مردم کره شمالی چگونه ممنوعیتهای رسمی را دور میزنند؟
این رودخانه در کمعمقترین قسمتهایش، عرض اندکی بیش از ۱۵۰ فوت دارد و «آن» به راحتی میتوانست از همان جایی که ایستاده کرهشمالی را ببیند. در دو ساکی که بر دوش داشت، او ۱۰۰عدد USB با خود داشت که پر بود از فیلمها، نمایشهای تلویزیونی، موسیقی و کتابهای الکترونیکی از اقصا نقاط دنیا. تقریبا در هر جای دیگری در این دنیا، این USBها چیزی کاملا معمولی و بیضرر تلقی میشوند اما در این مرز، این USBها یک تجارت قاچاق به شدت غیرقانونی و خطرناک شناخته میشود. در دولت توتالیتر کرهشمالی، شهروندان فقط مجاز به دیدن و شنیدن آن محصولاتی هستند که رسانههای دولتی یا خود دولت تهیه و تولید میکند. پیونگ یانگ اطلاعات خارجی را از هر نوعی یک تهدید میانگارد و تلاش زیادی به خرج میدهد تا مانع ورود این اطلاعات به درون کشور شود. ترس اصلی رژیم این است که در صورت قرار گرفتن مردم در تیررس کلمات، تصاویر یا صداهایی از دنیای بیرون، این امر میتواند مردم کرهشمالی را در مورد اوضاع و تحولات کشورشان دچار توهم سازد و همین امر میتواند آنها را مشتاق تغییر سازد یا حتی این تغییر را «بطلبند».
به گزارش اقتصادنیوز«جیون بائک» نویسنده و همکار در موسسه بلفر در دانشگاه هاروارد در تحلیلی مورخ ژانویه/ فوریه ۲۰۱۷ در فارین افرز که به تازگی در این مجله معتبر آمریکایی بازنشر شده، نوشت، «آن» فراریای است که در سال ۲۰۰۴ از کرهشمالی گریخت و اکنون در سئول، پایتخت کره جنوبی، زندگی میکند؛ همان جایی که او یک سازمان غیردولتی را اداره میکند که کارش ارسال اطلاعات به داخل کرهشمالی است. او یکی از چند ده فراری از کرهشمالی است که طی ۱۰ سال گذشته با آنها مصاحبه کردهام. گفتههای این فراریان همواره قابل اعتماد نیست؛ همچنین این گفتهها آنقدر کافی نیست که بتوان آنها را کنار هم قرار داد تا به تصویری دقیق از زندگی درون یک کشور مرموز و اسرارآمیز دست یافت. اما وقتی این گفتهها با اطلاعات دیگر آمیخته میشود، داستان این فراریان ارزشمند میشود.
آن شب در حاشیه آن رودخانه، «آن» دقیقا فهمید چه کند؛ او بارها در گذشته سفرهایی از این دست انجام داده بود. او کاملا هوشیار بود و آن منطقه را بهخاطر حضور گارد مرزی کاملا «اسکن» کرد. وقتی مطمئن شد که مورد رصد و نظارت قرار نمیگیرد، USBهایش را درون یک سطل کوچک پلاستیکی گذاشت و آن سطل را هم داخل یک ساک پلاستیکی قطور پیچید. او سپس این بسته را با یک سیم محکم بست و در حالی که یک سر آن را به دست داشت، سر دیگر آن بسته را به سوی هوا پرتاب کرد. داخل آب فرود آمد، نزدیک ساحل کرهشمالی. در آنجا، یک مرد اهل کرهشمالی که او را «کو» مینامم بهصورتی ناپیدا آمد و آن بسته را برداشت. از این دو مرد، «کو» کار خطرناکتری داشت چون باید کالا را به درون کرهشمالی انتقال میداد. سازمانی که «آن» ادارهاش را به دست داشت به «کو» مبلغی معادل ۱۰۰ دلار داد تا این USBها را به داخل بیاورد؛ مبلغی قابل توجه که میتوانست کفاف یک یا دو ماه زندگی «کو» را بدهد. اما «کو» هم ریسک بزرگی انجام میداد: اگر گارد مرزی کرهشمالی او را میگرفتند، یا به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگرفت، یا به زندان/ اردوگاه فرستاده میشد یا حتی ممکن بود اعدام شود.
«کو» به رودخانه زد، بسته را با لباسهایی که خیس شده بود برداشت. پس از مدتی انتظار برای خشک شدن لباسها، به سوی شهر و جایی که زندگی میکرد بازگشت. (من موقعیت آن مکان را به درخواست سازمان «آن» فاش نمیکنم). در آنجا «کو» هر UBS را در بازار سیاه به یک دلار میفروخت آن هم به شهروندانی که مشتاق بودند نیمنگاهی به زندگی در آن سوی آبها داشته باشند. اگرچه طی دو دهه گذشته از کرهشمالی با عنوان «کشوری تارک دنیا» یا «کشوری منزوی» یاد میشود اما شکافهای بسیاری در دیوارهایی ایجاد شده که دولت در حال ساخت آن پیرامون مردم بوده است. عملیات قاچاق رسانهای که به شکلی ابتدایی صورت میگیرد، همچون عملیاتی که سازمان «آن» میکوشد تا مردم کرهشمالی را به واسطه آن در مورد کشورشان و جهان خارج آگاه سازد، ریسک زیادی به دنبال دارد. با وجود تهدید مجازات از سوی نیروهای امنیتی خشن کرهشمالی، توزیع اطلاعات خارجی به کسب و کاری سودآور در کرهشمالی تبدیل شده است. این مساله تا حدودی موجب تغییر اقتصاد بسته و سنتی کرهشمالی در ۲۰ سال اخیر شده است. از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸، یک قحطی گسترده و فراگیر کرهشمالی را درنوردید و صدها هزار نفر- شاید میلیونها نفر- را کشت. دولت در واکنش به شکست خود جهت تغذیه مردمانش، اجازه داد بازارهای کوچکی تحت عنوان «جانگ مادانگ» شکل بگیرد تا مردم بتوانند کالاهای اساسی را از یکدیگر یا به شکل تهاتری خریداری کنند.
جانگ مادانگ شکلی بدوی و ابتدایی از سرمایهداری است که کاملا در تضاد با کمونیسم سفت و سخت و کنترل دولتی اقتصاد است که دولت ظرف دهههای اخیر آن را به اجرا در آورده است. اما وقتی قحطی در نهایت فروکش کرد، رژیم تصمیم گرفت بازار جانگ مادانگ را «تحمل» کند زیرا احتمالا به این درک رسیده بود که دولت به تنهایی نمیتواند به شکل قابل اتکایی نیازهای اکثریت شهروندان را برآورده سازد. از آن زمان به این سو، بازارهای غیررسمی به بازارهایی پیچیده و «بزرگ مقیاس» تبدیل شدند که برخی از آنها دارای صدها غرفه است که طیف متنوعی از کالاها را به فروش میرسانند. قابل اعتمادترین آمارها، تعداد این بازارهای وسیع را در کل کشور چیزی حدود ۳۸۰ تا ۷۳۰ مورد برآورد کردهاند. البته بازارهای کوچکتری هم وجود دارد. براساس برخی از قابل اعتمادترین آمارها، حدود ۱۸ میلیون نفر از جمعیت ۲۵ میلیونی کرهشمالی یا «تا حدی» یا «فقط» به این بازارها برای بقا و تامین نیازهای خود متکی هستند.
افزون بر این بازارهای به اصطلاح «خاکستری»، که توزیع تولیدات رسانهای و تکنولوژیهای ممنوعه را آسانتر کرده است، بازار «سیاه» متعارفتر نیز به جریان اطلاعات از خارج کمک قابلتوجهی کرده است. بیشتر GDP کرهشمالی از تولید مواد مخدر، قاچاق کالا، جعل پول و پولشویی تامین میشود. شبکههای غیرقانونی که از چنین فعالیتهایی حمایت میکنند، فرصتهای توزیعی برای تولیدات رسانههای خارجی فراهم کردهاند. امروز، مجموعهای متنوع از سازمانهای غیردولتی خارجی، فراریان، قاچاقچیان، واسطهها، بازرگانان و سربازان و مقامهای رشوهبگیر کرهشمالی با یکدیگر شبکهای به طرز شگفتآور محکم را ایجاد کردهاند که شهروندان معمولی را از طریق تلفنهای همراه قدیمی، لپ تاپها، تبلتها و درایوهای اطلاعات به دنیای خارج وصل میکند. این کالاهای دیجیتال نقش بسیار مهمی (اگرچه غیرقابل رویت) در جامعه کرهشمالی ایفا میکنند. به یمن وجود همین رسانههای قاچاق شده به داخل، شهروندان بسیار بیشتری (نسبت به گذشته) توانستهاند به شکاف گسترده میان تصویر خوش آب و رنگی که رژیم از کشور و رهبرانش ترسیم میکند و واقعیت سیاهی که موجود است پی ببرند.
بسیاری از شهروندان کرهشمالی به این درک رسیدهاند که دنیای خارج آنگونه که رژیم در بوق و کرنا میکند نه غرق در محرومیت است، نه بیاخلاقی و نه غرق در جرم و جنایت. دنیای خارج از نگاه مردم هیچ شباهتی به دنیایی که رژیم برایشان ترسیم میکند ندارد.این آگاهی فزاینده خطر کوتاهمدتی برای رژیم «کیم جونگ اون» است زیرا رژیم ظاهرا همچنان قدرتمند و دارای قابلیت سرکوب مردم است. اما در یک جامعه توتالیتر که مشروعیت و قدرت مقامها تا حد زیادی به توانایی آنها برای فریب و اغفال مردم متکی است، یک نیروی دیجیتال زیرزمینی و در حال جان گرفتن میتواند تهدیدی موجودیتی در بلندمدت برای بقای رژیم باشد. اما به دلیل توسعه زرادخانه هستهای و اشتیاق کرهشمالی برای تحریک دیگران، این کشور تا مدتها همچنان یک منبع بیثباتی بالقوه منطقهای (و حتی جهانی) برای خارجیها خواهد بود. اما دولتها، سازمانها و افرادی که در جست و جوی روشهایی برای این هستند که کرهشمالی را به کشوری «کمتر» سرکوبگر و بازیگری «کمتر» خطرناک در عرصه بینالملل تبدیل کنند باید قدرت اطلاعات برای تغییر از درون را مورد توجه قرار دهند.
نبرد با «جوچه»
در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲، سیلی ویرانگر حومه «سینهونگ» در استان «هامگیونگ جنوبی» را در نوردید. دختری ۱۴ ساله به نام «هان هیون گیونگ» ناامیدانه میکوشید تا عکسهای خانوادگی پایه گذار کرهشمالی «کیمایلسونگ» و فرزند و جانشین او «کیمجونگایل» را از غرق شدن نجات دهد. او این عکس خانوادگی را در دست گرفته بود و درحالیکه میکوشید مانع افتادن عکس در آب و نجات آن شود، غرق شد. به خاطر تلاش او برای نجات این عکس، دولت پس از مرگش «جایزه جوانان کیمجونگایل» را به او اعطا کرد. والدیناو، معلمش و رهبران «اتحادیه جوانان» هم به دلیل کمک به میهنپرستی این دختر ۱۴ ساله پاداشهایی دریافت کردند. مدرسهای که او در آن درس میخواند به نام خودش «مدرسههان هیون گیونگ» نامیده شد و روزنامه رسمی و دولتی کشور «رودونگ سینمون» هم به تحسین و تجلیل از سیستمی پرداخت که «چنین فرزندانی را پرورش داده است.»
چنین وفاداری افراطیای به رژیم بازتاب قدرت «جوچه» است، ایدئولوژی رسمی کرهشمالی که بر خوداتکایی کشور تاکید کرده و حاکمان سلسله کیم را به مثابه «شبه خدایانی» که عقل و درایت و قضاوت آنها هرگز مورد خدشه قرار نمیگیرد، ارج مینهد. در ۱۹۷۴، کیمجونگایل با صدور فهرستی که «۱۰ اصل برای تاسیس نظامی با ایدئولوژی واحد» نامیده میشد به دنبال رسمیت بخشیدن و جا انداختن ایدئولوژی «جوچه» در کشور بود؛ بخش زیادی از این ایدئولوژی شامل تصریح و اذعان به اقتدار مطلق «قائد اعظم» و تبعیت مطلق از دولت بود. کیم از تمام شهروندان کرهشمالی میخواست تا این اصول را حفظ کنند و آنها را در تمام امورزندگی روزمره شان بهکار گیرند و دستورات هم از طریق جلسات «خودانتقادی» و نظارت همسالان به مرحله اجرا در میآمد. طی جلسات هفتگی در کلاسهای درس، ادارات دولتی و کارخانهها، شهروندان به حفظ این اصول میپردازند و از آنها خواسته میشود به خاطر عدم انطباق یا شکست در انطباق کامل زندگی شان با اصول جوچه به انتقاد از یکدیگر بپردازند. مردم این کشور وقتی وارد کلاس اول میشوند در این کلاسها شرکت میکنند.
تلقین و تزریق جوچه به ذهن شهروندان از همان دوران کودکی این تضمین را به رژیم میدهد تا اطمینان یابد که وقتی آنها بزرگتر میشوند، کمتر در معرض اطلاعات متناقض از خارج قرار بگیرند. یکی از جدیترین و بزرگترین جرائمی که یک شهروند کرهشمالی میتواند مرتکب شود همانا استفاده از رسانهها و تولیدات رسانهای ممنوعه است. به گفته «خانه آزادی»، سازمانی مردمنهاد مستقر در آمریکا، «گوش فرا دادن به رسانههای غیرمجاز خارجی و مالکیت رسانههای معاند جرم علیه دولت تلقی میشود» و «مجازاتهای سختی مانند کار سخت، حکم زندان و حتی اعدام را در پی دارد.» به نوشته روزنامه «جونگ آنگ ایلبو» روزنامهای مهم در کره جنوبی، در یک روز مشخص در سال ۲۰۱۳ دولت کرهشمالی ۸۰ نفر را در ۷ شهر به خاطر نقض این قوانین اعدام کرد. هرخانواده در کرهشمالی دارای یک رادیوی دولتی است که کارش پراکندن پروپاگاندای دولتی در تمام طول روز است. صدای این رادیوها را میتوان کم و زیاد یا تنظیم کرد؛ اما نمیتوان بهطور کامل آنها را خاموش کرد. دکمه خاموش کن ندارد.
تمام اخبار و گزارشها پیش از اینکه پخش شوند چندین بار مرور و سانسور میشوند. کتاب راهنمای کیمجونگایل برای روزنامهنگاران به خبرنگاران، گزارشگران و سردبیران میآموزد که «مقالات را به گونهای بنویسند که جایگاه رئیس در عالیترین مکان باشد، او را قدر نهند و دوست بدارند و او را به منزله رهبر انقلابی تحسین کنند»؛ آموزشهایی که مردم این کشور باورمندانه دنبال میکنند. به استثنای چند صد یا چند هزار نخبه حاکم، مردم کرهشمالی هیچ دسترسیای به اینترنت ندارند. مدارس، کتابخانههای عمومی و ادارات با یک سیستم داخلی «اینترانت» به هم وصل میشوند که «کوانگ میونگ» نام دارد. فقط به برخی از مقامهای مورد اعتماد اجازه داده میشود که برای موارد خاص به اینترنتی ایمن دسترسی یابند تا چیزی به این «شبکه بسته» بیفزایند مثلا مقالهای علمی یا اطلاعاتی در مورد بهداشت و سلامتی بیابند. تمام خانوادهها مجبورند تجهیزات رسانهای الکترونیک خود را در مراجع محلی «رجیستر» کنند. در مواقعی، بازپرسها خانه به خانه میروند تا ببینند در خانه مردم چه نوع پخشکننده رسانهای یا
media playerهایی وجود دارد. اگر مواردی غیرقانونی بیابند، فرد را دستگیر و آن کالای قاچاق را توقیف و به مراجع بالاتر در پیونگ یانگ ارجاع میدهند. پیش از گسترده شدن استفاده از USB، فیلمهای ممنوعه و نمایشهای تلویزیونی اغلب روی DVD به کرهشمالی قاچاق میشدند. مقامها برای اینکه مانع از این شوند که مردم DVDها و USBها را هنگام بازرسیهای سرزده پنهان کنند، برق یک منطقه را بهطور رندومی و ناگهانی قطع کرده و سپس بازرسان وارد خانهها و آپارتمانها میشوند تا هر کسی که در حال مشاهده DVD بوده و دستگاهش خاموش شده را دستگیر و دستگاه مربوطه را توقیف کنند. بازرسان تمام DVD playerها را مصادره میکنند، برق آن خانه را وصل میکنند، دستگاه را روشن میکنند و دکمه eject را زده تا DVD مربوطه بیرون بیاید و سپس دوباره آن را روشن میکنند تا ببینند محتویات آن چیست.
این تلاشها نشان میدهد که چگونه فناوریهای دیجیتال باعث عصبی شدن رژیم شده است. اما این ابزارها میتواند به سود دولت هم تمام شود. به عبارت دیگر به دولت ابزار کافی برای نظارت بر مردم را میدهد و از سوی دیگر به آن اجازه میدهد تبلیغاترسانهای خود را بیشتر و بیشتر پخش کند. مثلا گوشیهای موبایل را در نظر بگیرید. کرهشمالی با جمعیتی حدود ۲۵ میلیون نفر، حدود ۳ میلیون کاربر تلفن همراه دارد. تقریبا تمام آنها محدود به شبکه کوریولینک هستند و فقط میتوانند تماسهای داخلی برقرار سازند و این تماسها هم دائما در معرض رصد است؛ اما برخی به گوشیهای غیرقانونی دسترسی دارند که بهصورت قاچاق وارد کرهشمالی میشود و فقط مختص کاربرانی است که نزدیک مرز زندگی میکنند و از آنجا میتوانند به شبکههای چینی وصل شوند. سرویسهای امنیتی نیز از ردیابهایی استفاده میکنند که میتواند تماسهای غیرقانونیای را که بیش از ۵ دقیقه به طول میانجامد، شناسایی کند. بنابراین برای احتراز از شناسایی، فرد باید تماسی مختصر برقرار سازد، مکان خود را دائم تغییر دهد و سپس دوباره تماس بگیرد تا بتواند اندکی بیشتر صحبت کند.
این تلفنهای همراه محتویاتی دارد که مقامها دوست ندارند مردم آن را ببینند. انتقال دادهها به شدت رصد میشود و مقامها میتوانند نسبت به هر کسی که به موارد ممنوعه دسترسی دارد گوش به زنگ شوند. افسران پلیس اغلب کاربران تلفن همراه را در خیابانها متوقف کرده و گوشی آنها را بازرسی میکنند تا مبادا محتویات حساسی در گوشیشان باشد؛ گاهی این افسران گوشیها را ضبط میکنند و مجازاتهایی نصیب کاربر آن میشود. برای رژیم مشکل سازتر از همه media playerهای قابل حمل است؛ چرا که شناسایی آنها دشوارتر از تلفن همراه است. بسیاری از مردم کرهشمالی اکنون میتوانند در مناطق مرزی MP۴ های چینی را خریداری کنند که میتواند کارتهای حافظه (memory cards) را که قاچاق میشود، اجرا (play) کنند. این MP۴ ها کوچک هستند و باتریهای کوچک شان هر دو ساعت یکبار قابل شارژ میشود و به مردم اجازه میدهد تا فیلمها را بدون نیاز به وصل شدن به برق مشاهده کنند. در کرهشمالی قطع مکرر برق یک امر روزمره و همیشگی است.
مردم کرهشمالی همچنین از Notetel هم استقبال کردند؛ ابزاری که میتواند به رسانههایی مانند کامپیوتر از طریق USB، کارت حافظه و DVD اتصال یابد؛ اما همچنین کارکردی مانند تلویزیون و رادیو هم دارد. این ابزارهای چینی حدود سال ۲۰۰۵ در جامعه کرهشمالی پدیدار شد و قیمت آن ۳۰ تا ۵۰ دلار است (البته به مدل آن بستگی دارد). رژیم اول به برخورد و مقابله با آن پرداخت اما بعدها و در سال ۲۰۱۴ یعنی زمانی که Notetel از سوی مراجع محلی «رجیستر» شد، رسما قانونی شد. سازمانهای خبری متعلق به فراریان کرهشمالی میگویند رژیم از سال گذشته بار دیگر این ابزارها را غیرقانونی ساخته و مالکان آنها را مجازات میکند. گاهی بازرسان سرزده وارد خانهای میشوند تا بررسی کنند آیا دستگاه مربوطه گرم است یا نه. اگر گرم بود یعنی دستگاه تازه خاموش شده و بنابراین مصادره و توقیف میشود. برای جلوگیری از این وضعیت، کاربران Notetel کرهشمالی یک DVD قانونی کرهشمالی را همواره در کنار خود نگه میدارند تا در صورت یورش ناگهانی بازرسان بتوانند آن را در دستگاه قرار دهند و USB غیرقانونی را از دستگاه بیرون بکشند و جایی پنهان کنند.