جوانگرایی اسم رمزی برای دور زدن صلاحیتگرایی است/ نسل جدید اعتماد به نفس ندارد
به گزارش اقتصادنیوز او در اینباره تاکید کرد:«به نظر من جوانگرایی اسم رمزی برای دور زدن صلاحیتگرایی است. اگر افراد بر اساس صلاحیتهایشان انتخاب شوند، جوانگرایی خالی از معنا و بیهدف خواهد شد و اساسا نیازی هم به چنین چیزی نیست. مسابقه والیبال ایران و مکزیک را تماشا میکردم و ایران با تیم دوم خود که میانگین سنی پایینتری داشتند بازی میکرد. معنای روشنش این است که مربی با وجود علم به توانایی کمتر تیم دوم، فکر میکند برای پیروزی در این مسابقه نیازی به تیم اول خود ندارد. با میدان دادن به جوانترها برای بازیهای آسانتر، هم توانشان را میسنجد و هم با آیندهنگری، آنان را رفتهرفته برای عرصههای بزرگتر آماده میکند تا در آینده جایگزین بازیکنان مسنتر شوند. جوانگرایی در ابتدای امر در حوزههایی چون ورزش مطرح شد که البته از روی آیندهنگری بود. فرضا زمانی که یک نسل خوب و مستعد از بازیکنان در یک تیم حضور دارند، مدیران میدانند که این تیم تا چند سال دیگر توانش تحلیل میرود. بنابراین برای جلوگیری از ایجاد خلأ میان افراد فعلی و افراد جایگزین، سعی میکنند طیف های سنی مختلفی از افراد را در اختیار داشته باشند و در سطوح مختلف آنان را به کار گیرند تا مسیر بدون انقطاع تداوم یابد.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه گفت:«حال پرسش این است که اصلا چرا باید یک مدیر مسن را برداریم و یک فرد جوان را جایگزین او کنیم؟ سیستم باید بهگونهای باشد که فرد جوان بتواند خلاقیتهای خود را بروز دهد و اگر چنین باشد طبعا در اقتصاد جدید بهطور خودکار جوانترها رشد میکنند؛ چراکه اقتصاد جدید با مجموعهای از ایدهها و فناوریهایی سروکار دارد که اساسا افراد پیر قادر به فراگیری آنها نیستند. اگر در ایالاتمتحده میبینیم بنیانگذاران و مدیران عامل فیسبوک، اپل، گوگل و ... افرادی جوان هستند، به این دلیل نبوده که آنجا پیرها را کنار گذاشته و جوانها را جایگزین کردهاند، بلکه در یک سیستم رقابتی افراد شایستهتر، افراد ناکارآمد را کنار زدهاند. البته افراد شایستهتر در همه زمینهها الزاما جوانتر نیستند و در مواردی افرادی سالخورده مشغول فعالیت هستند که هیچ جوانی نمیتواند بارقابت جایگزینشان شود.بنابراین رویکرد جوانگرایانه از این منظر مردود است. این شعار از وجهی دیگر حتی میتواند «خطرناک» باشد. یکبار خانمی که استاد جامعهشناسی و حامی حقوق زنان است به من گفت با توجه به اینکه در دانشگاهها نسبت استادان مرد به زن [بهطور مثال] ۸ به ۲ است، باید در مدیریتها نیز سهم زنان را ارتقا داد و به ۲۰ درصد رساند. من با این ایده ایشان مخالفت کردم و گفتم شما فکر میکنید آن مردانی که مدیر هستند، شایستهترین افراد از میان استادان مرد بودهاند که حالا بخواهیم مدیران زن را هم به ۲۰ درصد برسانیم؟ آنها چه بسا شایستگی کمتری داشته باشند. بنابراین فکر نکن اگر ۲۰درصد زنان مدیر شوند از میان شایستگان آنها خواهد بود. ابتدا باید شایستهسالاری را حاکم کرد تا بهترین و مناسبترین افراد به جایگاه مدیریت برسند. در این صورت ایرادی ندارد که حتی ۱۰۰ درصد مدیران مرد یا زن باشند. اما اگر مساله شایستهسالاری حل نشود، طبعا بهترین استادان خانم نیستند که مدیر میشوند، چه بسا بدترین و بیربطترین آنها به این جایگاه برسند. بحث جوانگرایی در حوزه مدیریت نیز به همین منوال است. اگر مبنای سیستم برای انتخاب مدیر شایستهسالاری نیست، جوانی هم که مدیر میشود نالایق خواهد بود و این به مراتب بدتر است. بنابراین معتقدم که باید این رویکرد جوانگرایی را کنار گذاشت و از منطق شایستهسالاری دفاع کرد. در صورتی که منطق شایسته سالاری در سیستم جا بیفتد، خودبهخود جوانان شایسته در عرصههای مختلف سالخوردگان را کنار میزنند و جایگزین آنان میشوند.»
عبدی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد:« اگر شایستهسالاری حاکم شود،بنابر نکاتی که آقای فراهانی فرمودندبا بالا آمدن جوانان سرعت بهروزشدن مسائل و پیشرفتهای علمی، بیشتر میشود.اما این دو معنای متفاوت است.ارتقای آن جوان به دلیل جوان بودنش نیست بلکه به دلیل کار بلدی اوست.همین طورکنارگذاشتن فرد مسن بهدلیل سالخوردگیاش نیست بلکه به علت ناکارآمدی و ناتوانی در تطبیق خود با محیط پیرامون است. ما نمیتوانیم و حق نداریم این را به جوانگرایی تقلیل دهیم و با این ترم توصیفش کنیم. من یک مثال میزنم؛ طی دو سال گذشته گرایشی پدید آمده مبنی بر اینکه یکسری افرادجوان در مناصب به کار گرفته شوند البته موارد مثبتی مانند وزیر ارتباطات هم بوده است که به دلیل نوع حرفه و آشناییهایی که دارد، در تعامل با افکار عمومی قابل مقایسه با وزیری مثل آقای زنگنه نیست. اینها در زمینههای متفاوتی متفاوتی رشد کرده اند و قائل به تغییر منش خود نیز نیستند. اما الگوهای منفی هم زیاد داریم. انتخابهای سیستم را نگاه کنید، میگویید خدا پدر همان پیرها را بیامرزد، خیلی بهتر بودند .بنابراین مساله سن نیست؛ اگر میگوییم این جوان بهتر است، به دلیل تواناییهای او است وگرنه می شد از یک جوان ناکارآمد هم استفاده کرد. ببینید مساله را نمیتوانیم به سن تقلیل دهیم؛ بحث بر سر خطمشی است. بنابراین مساله اصلی، جوانگرایی نیست، بلکه توانمندی و رقابت است. یعنی اگر رقابت و شایستهسالاری باشد، کسانی که پاسخگو هستند ،سر کار میآیند.»
این فعال سیاسی در ادامه با انتقاد از تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستگان در مجلس تاکید کرد:« بحث بازنشستهها به ابتذال کشیده شد، به این دلیل که بیش از آنکه متمرکزبر بکارگیری نیروهای جوان باصلاحیت باشد معطوف به این شد که الف و ب و ج بروند و A و B وC بیایند. اساسا مساله و راه حل آن را پنهان میکنند و به ما خوشخیالی حل مساله را میدهند .یک مثال روشن میزنم؛ تصور کنید شما ساختمانی دارید که یک جایی از آن سوراخ شده و لوله آن ترکیده و آب مدام نشت میکند؛ هر چقدر این آب را خشک کنید، فایدهای ندارد. تنها راهش این است که بروید و نشتی را بگیرید. و لی در غیاب شایستهسالاری خشک کردن رطوبت بدون حل کردن عامل نشتی است. »
عبدی هم چنین به آسیبشناسی نسل جدید پرداخت وگفت:«من خودم به تعدادی از جوانان که نزد من آمدند گفتم هیچ امیدی به نیروهای مسنتر از خودتان نیست، بروید و یک کاری کنید، ما هم از شما حمایت میکنیم. اما نکردند، میگویند نمیشود. یعنی این جوان اعتمادبهنفس کافی ندارد. ما بزرگترین افتخارمان این بود که اعتمادبهنفس کافی داشتیم برای حضورمان، اما این نسل اعتماد به نفس ندارد. مساله فردی هم نیست. یک مجموعهای هستند که اعتمادبهنفس از آنها گرفته شده و این خطرناک است. ما باید این اعتمادبهنفس را به این جوانان برگردانیم. البته بد نیست که تعدادی از بازنشستگان بروند دنبال زندگیشان. بسیاری از آنان از سن ۲۰ سالگی سر کار هستند. بعداز ۳۰ سال کار کردن، تازه ۵۰ ساله می شوند. ۵۰ سالگی که سنی محسوب نمیشود. من که ۶۳ ساله هستم، احساس پیری نمیکنم، چه برسد به فردی که ۵۳ سال دارد. بنابراین به جای این قضیه بهتر است مفهوم شایستهسالاری را برجسته کنیم که در مورد آن اتفاق نظر هم وجود دارد. اینگونه مجبور نیستیم تعریف دیگری از جوانگرایی ارائه کنیم و بگوییم شایستهسالاری امری تجربی است و چه کار داریم به این کارها. فرض کنیم فردی ۶۰ ساله بتواند قهرمان دو و میدانی شود، برایش بیشتر از یک جوان دست میزنیم. چون در این سن قهرمان شدن دشوار است. ما میگوییم در عرصه مدیریت کشور نیز میتوان رقابت کرد. یعنی به لحاظ اصولی باید تاکیدمان روی مساله رقابت، شایستهسالاری و پاسخگویی باشد. من اگر بتوانم یک مسوول را پاسخگو کنم، دیگر برایم جوان و پیر بودنش فرقی ندارد. اما اگر نتوانم از فرد سالخوردهای سوال کنم، از جوان ۴۰ ساله هم، نمیتوانم سوال کنم. اتفاقا این بدتر از آن یکی است.»