عاقبت شوم جایگزین سعید معروف در والیبال
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از خراسان،این جوان ورزشکار میگوید در رشته والیبال به صورت حرفهای تمرین میکند و دوست دارد یک روز به جای سعید معروف در تیم ملی ایران بازی کند. حمیدرضا که تا سوم راهنمایی درس خوانده است در تیم والیبال یک تیم مطرح بازی میکند و امسال همراه تیمش تا مرحله نیمه نهایی باشگاههای کشور پیش رفت، اما حالا به دلیل یک اتفاق مسیر زندگیاش تغییر یافته است و حتی مدتی از خانه و اهالی محل فراری بود و یک زندگی پنهان داشت.
درگیری خونین
۱۸ روز قبل درگیری خونینی به ماموران پلیس تهران مخابره شد و خیلی زود ماموران برای بررسی موضوع در محل حاضر شدند که با پسر جوانی که غرق خون روی زمین افتاده بود روبه رو شدند. پسر جوان به بیمارستان منتقل شد و به دلیل خون ریزی زیاد و شدت ضربات در بخش مراقبتهای ویژه تحت نظر پزشکان قرار گرفت. سعید در کما بود و تیم پلیسی برای دستگیری عامل این درگیری خونین وارد عمل شدند، در این مرحله ماموران با حضور در صحنه درگیری تحقیقات میدانی را آغاز کردند و مشخص شد که حمیدرضا که یک والیبالیست است در این درگیری حضور داشته و بعد از این ماجرا نیز ناپدید شده است. ردیابیها ادامه داشت و ماموران پلیس پی بردند که حمیدرضا پس از چاقوکشی دیگر به خانه بازنگشته است و هیچ یک از اعضای خانوادهاش از او خبری ندارند. تحقیقات برای دستگیری حمیدرضا و تلاش پزشکان برای نجات جان سعید ادامه داشت تا این که پس از گذشت دو هفته جوان والیبالیست به خانه شان بازگشت و همین کافی بود تا ماموران با اطلاع از حضور جوان فراری عملیات دستگیری را آغاز کنند و قبل از ناپدید شدن دوباره پسر جوان، حمید رضا را دستگیر کردند.
اعتراف به جدال خونین
حمید رضا وقتی شنید دوستش تا یک قدمی مرگ پیش رفته است شوکه شد و داستان درگیری خونین را پیش روی ماموران بازگو کرد. پسر جوان در اعترافاتش گفت: سال هاست که والیبال بازی میکنم و دوستم سعید نیز بدن ساز و کشتیگیر است و دوستان خوبی برای هم هستیم و بارها با هم شوخی کردیم. وی افزود: شب حادثه با سعید در حال صحبت بودیم و با توجه به رفتارهای دوستم، متوجه شدم که در حالت مستی قرار دارد که پس از دقایقی سعید سرشوخی را با من باز کرد و در ادامه برای شوخی حرفهای رکیک و ناسزایی به من گفت که از دستش ناراحت شدم و خواستم دیگر ادامه ندهد، اما بی فایده بود. وی ادامه داد: ناراحتی من ادامه داشت و ابتدا سکوت کردم، اما سعید دست بردار نبود و به حرفها و شوخیهای نامتعارفش ادامه داد که بین ما درگیری رخ داد و در این لحظه سعید ناگهان یک چاقو از جیبش بیرون کشید. سعید کشتی گیر بود، اما من خیلی تند و تیزتر از او بودم و در یک لحظه توانستم چاقو را از دستش بگیرم و به کتف و سینهاش چند ضربه زدم و سپس پا به فرار گذاشتم. در این مدت به خانه یکی از آشنایان مان که در اطراف تهران بود رفتم و از ترس به خانواده و دوستانم زنگی نزدم تا این که پس از دو هفته زندگی پنهانی تصمیم گرفتم به خانه بازگردم. وقتی به محل رفتم از بچههای محل شنیدم که سعید به کما رفته بود و چند روزی است که از این وضعیت بیرون آمده است، خوشحال بودم که دوستم زنده است و ناخواسته در برابر اتهام قتل قرار نگرفتم که خیلی زود پلیس دستگیرم کرد.
ادعای جوان زخمی
درحالی که حمیدرضا ادعا داشت که در یک درگیری مستانه برای دفاع و از شدت عصبانیت دوستش را با چاقو زخمی کرده است، سعید که از کما خارج شده بود و میتوانست حرف بزند داستان دیگری را برای ماموران بیان کرد. سعید به ماموارن گفت: من و حمیدرضا بچه محل بودیم و شب حادثه او حالت عادی نداشت و وقتی به سراغ من آمد قصد داشت از من زورگیری کند که من با توجه به این که ورزشکار هستم در برابر او مقاومت کردم و حمیدرضا برای فرار از دست من چند ضربه چاقو به کتف و سینهام زد و با سرقت گوشی گران قیمتم پا به فرار گذاشت.