ایران و عربستان در آستانۀ تفاهم بزرگ/ لیبراسیون: روحانی پای تلفن نیامد، ریاض را هم نرم کرد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، برنار اورکد، کارشناس برجسته مسائل ایران، و مدیر افتخاری در موسسه ملی مطالعات علمی فرانسه، در یادداشتی برای روزنامه لیبراسیون آخرین تحولات در روابط ایران و عربستان و شکست میانجی گری رییس جمهور فرانسه را تشریح کرده است. وی در این یادداشت آورده است:
جغرافیا، یعنی علم همزیستی؛ اما آیا این مسئله میان ایران و عربستان اتفاق خواهد افتاد؟ دو کشور که گفته می شود در آستانۀ یک جنگ هستند؟ برخلاف همه تحلیل ها، حمله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی در 14 سپتامبر، توسط پهپادهایی که هنوز دربارۀ منشأ آن بحث وجود دارد، می تواند شرایط را به طور کامل تغییر دهد. این حادثه با برجسته کردن ناتوانی قدرتهای بزرگ، ضرورت برقراری هر چه سریعتر گفتگو میان دو رقیب اصلی منطقه و حاشیه نشین خلیج فارس را عیان می کند. شکست میانجی گری دیپلماتیک فرانسویها میان ایران و آمریکا در جریان آخرین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل، ظاهراً اهمیت این ضرورت را برجسته و این فرضیه را تقویت کرد.
متعاقب این مسئله، عربستان سعودی در ابتدا اعلام کرد که متحد آمریکایی اش قادر به دفاع از آنها نیست و موشک های غول پیکر آمریکایی توانایی دفاع از عربستان سعودی در برابر حملات را ندارد. مایک پمپئو چندی پیش با سفر به ریاض به عربستان سعودی اعلام کرده بود که هدف، راه انداختن جنگ در منطقه نیست و یافتن یک پاسخ غیرنظامی، بسیار مطلوب تر است. به یک معنا این پیام یعنی" عربستان سعودی باید ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای را بپذیرد و قبل از اینکه موضع آنها از وضعیت فعلی ضعیف تر شود، بپذیرد با آنها به گفتگو بنشیند. البته این استراتژی ترامپ، یک تاکتیک هم پشت سرش دارد و آن تشدید تحریم ها علیه تهران برای خشنود کردن متحدانش یعنی عربستان سعودی و اسرائیل.
شکست سیاست های آمریکا و متحدانش یعنی پادشاهیهای نفتی خلیج فارس این ضرورت را ایجاب می کند تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر 2020 راه حلی برای بحران فعلی پیدا شود. این ضرورت در شکست نظامی مفتضاحانه آمریکا در عراق و افغانستان به خوبی عیان است؛ اما بدتر از همه شکست و رسوایی عربستان سعودی در جنگ یمن است. و این در حالی است که متحد شماره یک عربستان سعودی، یعنی امارات متحده عربی برای فرار از این شکست، ائتلاف را ترک کرد و دیگر نمی خواهد در صف اول این نبرد بیهوده باشد و عربستان به ناچار باید راه حلی برای یک آتش بس بیابد. در این میان، سیاست آمریکا با عنوان "فشار حداکثری بر ایران" به نتیجه دلخواه نرسیده است. جمهوری اسلامی ایران به رغم فشار سیاسی داخلی و فشارهای اقتصادی که بر مردم وارد شده، همچنان پایدار است.
تلاشهای میانجی گرایانه فرانسه برای نجات توافق هسته ای سال 2015 و برقراری گفتگو میان ایران و آمریکا تنش ها را تا حدی کاهش داد و راه را برای گفتگو در آینده باز کرد؛ اما حسن روحانی از آمدن به پای تلفن در جریان آخرین نشست مجمع عمومی سازمان ملل و صحبت با ترامپ را رد کرد. شاید این شکست، بیانگر این واقعیت مهم است که قدرتهای بزرگ شورای امنیت سازمان ملل دیگر قادر به حل بحران های منطقه ای نیستند، همانند آنچه در سال 2015 با توافق هسته ای ایران رخ داد.
سکوت عربستان سعودی
این شکست دیپلماتیک و حمله نظامی به آرامکو دینامیسم جدید را حکمفرما کرده است. حسن روحانی، رییس جمهور ایران در نطق سالانه در سازمان ملل، پیشنهاد ایجاد "ائتلاف امید" و همچنین "طرح صلح هرمز" با حضور کشورهای همسایه را با خود به آمریکا آورد و عربستان سعودی را به جهتی سوق داد تا آنها اقرار کنند که همسایه تاریخی و آینده عربستان سعودی، ایران است و نه ایالات متحده آمریکا در دوردست.
چین- مشتری اصلی نفت و گاز خلیج فارس- که تا این زمان مرموزانه موضع گرفته، با مطرح کردن مسئلۀ پیوستن به این ائتلاف، از سوی خودش، ژاپن، هند، روسیه و اروپا، طرح ایران را کاملتر کرد. در واقع هدف طرح مذکور، یک توافق امنیتی- منطقه ای است که توسط کشورهای آسیایی، قدرتهای نوظهور مدیریت می شود و ایالات متحده آمریکا دیگر در آن نقشی ندارد.
تا به اینجای کار، همزیستی و سازش میان کشورهای حاشیه خلیج فارس بعید به نظر می رسد. عراق، شریک اول اقتصادی ایران، و شریک ایالات متحده آمریکا چند ماهی است که تلاش می کند تا میانجی مفیدی برای دو طرف باشد. عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق، در بازگشت از سفرش از ریاض، اعلام کرد: عربستان و ایران آماده مذاکره هستند. عربستان سعودی در حال حاضر سکوت اختیار کرده است، اما این فرضیه مطرح است که گفتگو میان دو طرف رخ دهد.
در سال 1973، بعد از خروج انگلیسی ها از منطقه، ریچارد نیکسون ایران و عربستان را "ژاندارم منطقه" اعلام کرد، نقشی که هیچ کدام از دو کشور نتوانستند به خوبی آنرا مدیریت کنند. اما 50 سال بعد ظاهراً توازن قدرت در منطقه تغییر کرده است؛ پایان رهبری آمریکا، ظهور کشورهای بزرگ آسیایی و به خصوص ارادۀ استقلال از سوی قدرتهای جدید منطقه ای و رقبای دیرینه.