سومین پرده از تقابل روحانی و ترامپ؛ دوئل حقوقدان و بیزنسمن در آوردگاه جهانی
به گزارش اقتصادنیوز؛ علی آزادی در گزارشی برای خبرآنلاین نوشت:
«این هفتمین سفر حسن روحانی به مقر سازمان ملل و سومین پرده از رویارویی او با دونالد ترامپ در مجمع عمومی سالیانه بود. سفری که در آن روحانی هم به پیش شرط های آمریکا برای مذاکره «نه» گفت هم بسته های پیشنهادی خود درباره برجام و صلح در منطقه را روی میز رهبران جهانی گذاشت.
فشار حداکثری در بنبست مقاومت حداکثری
یک سال و چهار ماه پس از خروج غیرقانونی آمریکا از برجام، «دونالد ترامپ» در سخنرانی مجمع عمومی با لحنی قلدرمآبانه و با فرافکنی، ایران را به تهدید بزرگ برای امنیت جهانی، حمایت از تروریسم، تخریب، خونریزی و ... متهم کرد، «مایک پمپئو» مجری سیاستخارجی ترامپ هم بدون ارائه یک برگ سند یا دستکم یک جمله مستند، تهران را مسئول حملات به تأسیسات آرامکوی عربستان معرفی کرد، و «استیون منوچین» فرمانده اتاق جنگ اقتصادی ایالت متحده هم اعلام میکند «راهبرد فشار حداکثری به حداکثر رسیده است».
در آن سوی ماجرا حدود چهارماه پس از پایان صبر استراتژیک ایران و آغاز پیشروی گامبهگام از محدودیتهای معهود در معاهده هستهای ۲۰۱۵ ذیل بندهای ۲۶ و ۳۶ توافقنامه، روحانی و ظریف در گفتوگوهای رسانهای، نشستها و صحن سازمان ملل همچون یک سال و چندماه گذشته به روشنی موضع قاطع و کلی ایران را اعلام کرده اند؛ «ایران پای میز مذاکره و عهد خود ایستاده است. این آمریکاست که با تخطی از تعهدات قانونی میز مذاکره را ترک گفته و دیگران را هم تهدید و ترغیب به بیقانونی میکند. این اروپاییها هستند که ناکام در حفظ هویت مستقل اروپا و ناتوان از عمل به وعدهها، میز مذاکره و توافقهای حاصله را به ابزاری ناکارآمد بدل کرده است.»
دستبسته با بستههای پیشنهادی
دونالد ترامپ علیرغم تظاهر ناشیانه به بیمیل نشان دادن خود برای دیدار با حسن روحانی، آشکارا سران کشورهای بزرگ و کوچک را میانجی کرد تا روحانی را به دیداری دو یا چندجانبه با محوریت صرفاً «دیدار» و احتمالاً نمایش رسانهای ترغیب نمایند. اما میانجیگری مکرون، جانسون، مرکل، آبه و عمرانخان به نتیجه نرسید و روحانی به سه دلیل عمده متقاعد به دیدار نشد.
اول حکم صریح مقام رهبری مبنی بر ممنوعیت مذاکره و ملاقات با مقامات آمریکا در سطوح مختلف جز در صورت بازگشت آمریکا به برجام و در چارچوب ۱+۵. دوم همانطور که در صحن سازمان ملل گفته شد «پاسخ ایران به مذاکره تحت تحریم، نه است». و سوم چنانچه در مصاحبه با فاکسنیوز پاسخ داده شد، ایران دیدار و مذاکره را برای حصول نتیجه پیرامون موضوعی خاص میخواهد؛ «اگر هدف بلندی به نفع دو ملت داریم باید طبق برنامهریزی گفتوگو کنیم. دولت آمریکا اگر علاقمند به مذاکره است، باید اعتماد ایجاد کند».
ایران تحریمها را مانع اصلی مذاکره، و پیششرط مذاکره را برداشتن این موانع میداند. اما پافشاری ایران برای عمل به قانون و قطعنامه شورای امنیت (یا همان بازگشت به برجام)، تنها راهکار تهران برای بازگشایی باب دیپلماسی و گفتوگو و تعامل سازنده نیست. ایران پشت میز مذاکره نشسته و روی میز را با پیشنهادها و راهکارهای عملی مختلف از تبادل زندانی گرفته تا اقدام دوجانبه مجلس ایران و کنگره آمریکا (تصویب پروتکل الحاقی در ازای تأیید برجام و لغو تحریمها) پر کرده است.
حسن روحانی در شرایطی عازم نیویورک شد که چنتهاش را پُر کرده بود تا با اقناع افکار عمومی جامعه جهانی، به جنگ سخنان پوچ و فریبکارانه ترامپ برود و مشت خالی وی را باز کند. روحانی و پیش از او ظریف، در نشست مجمع عمومی و مصاحبهها بستههای پیشنهادی تهران را روی میز گذاشتند تا به رهبران جهان و افکار عمومی آمریکا نشان دهند که برخلاف آمریکا که از دیدار و مذاکره تنها نمایش رسانهای و تبلیغاتی میخواهد، ایران خواهان مذاکره واقعی و تعامل سازنده برای حصول نتیجه است.
نه به تسلیم و تحریم، آری به مذاکره معتبر از جایگاه برابر
سخنرانی روحانی در نشست مجمع عمومی حاوی پیامهای روشنی از جانب تهران بود. روحانی بار دیگر اعلام کرد که ایران دیدار و مذاکره با آمریکا تحت شرایط تحریم را به معنای تسلیم میداند و قویاً آن را رد کرد تا آب پاکی را روی دستان ترامپ که مهمترین هدفش نمایش تبلیغاتی با مضمون «ایران تسلیم فشار حداکثری شد» ریخته باشد؛ روحانی صریحا گفت: «ما را به مذاکره میخوانند؛ در حالی که خود از معاهده گریزانند. ما با همین دولت فعلی آمریکا بر سر میز ۵+۱، در گفتگو بودیم؛ اما آنها بر عهدِ سلفِ خویش، خط بطلان کشیدند ... پاسخ ما به مذاکره تحت تحریم، نه میباشد. دولت و ملت ایران، یک سال و نیم زیر شدیدترین تحریمها، استقامتکردهاست و هرگز با دشمنی که میخواهد با سلاح فقر، فشار و تحریم ایران به تسلیم وادارد مذاکره نخواهد کرد.»
روحانی در عوض برای بنبستشکنی ضمن پایبندی به مواضع پیشین که بازگشت به برجام است، پیشنهادات عملی دیگری هم ذیل برجام ارائه کرد: «تنها راه برای گفتگو، بازگشت به تعهدات است. اگر نسبت به اسم برجام حساسیت دارید، به رسمِ آن بازگردید و به چارچوب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، متعهد باشید. تحریمها را متوقف کنید تا راه گفتگو باز شود ... اگر به حداقلها قانع هستید، ما هم به حداقلها بسنده میکنیم. برجام، حداقل بود؛ چه برای شما و چه برای ما. اما اگر بیشتر میخواهید، باید بیشتر بپردازید ... عکس یادگاری آخرین ایستگاهِ مذاکره است، نه اولین ایستگاه». این سخنان روحانی نشان داد که تهران برخلاف واشنگتن راهکار و مسیر مشخصی برای مذاکره و حصول نتیجه در نظر دارد.
ایران برخلاف آمریکا و دیگر کشورهای امضاکننده برجام، از زمان آغاز مناقشه موضعی روشن و قاطع داشته و تا کنون نیز بر همین مواضع و محورها پایبند بوده است. تهران برای راستیآزمایی حداکثری درباره نگرانیهای هستهای آمادگی کامل خود را نشان داده و در عمل ثابت کرده که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نیست. به همین دلیل ظریف تصویب پروتکل الحاقی در مجلس و نظارت دائمی بر سایتهای هستهای را پیشنهاد داده است. ایران در ازای این راستیآزمایی، خواهان بازگشت آمریکا به تعهد اصلیاش در برجام (و نه بازگشت به خود برجام) یعنی لغو (یا تعلیق) تحریمها و تصویب آن در کنگره آمریکا شده است.
ایران در مورد برنامه هستهای، به چیزی فراتر از آنچه در متن برجام تصریح و در روح برجام نهفته شده است تن نخواهد داد. چرا که جامعه جهانی باید حق ایران را برای برنامه صلحآمیز هستهای و ارتقای دانش هستهای به رسمیت بشناسد. اما همانطور که وندی شرمن گفت «اگر تنها خواسته ترامپ عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای بود، باید برجام را روی سرش میگذاشت.»
انزوای دوباره ترامپ در مسیر منزویسازی ایران
دونالد ترامپ و تیمش در سه سال گذشته در مسیر تلاش برای اجماعسازی بینالمللی علیه تهران و منزوی کردن ایران، نه تنها کامیاب نشدند بلکه نتیجه معکوس گرفته و با رفتارهای نامتعارف و سیاستهای نامعقول، خود را در انزوا یافته است. حتی متحدین سنتی آمریکا مثل کشورهای اروپایی اغلب دستکم در مواضع سیاسی و دیپلماتیک عملاً در کنار ایران بودند.
اما در مجمع عمومی امسال دولت ترامپ عزمش را جزم کرد تا بتواند اجماعی نسبی علیه ایران بوجود آورد. در همین راستا ایالات متحده سعی کرد با فضاسازی پیرامون حملات ۱۴ سپتامبر به تاسیسات نفتی شرکت آرامکو از طریق بازوهای رسانهای و تبلیغاتی ایران را به عنوان مسئول این حملات معرف کند. حملاتی که بدون تلفات جانی منجر به سقوط میزان تولید نفت عربستان سعودی و صعود ناگهانی قیمت جهانی نفت شد و جنبش انصارالله یمن نیز رسماً مسئولیت حملات تلافیجویانه را به عهده گرفت.
رسانههای عمدتاً دست راستی آمریکا با محور قرار دادن این تحلیل ادعایی که «ایران در راستای دکترین فشار متقابل (فشار در برابر فشار) برای تحمیل هزینه بر تحریمکننده دست به تشدید تنشها در منطقه زده است»، سعی در القای این پندار واهی داشتند که ایران مستقیمآً یا دست کم در حد طراحی، پشت این حملات بوده است. هرچند برخی اظهارات مقامات رسمی و موضعگیریهای تعدادی از سیاسیون و رسانههای تندرو کشور نیز سوخت کافی برای مانور رسانهای و باورپذیری ادعای دست داشتن ایران در حمله آرامکو را فراهم میساخت، اما روحانی و ظریف با حضور در رسانههای مختلف آمریکا به این اتهامان پاسخ دادند. با این وجود در نتیجه فضاسازی فعالانه علیه ایران، تروئیکای اروپایی نیز فرصت را مهیا دید تا در آستانه نشست مجمع عمومی برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی خود در عمل به تعهدات، در بیانیهای تند ایران را مسئول حملات ۱۴ سپتامبر معرفی نماید.
هدف اروپا از این تغییر موضع سیاسی علیه ایران -چنانچه در بیانیه صریحاً و در برخی اظهارات مقامات اروپایی تلویحاً مطرح شد- کشاندن ایران پای میز مذاکره برای دستیابی به توافق هستهای جدید و نیز آغاز مذاکراتی جهت محدودسازی توان موشکی و قدرت هژمونیک ایران در منطقه است. اما به نظر میرسد خواسته کنونی دولت ترامپ، نفس نشستن دور میز مذاکره و در بهترین حالت رسیدن به توافقی با محتوای برجام اما با تغییر نام توافق و احتمالاً جابهجایی مواد و بندهای آن است. بینظمی و ناهماهنگی مواضع کاخ سفید در قبال ایران، و این عقبنشینیهای واشنگتن به مرور زمان، نشان داد که دغدغه ترامپ نه تنها فراتر از اروپاییها نیست بلکه بسیار سطحیتر است.
با این حال برخلاف خواسته دولت ترامپ و به رغم فضاسازیها، فشارها و کارشکنیهایی که از پیش از سفر روحانی آغاز شده بود، ایران نه تنها منزوی نشد، بلکه هم سران کشورهای قدرتمند جهانی همچون مرکل، مکرون، جانسون، آبه و ... با روحانی دیدار کردند، و هم در دفتر نمایندگی ایران برای گفتوگو با روحانی و ظریف ترافیک رسانهای به راه افتاد. اتفاقی خشم مایک پمپئو را نیز به همراه داشت و نشانگر هراس او از تأثیرگذاری دیپلماسی عمومی ایران بر افکار عمومی آمریکا و دیگر کشورها بود.
پاتک به بهتان آمریکا با طرح ائتلاف امید و صلح هرمز
دولت ترامپ هیچگاه فرافکنی درباره مسائل خاورمیانه را رها نکرده و هرآنچه در واقعیت بر عهده خود آمریکاست را به ایران نسبت داده است. کاخ سفید بارها ایران را بازیگر مخرب منطقه و عامل تنشهای خاورمیانه خوانده و از ایران خواسته است «مانند یک کشور عادی رفتار کند».
به همین دلیل آمریکا فرصت حملات به آرامکو را غنیمت شمرد تا بدینوسیله بتواند مصداقی برای ادعای ضد ایرانیاش فراهم کند.اما دستگاه دیپلماسی ایران برای پاسخ به بهتانها و سناریوهایی از جمله کارزار ضد ایرانی با محوریت حمله آرامکو آماده بود. پیش از صدور بیانیه تروئیکا و مطرح کردن مذاکره بر سر معادلات و مناسبات در خاورمیانه، ایران مفاد یک معاهده منطقهای را فراهم کرد تا روحانی در این زمینه هم با دستی پر، مواضع اصولی ایران را در آوردگاه جهانی اعلام کند.
روحانی با بسته پیشنهادی خود برای منطقه یعنی طرح «ائتلاف امید و ابتکار صلح در هرمز» هم آمادگی خود برای مصالحه با همسایگان را نشان داد، و هم پیش از تحمیل نظر غربیها مبنی بر مذاکره درباره معادلات منطقهای، طرح صلحجویانه خود را به رخ مذاکرات توخالی مورد نظر ترامپ کشید.
ایران با طرح ائتلاف امید و ابتکار صلح در هرمز نشان داد که برای معاهدهای صلحآمیز و جامع با کشورهای منطقه بدون دخالت کشورهای خارج از منطقه نه تنها آمادگی کامل دارد، بلکه طرح و برنامهای مشخص و مدون دارد که میتوان بر مبنای آن مذاکرات منطقهای را برای پایان دادن به تنش ها و رسیدن به صلحی پایدار در خاورمیانه کلید زد.»