موسسه واشنگتن بررسی کرد؛ نقشه راه محمدبنسلمان برای پادشاهی
به گزارش اقتصادنیوز ملکسلمان ۸۷ ساله است و ظاهرا وضعیت جسمانی و فکری مناسبی ندارد. اگرچه او همچنان میکوشد نشان دهد که دیدارهای مشخص زمانبندی شده دارد اما این دیدارها به دقت برنامهریزی شده است. «سیمون هندرسون»، در تحلیلی در موسسه واشنگتن نوشت برای اینکه پادشاه در خواندن نطقهای خود دچار خطا نشود، اظهارات او روی مانیتوری کنار دستش نمایش داده میشود؛ مانیتوری که پشت مجموعهای از دستههای گل که روی میز گذاشته شده پنهان میشود. وقتی هم میایستد یا با عصا راه میرود گاهی «تلوتلو» میخورد. وقتی پادشاه در فوریه ۲۰۱۹ در شرمالشیخ مصر در اجلاس اتحادیه عرب- اتحادیه اروپا شرکت کرد موقع خواندن نطق خود ، اشتباهات فاحشی داشت و در مواردی هم خطوط نطق خود را گم میکرد بهگونهایکه دستیارانش به سرعت به یاری او شتافتند.
چند ماهی است محمد بنسلمان (که میان انگلیسی زبانها به MbS مشهور است)، که امسال ۳۴ ساله میشود آشکارا تصمیم گیر ارشد در این پادشاهی بوده است. این شاهزاده جوان از نیمه ۲۰۱۷ یعنی از زمانی که پسر عمویش شاهزاده محمد بننایف وادار به استعفا شد، ولیعهد و وارث تاج و تخت بوده است. او پیشتر معاون ولیعهد بود و در آوریل ۲۰۱۵ به این مقام رسیده بود؛ سه ماه پس از اینکه پدرش به دنبال مرگ ملک عبدالله جانشین او شد. پیش از آن، محمد در سال ۲۰۱۰ بهعنوان مشاور پدرش مشغول کار بود. سه سال بعد، او رئیس دفتر ولیعهد و سپس وزیر مشاور شد. در سال ۲۰۱۴، او وزیر امور دولتی و عضو شورای وزرا (یا همان کابینه) شد. ملکسلمان فرزندان زیاد دیگری هم دارد که دو نفر از آنها قبلا درگذشتهاند اما همچنان ۹ نفرشان زنده هستند. این فرزندان عبارتند از: فضانورد سابق شاهزاده سلطان (۶۳ ساله)، عبدالعزیز معاون وزیر نفت (۵۹)، فیصل فرماندار (۴۹) که از دانشگاه آکسفورد دکترا گرفته است. یکی از برادران جوان و البته تنی محمد «خالد» نام دارد که نزدیکترین فرد به ولیعهد است. او در میان انگلیسی زبانها به KbS معروف است. خالد در فوریه ۲۰۱۹ معاون وزیر دفاع و پیشتر در سال ۲۰۱۷ هم سفیر کشورش درواشنگتن بود. دلیل انتخاب محمد از سوی ملکسلمان به این باور او باز میگردد که محمد شبیه ترین فرد به عبدالعزیز، پایهگذارعربستان سعودی مدرن، است که از او با عنوان «ابنسعود» یاد میشود. همچنین گفته میشود پادشاه اشتیاق و علاقه زیادی به این فرزند دارد و هم به او وابسته است و هم اعتماد زیادی به وی دارد. از او با عنوان «چشم» پدر یاد میشود.
از بعد تاریخی، ملکسلمان بیست و دومین حاکم از خاندان آلسعود است. اولین پادشاه این خاندان محمد بنسعود بود که از ۱۷۴۲ تا ۱۷۶۵ پادشاهی کرد. با این حال، اگر محمد بنسلمان به تاج و تخت برسد، تغییر یا گسستی چشمگیر در سیستمی خواهد بود که طی بیش از نیم قرن گذشته تکامل یافته بود (جدول ۱).
خط اصلی جانشینی در خاندان آلسعود
وقتی عبدالعزیز در سال 1953 درگذشت، فرزند بزرگترش سعود جانشین او شد. اما از آن زمان به بعد، خط جانشینی در میان هزاران شاهزادهای که «خاندان آلسعود» را تشکیل میدهند همواره به ترتیب نزولی سن، در میان پسران ملک عبدالعزیز از برادر به برادر (برادر ناتنی به برادر ناتنی) بوده است. با وجود تداوم اما استعفاهای شخصی و گذارها اغلب با چالشها و بحرانهای عمده برجسته شده است:
* ابنسعود در سال 1953 وقتی که 73 ساله بود جان خود را از دست داد. او چند سال آخر زندگی را درحالیکه پیر و فرتوت بود روی ویلچر مینشست. در ماههای آخر او قدرت را به فرزند بزرگ خود، یعنی ولیعهد/ شاهزاده سعود و شورای وزرا واگذار کرد.
* ملکسعود از 1953 تا 1964 حکومت کرد یعنی زمانی که با فشار خانواده سلطنتی در سن ۶۲ سالگی مجبور به واگذاری قدرت شد. در سال ۱۹۵۸ میان او و برادر ناتنی اش شاهزاده/ ولیعهد فیصل تنشهایی بر سر نحوه اداره این پادشاهی بروز کرد. او کشور را بر روی ویلچر ترک کرد و بقیه زندگی خود را در تبعید زیست و سرانجام در یونان درگذشت.
* ملک فیصل از پیشگامان مدرنیزه کردن عربستان بود، به بردگی پایان داد و تلویزیون را به این پادشاهی آورد. در سال ۱۹۷۵، او در سن ۷۱ سالگی از سوی برادرزاده خود ترور شد.
* ملک خالد ولیعهد فیصل بود. محمد، برادر تنی خالد، بهدلیل بدخلقی و مستی مداوم درگذشته بود. خالد علاقهای به ملکداری نداشت؛ اما یک میانجیگر توانمند خانوادگی بود. مشخصه دوران زمامداری او ضعف مزاج و بیماری و غیبت برای انجام خدمات درمانی بود. او در ۷۰ سالگی در ۱۹۸۰ درگذشت.
* ملک فهد ولیعهد خالد و رئیس توانای حکومت بود. او بزرگترین عضو از ۷ شاهزاده سدیری بود که بزرگترین گروه از برادران تنی در میان بیش از ۴۰ فرزند ابنسعود بودند. (ملکسلمان هم یک سدیری است. این نام برگرفته از قبیله مادریشان است). فهد تا سال ۱۹۹۵ حاکم بود یعنی زمانی که بهخاطر چند سکته مغزی از کار ناتوان شد. اگرچه فهد فقط روی کاغذ پادشاه بود، اما کارها از سوی ولیعهد او عبدالله پیش میرفت که رئیس توانمند و کارآی کابینه بود. فهد هم در سال ۲۰۰۵ در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
* ملک عبدالله در سال ۲۰۱۵ در ۹۲ سالگی درگذشت. در چند ماه آخرش، روی ویلچر نشسته بود و فقط یک یا دو روز میتوانست روی کارهایش تمرکز کند.
* سلامتی و وضعیت روانی ملکسلمان از پیش از به تخت نشستنش محل سوال بود. در سالهایی که وزیر دفاع بود، مقامهای خارجی فقط با او به دلایل پروتکلی دیدار میکردند.
سالهای رهبری کارآمد و موثر برای پادشاهان سعودی
تحلیل حکمرانی خاندان آلسعود
سیستم انتقال قدرت از برادر به برادر، بهویژه زمانی که با وضع سلامتیشان سروکار داشته باشد، موجب شده که فرزندان ابنسعود در سنین پیری به پادشاهی برسند. یک تاثیر روشی که پادشاه تا زمان مرگ در تاج و تخت میماند این است که در سالهای آخر از لحاظ سلامتی جسمی دچار بحران میشود. روند دیگر این است که ولیعهد در اواخر عمر پادشاه عملا همهکاره میشود و حتی با وجود زنده بودن پادشاه، عملا ولیعهد در کسوت پادشاه جدید نقشآفرینی میکند. خاندان آلسعود درحال تهی شدن از این فرزندان بیحد و اندازه ابنسعود است. شاهزادگان باقی مانده (جدول زیر) وضعیت سلامت مطلوبی ندارند و بسیاریشان مادران غیرسعودی دارند و این یک نقص در شجرهنامهشان و رسیدنشان به تاج و تخت محسوب میشود.
سال تولد و نسب مادری در میان فرزندان باقی مانده ملکعبدالعزیز
مدتها استدلال میشد که انتقال جانشینی به نسل بعد – نوادگان ابنسعود- پاسخی است به چالش آماری شاهزادگانی که تنها زمانی به پادشاهی میرسند که بهترین روزهایشان سپری شده است. خواه تصادفی یا با برنامهریزی، محمد بنسلمان به منزله راهحلی برای این چالش رخ نموده است. اگر او به پادشاهی برسد، میتواند به تقلید از پدربزرگش ابنسعود که پادشاهی عربستان را تاسیس کرد و شاهد کشف نفت بهعنوان مبنای اقتصادی این پادشاهی بود تا ۵۰ سال بر راس هرم قدرت باقی بماند. نگاه ملکسلمان به محمد بهعنوان «ابنسعود مدرن» نگاهی تخیلی است که در شرایط تاریخی عربستان میتواند معنا یابد.
مولفههای یک پادشاه خوب چیست؟
به لحاظ سنتی، اعضای خاندان آلسعود احترام زیادی برای «سن» قائل هستند و تصمیمگیری از طریق اجماع را قدر مینهند. چکیدهای از ویژگیهای مورد نیاز برای یک پادشاه خوب از این قرار است:
سن: اما نه آنقدر که به لحاظ جسمی دچار معضل شود
تجربه زمامداری: خاصه بهعنوان وزیر یا فرماندار
داشتن شهرتی بهعنوان یک مسلمان خوب: این یک اصل است زیرا در گذشته شاهزادههایی بودهاند که معتاد به نوشیدن الکل و مسکرات الکلی بودند.
داشتن یک مادر سعودی: برخی فرزندان ابنسعود از بردگان یا معشوقههای غیرسعودی بودند.
فراست و خردمندی: توانایی فوری در اتخاذ تصمیمات درست.
محبوبیت: مهارتهای اجتماعی موردنیاز برای دستیابی به اجماع در میان خاندان سلطنتی.
ثبات و خوشفکری و خوشاخلاقی: داشتن خلق و خوی مناسب.
تاکنون تمام پادشاهان سعودی مادری سعودی داشتند. از این ویژگیها، مهمترین ویژگی ترکیبی از سن، تجربه و توانایی کسب اجماع خانوادگی بوده است. روشن است که محمد بنسلمان هنوز به لحاظ سنی مناسب نیست، ارشدیت ندارد، تجربهاش در حکمرانی کوتاه و فشرده بوده و اهمیت چندانی به کسب اجماع در خاندان آلسعود نمیدهد. در صعود به مقام ولایتعهدی، محمد زنگ خطر مرگ را برای اردوگاه عبدالله به صدا در آورده است. مرگ متعب و زندانی کردن شاهزادگان در هتل ریتز کارلتون نشان میدهد که محمد شمشیر را در برابر بازماندگان عبدالله و دیگر شاهزادگان مدعی از رو بسته است.
اگر محمد پادشاه نشود چه؟
اگرچه انتظار این است که محمد بنسلمان جانشین پدرش شود، اما این مساله امری گریزناپذیر نیست. مخالفت با او از درون خاندان سلطنت کلید خورده و نگرانی این است که دوران رهبری جسورانهاش کشور- بهویژه خاندان آلسعود- را در خطر قرار دهد. اگرچه نمیتوان سرنوشت ملک فیصل را از پیش چشم برداشت که از سوی برادرزادهاش ترور شد، اما محمد نیز محافظان زیادی دارد. برخی این سرنوشت را برای وی متصور شدهاند. احتمال دیگر این است که وضعیت سلامتی [روحی یا جسمی] هم - خواه موقت یا دائم- میتواند خاندان سلطنت را متقاعد سازد که فکری به حال رهبری جایگزین کنند. هریک از این احتمالات در دل خود بحرانهایی بهدنبال دارد. پیامد هریک از این وضعیتها به طیفی از متغیرها بستگی دارد: آیا بحران ناگهان سر بر خواهد آورد یا تدریجی؟ آیا ملکسلمان میتواند در روند امور مداخلهای فعال داشته باشد؟ اگر خاندان آلسعود دچار شکاف شود، شکافها چه هستند و چقدر مهمند؟وضعیت داخلی در این پادشاهی و وضعیت کلانتر در خاورمیانه هم تاثیرات خود را دارند. مکانیزمهای رسمی موجود برای تعامل با این گذار معدود هستند. درحالیکه شورای بیعت ممکن است برای تصدیق هر راه حلی فراخوانده شود، اما بحث بر سر اینکه چه رخ میدهد و مهمتر از آن، چه کسی بهعنوان پادشاه جدید مطرح خواهد شد در محیطهای غیررسمیتر بررسی و مطرح خواهند شد. یک مساله مهم این است که آیا یک شاهزاده یا گروه کوچکی از شاهزادگان میتوانند با استفاده ازنیروهای امنیتی برای ارعاب دیگر شاهزادگان اوامر خود را به پیش برند یا خیر. در اینجا یک مثال تاریخی هست که به سال ۱۹۶۳ باز میگردد؛ یعنی زمانی که ولیعهد فیصل از گارد ملی برای محاصره کاخ ملکسعود استفاده و در نهایت او را وادار به ترک قدرت کرد. تصور بر این است که خاندان آلسعود نمیخواهد دوباره تاریخ را تکرار کند. تجربه نوامبر ۲۰۱۷ و ماجرای ریتز کارلتون نشان داد که این فرض تغییر کرده؛ زیرا محمد تمام ابزارهای قدرت را از آن خود کرده است.