به احمدینژاد درباره انگلیسی بودن انقلاب و مروری بر پرونده محمدرضا کلاهی، متهم اصلی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال 60 از دیگر سخنان بود. او میگوید که آن زمان امکان نداشت بتوانند کلاهی را دستگیر کنند. غفاری که در پاسخ به هر سوال تعدادی خاطره هم تعریف میکند، حاضر نمیشود درباره ماجرای اعدام هویدا روبهروی دوربین صحبت کند و تاکید دارد همه حرفهایش را قبلا گفته است. او برای وضعیت اصلاح طلبان هم نگران است که گفتگو درباره اصلاح طلبان در روزهای آینده منتشر میشود.
گفت و گو با هادی غفاری، رئیس موسسه را اینجا بخوانید:
آقای غفاری! شما از چهرههای قدیم انقلاب هستید، به تازگی تعبیری مطرح شده مبنی بر اینکه انقلاب کار انگلیسیها بود. شما پیشتر گفته بودید فرزند انقلاب نیستید و مادر انقلابید. من از مادر انقلاب میپرسم که انگلیسیها در انقلاب بهمن 57 نقش داشتند؟
غفاری: ابدا. ما همانقدر که ضدآمریکایی بودیم، ضدانگلیسی هم بودیم. انگلیس در چشم ما به شدت منفور بود. همه آموزشهای من در دامان پدر و مادری بود که ذاتا ضدآمریکایی و ضدانگلیسی بودند. حتی بیشتر از اینکه ضدآمریکایی باشند، ضدانگلیسی بودند. چون آمریکا متولد زمانی است که ماها در آن رشد کردیم اما در فضایی که پدرم و پدرش و نسلهای قبلش بزرگ شدهاند، همه ضدانگلیس بودند، مراجع بزرگ ما علیه انگلیسیها شعار داده و جنگیدهاند. انگلیسیها در گذشته در ایران فاجعه آفریدند.
پس چرا این تعبیر مطرح میشود؟ مقاصد سیاسی پشت آن هست؟
غفاری: این تعبیر را کسانی به کار میبرند که میخواهند انقلاب را از هویتش تهی کنند. این شعار ریشه سلطنتطلبی دارد و برای این است که بتوانند جدال ضدآمریکایی را کمرنگ کنند. البته من به جدال قائل نیستم. من به مذاکره معتقدم. ما اگر پیامی داریم باید با صراحت بیان کنیم، حتی میتوانیم با دشمن مسلح خود حرف بزنیم. ما حرفمان را میزنیم، حتی اگر دشمن ما را بکشد. ابی عبدالله(ع) در آخرین ساعاتی که به عاشورا مانده بود پیشنهاد مذاکره با عمرسعد داد. چرا سرنا را از سر گشادش بزنیم؟ اگر اصلاحطلبها از مذاکره دفاع میکنند، ترسو نیستند. من از طرف خودم میگویم که به اندازه 50 اصولگرا دل دارم و میایستم و قطره قطره خونم را برای یک وجب خاک ایران و نظامم میدهم. کمااینکه در گذشته هم این کار را کردهام منتهای مراتب باید با دنیا حرف بزنیم. چرا دنیا فقط چهره خشونت طلب از ما ببینید؟ چرا با مشت حرف بزنیم؟ با قلم حرف بزنیم. قرآن به قلم قسم خورده، نه به مشت.
اشداء علی الکفار درست است، ما هرگز نمیخواهیم با کفار سر یک سفره بنشینیم و کشور را تقسیم کنیم. محکم هم میایستیم. کشور مال ماست. آقایان دنیا حرفتان با ما چیست؟ به قول آقای مدرس از جان ما چه میخواهید؟ به ما بگویید، ما جان و پول به شما نمیدهیم اما ببینیم کجا منافع ملی ما با منافع شما اصطکاک دارد، این اصطکاکها را کم کنیم. شما به منافع ملی خودت فکر کن و ما هم به منافع خودمان فکر کنیم تا زندگی کنیم دنبال این نباشیم که چهار روز دیگر یکی خواهد مرد، این شعارها جانی ندارد. فقط گرسنگی آن برای طبقات مستضعف میماند. با صراحت بگویم که انقلاب اسلامی ایران از زمانی که چشم باز کردم و با انقلاب آشنا شدم انگلیسی نبوده است.
یک بار من به آقای خامنهای گفتم من چپم، پدرم هم چپ بود. مادرم هم چپ بود، پدر مادرم که یکی از مراجع بزرگ زمان در تبریز بود هم چپ بود. چپ به معنای مخالفت با روشها و اسلوب حاکم. ما ایرانی هستیم و ایران را دوست داریم. در سال 1349 من به سربازی اعزام میشدم، برای اولین در راه اردبیل بودم، بعد از گردنه حیران از جایی عبور میکردیم که آنطرفش مرز شوروی سابق بود. وقتی پرچم شوروی را دیدم همه بدنم درد گرفت، دلم میخواست پرچم را با دندان پاره کنم اما وقتی پرچم خودمان را دیدم کیف کردم. من رژیم را قبول نداشتم ولی پرچم کشورم بود. میخواهم بگویم ذات ما ضدبیگانهپرستی است. بیگانه هر کسی که باشد فرقی ندارد، منتها برخی بیگانهها با دعوا ندارند با هم زندگی میکنیم مگر ما با کشورهای حوزه خلیج به جز عربستان دعوا داریم؟ بنابراین این اتهام را هر کسی به ما بزند که بگوید انقلاب کار انگلیسیها بوده، نمیگویم بیشعور است، خیلی هم باشعور است اما واقعیتها را نمیدانند. منِ انقلابی از اول پای کار بودم. در دبیرستان مقاله نوشتم در دانشگاه مرتب کنفرانس دادم. صبح به زندان رفته و شب آزاد شدم، صبح فردایش باز هم مقاله نوشتم. چرا تهمت انگلیسی به ما میزنند؟ قدیمها شوخی میکردند و پشت ماشینها به مسخره مینوشتند خودتی، من نمیگویم خودتی میگویم اینها بیاطلاعند.
آقای غفاری موضوع را تاریخی کنیم به تازگی خبری مبنی بر قتل کسی در هلند منتشر شده که گفته میشود همان کلاهی است. در هلند دادگاه قاتلین او برگزار شده است اما در ایران هیچگاه دادگاهی برای کلاهی و همدستان احتمالی او برگزار نشد. شما در آن زمان مسئولیت داشتید و در جریان امور بودید، چرا هیچ وقت ماجرای هفتتیر پیگیری نشد؟
غفاری: کلاهی در دسترس ما نبود
کلاهی در داخل ایران بود...
غفاری: داخل ایران نبود، همان فردا صبح از ایران رفت...
اما تنها نبوده است
غفاری: باند داشت که رفت، مگر از مرز ایران رفتن کار سختی بود؟
در سال 60 خیلی سخت نبوده..
غفاری: مرز کردستان، مرز بلوچستان، مرز خراسان شمالی و... مرزهای ما مرزهای بسته ای نیست. الان هم این همه کالای قاچاق وارد میشود از آسمان که نمیآید از همین مرزها وارد میشود. من مثل برخی افراد که کارگزاران نظام ازجمله نیروی انتظامی و برادران سپاهی متهم به آوردن کالای قاچاق میکنند و به آنها برادران قاچاقچی میگویند قبول ندارم. قاچاق برها نیروی ضدنظام و پولپرستهایی هستند که مرزها را بلدند. این همه افغانی بدون پاسپورت در ایران راه میروند از کجا آمده اند؟ از همین مرزها آمده اند. مرز یکی دو متر یا هزار کیلومتر که نیست. من قبل انقلاب با مرزهای مختلف کار کرده ام که اگر روزی خواستم خارج شوم بلد باشم. البته من غیرقانونی از کشور خارج نشده ام، پاسپورتم را با نام دیگرری که داشتم گرفتم و با آن از ایران خارج شدم.
نام دیگرتان چیست؟
غفاری: خیلی نام دارم. سید احمد یعقوبی با عمامه مشکی یا عبدالله گلشنی. آخرین باری که از ایران خارج شدم با نام احمد گلشنی خارج شدم.
آخرین بار چه سالی بود؟
غفاری: 57. منظورم آخرین بار در قبل از انقلاب است. بعد از انقلاب با مستعار هیچ کجا نرفتم.
درباره آقای کلاهی و برگزار نشدن دادگاهی برای ایشان میگفتیم...
غفاری: بله، ایشان از کشور خارج شدند و بعدش ما چه معرکهای میتوانستیم بگیریم؟ کسی که نیست را بازجویی و محاکمه کنیم؟ در بازجوییهایی که از منافقین داشتیم که البته من هرگز در آن شرکت نکردم، آنها حرفهای زیادی زدند، رابطانی را معرفی کردند اما از کلاهی اثری نبود. البته دقت کنیم که کلاهی اسم مستعار است و مدتها به عنوان کارمند رسمی ریاست جمهوری کار میکرد.
یعنی پیدا کردن کلاهی اینقدر سخت بود؟
غفاری: امکان نداشت.
فکر میکنید پرونده قتل کلاهی به ایران ارتباطی داشته باشد؟ منظورم دولت ایران نیست، منظورم کسانی است که دوست دارند پرونده او به سرانجامی برسد؟
غفاری: خیر، ایران به اندازه کافی مشکلات دارد و به اندازه کافی راه و روش هایی برای این کارها دارد. احتمالا کار دستگاه های جاسوسی بیگانه است تا بتوانند در درون نظام بین مسئولان و احزاب اختلاف بیندازند تا یکدیگر را متهم کنند. دستگاههای جاسوسی دنیا از این کارها زیاد میکنند.