قهوهخانه رفتن سیدمصطفی خمینی و ماجرای ارتباطش با ضدانقلاب/ جر و بحثهای پدر و پسری با امام
به گزارش اقتصادنیوز، خلاصه ای از این یادداشت را در ادامه بخوانید؛
سالگرد عروج شهادت گونه فرزند برومند خمینی کبیر است. با توجه به استعداد سرشاری که حاج آقا مصطفی خمینی داشت، او توانست در مدت ۵- ۶ سال سطوح متوسط و عالی حوزه را در محضر حضرات آیات : شیخ مرتضی حائری، عبدالجواد اصفهانی ، مجاهد تبریزی، سلطانی طبا طبایی، و شهید صدوقی به اتمام برساند و به درس خارج فقه واصول آیات عظام : سید محمد حجت، بروجردی، محقق داماد، سید کاظم شریعتمداری و والد معظم راه یابد و همچنین فلسفه و عرفان را از محضر حضرات آیات : فکور یزدی، علامه طباطبایی ، رفیعی قزوینی و والد معظم استفاده های وافر برده و قبل از ۳۰ سالگی جامع منقول و معقول گشته و به مراتب اجتهاد نایل گردد.
آقا مصطفی از مرحوم آیت الله بروجردی به صورت تلویحی و شفاهی اجازه اجتهاد گرفته بود، اما چون حاج روح الله به طور کلی در اجازه دادن سختگیر بود ، در مورد فرزندش هم بیشتر این سخت گیری را اعمال می کرد، روزی او مسئله ای را از پدر می پرسد، حاج آقا روح الله در جواب می گوید: مگر خودت مجتهد نیستی چرا از من می پرسی؟ در این هنگام که مادر مصطفی ناظر بر صحنه بود، خطاب به ایشان می گوید: اگر مصطفی مجتهد است است پس چرا اجازه اجتهاد به او نمی دهید؟ پدر می فرماید: اگر اجازه را برای این می خواهد که فردا ادعای مرجعیت کند که این کار را خودم هم نخواهم کرد، در این هنگام خانم می پرسد: پس شما مصطفی را مجتهد می دانید؟ ایشان در جواب اضافه می کند که او خیلی وقت است که قدرت استنباط احکام را دارد، اما به احترام آیت الله بروجردی، هرگز چیزی برایش نخواهم نوشت.
او در سال ۱۳۴۵ که به همراه والد از ترکیه به عراق تبعید و در حوزه نجف مستقر شد در آنجا ضمن تدریس خارج و تعلیم و تربیت شاگردان فاضل در درس خارج آیات عظام : سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی ، سید محمود شاهرودی ، شیخ حسین حلی ، میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن بجنوردی حضور جدی و تحقیقی پیدا کرد.
جر و بحثهای پدر و پسر
درباره این بُعد از شخصیت حاج آقا مصطفی به چند نکته ای می توان به شرح زیر اشاره کرد؛
در قاموس آقامصطفی از نظر نقد مبانی استاد، میان پدر و غیر پدر فرقی وجود ندارد، او بر خلاف بعضی آقازاده ها و فضلاء که وقتی به درس والدشان یا استادشان می رفتند، دیگر خودشان را از دیگر استادان و بزرگان بی نیاز می دیدند، وی علاوه بر این که در درس سایر مراجع و اساتید حاضر می شد جالب این که مبانی آن بزرگان را در درس والد خود و در مقابل مبانی ایشان مطرح کرده واز آنها دفاع می نمود و بر مبانی پدر اشکال و ایراد وارد می ساخت. این موضوع از پدیده های نادر حوزوی است که شاید بی نظیر و حد اقل کم نظیر باشد و مشابه آن را نمی توان در سطح حوزه دید. او در درس پدرش بسیار جدی تر از آن بود که بتوان به این راحتی وی را قانع ساخت.
آیت الله عراقچی در این باره می گوید:«یکی از مستشکلین رسمی درس امام ، مرحوم حاج آقا مصطفی بود، پدر و پسر خیلی بلند با هم جر و بحث می کردند ؛ گاهی حضرت امام او را به توپ وتشری می بستند. حاج آقا مصطفی چون پسرشان بود گاهی رعایت حال آقا را نمی کرد، ایشان مرد ملایی بود، جزو نخبگان از شاگردان امام بود، صاحب نظر بود ، آن وقت حضرت امام بیشتر به آقا مصطفی می توپیدند؛ بعضی اوقات چندین بار اشکال و جوالب ها رد و بدل می شد در نهایت آقا با یک حالت تندیِ طلبگی که خیلی هم شیرین و ملیح بود ، می گفتند: اِ اِ اِ ، چه خبره ؟ بس است دیگه!
از سوی دیگر چون حاج آقا مصطفی به خاطر حضور در درس مراجع نجف با مکتب اساتین این حوزه مانند : میرزای نایینی ، آقا ضیاء عراقی ، کمپانی اصفهانی و آخوند خراسانی هم آشنا شده بود برای این که مراجع آن زمان همه از شاگردان این بزرگان به شمار می آمدند. قبل از همه آنها ، مشرب حوزه قم را هم در آستین خود داشت و از پدر بهره برده بود.
دوستان و همدرسان متضاد
در جامع الاطراف بودن حاج آقا مصطفی، همین بس که وی علاوه بر داشتن اساتید با مشرب ها و گرایش های متفاوت در درس و بحث های حوزوی و فعالیت های سیاسی و اجتماعی با افراد و اشخاص گوناگون و دارای افکار و اندیشه های متفاوت و گاهی متضاد، ارتباط نزدیک و نا گسستنی داشت و از ظرفیت های علمی – سیاسی و اجتماعی هر کدام از آنان به نفع اسلام و انقلاب بهره برداری بهینه می کرد.
نگارنده بارها از حضرت آیت الله شیخ محمد ابراهیم جناتی شنیدم ، نقل می کرد: «ایامی که آیت الله خمینی در نجف حضور داشتند بعضی از علمای ایران گاهی به ایشان نامه ای می نوشتند و استفتائاتی مطرح می کردند که در میان راه ساواک این نامه ها را پاره یا توقیف و بایگانی می کرد و مانع از رسیدن آنها به مقصد می شد؛ یک روز حاج آقا مصطفی به من پیشنهاد کرد اگر قبول کنم به دوستانشان در ایران سفارش کنند که نامه ها واستفتائات به نام من پست و به نجف ارسال شود ، چون من فعالیت انقلابی نداشتم ، ساواک آن حساسیت را به من نداشت. با موافقت من این کارها مدت ها ادامه داشت و نامه ها به آدرس منزل بنده می آمد و من جواب استفتائات را از ایشان می گرفتم و به آدرس صاحبان نامه ها می فرستادم.»
حاجآقا مصطفی خمینی چرا ضد انقلابها در ارتباط بود؟
حاج آقا مصطفی از سویی با شخصیت های بارز اخلاقی مانند مرحوم آیت الله بهاالدینی یا شخصیت های عرفانی مانند :شیخ عباس قوچانی ، کشمیری و هرندی مانوس بود. از طرف دیگر با اشخاصی همچون : سید جلال آشتیانی ، شیخ علی تهرانی که در ردیف فلاسفه وحکما بودند ، مراوده علمی داشت . در کنار آن با فضلای انقلابی مثل : حجج اسلام والمسلمین: سید محمود دعایی، سید علی اکبر محتشمی، سید حمید روحانی و... هم در ارتباط بود؛ حتی با افراد زیادی هم که اصلا آیت الله خمینی را قبول نداشتند و به قولی ضد انقلاب بودند هم مرتبط می شود و از ظرفیت همه آنها در جهت تکمیل شخصیت علمی خود و تحکیم روابط اجتماعی و سیاسی پدر استفاده می کرد؛ مانند شیخ نصرالله خلخالی که به شخص امام علاقه داشت ولی به انقلاب هیچ اعتقادی نداشت یا مانند سید محمد رضا اشکوری و سید علی خلخالی و... که چندان گرایش خاصی نداشتند اما با وی همیشه مانوس بودند.
رابطه خلخالی با مصطفی خمینی
مرحوم آیت الله شیخ صادق خلخالی ، شیخ محمد صادقی تهرانی از جمله فضلایی بودند که حاج آقا مصطفی با آنها مرادوه علمی داشت ، همان طوری که افرادی مثل: سید صادق طباطبایی ، جلال الدین فارسی ، علی جنتی ، شهید محمد منتظری ، صادق قطب زاده، داریوش فروهرو... با وی مرتبط بودند ومسائل انجمن های اسلامی دانشجویان خارج از کشور از طریق آنان پیگیری می شد. به طور کلی او هم با آدم های گوشه نشین و گمنام و عارف مسلک رفیق بود و هم با آدم های اجتماعی ، سیاسی ، انقلابی و اهل گعده نشست و برخاست داشت. با سران عشایر واقوام عرب در نجف ارتباط صمیمی داشت ، در مراسم دینی و مذهبی و بخصوص مراسم شب های ماه رمضان آنان حاضر می شد و تا سحر آنها را همراهی می کرد و با خواندن اشعار عربی با مضمون عالی مجلس آنان را گرمی می بخشید، چون معروف است که عرب ها به اشعار با ادبیات قوی علاقمند هستند.
ارتباط عمیق با توده مردم
در میان علما و فقهای شیعه کم و بیش افرادی بودند و هستند که چندان ارتباط مردمی نداشتند و دارند و شبانه روز به درس و بحث و تحقیق مشغول می باشند، یعنی به همان اندازه که به فعالیت های علمی وتحقیقی خود افزودند ، همان مقدار هم فاصله شان از مردم زیاد شده است و البته بسیاری هم بودند که با همه اشتغالات علمی ، ارتباطشان با مردم قطع نشده است ؛مرحوم حاج آقا مصطفی اگر چه از گروه دوم بود ، اما جنس ، عمق و شعاع ارتباط وی با مردم به گونه دیگر ، کم نظیر و گاهی بی نظیر و شگفت انگیز بوده است.
او وقتی با توده مردم مواجه می شد ، هیچ کسی احساس نمی کرد که وی فرزند مرجع تقلید ویا یک عالم و دانشمند صاحب نظر در علوم و فنون مختلف است، بلکه او را از جنس خود می دانستند؛ برای این که حاج آقا مصطفی هنگام مواجهه با مردم ، آنقدر خودش را پایین می آورد و در سطح کوچه و بازار قرار و نشان می داد که آنها خیلی راحت و آسان و سریع می توانستند با وی ارتباط برقرار بکنند و جوش بخورند و زود متصل بشوند.
ماجرای جالب قهوهخانه رفتن مصطفی خمینی
مرحوم آیت الله سید محمد باقر موسوی همدانی ، مترجم تفسیرالمیزان در این باره می گوید: « یک روز ( در اواخر دهه سی) با مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی در مسجد جامع همدان دیدار کردم، معلوم شد اثاثیه مورد نیاز امام را که درآن وقت در اطراف همدان بود به همدان آورده است. ایشان را به منزل بردم ؛ سپس به طرف عباس آباد همدان حرکت کردیم ، وقتی می خواستیم از بیراهه به بالای تپه های عباس آباد برویم، من اورا به بیراهه راهنمایی کردم . آقا مصطفی پرسید : چرا از بیراهه برویم؟ گفتم : در راه اصلی چند قهوه خانه وجود دارد و معمولا در آنجا افراد نابابی هستند که صلاح نیست ما از آنجا عبور کرده و با آنها مواجه شویم .آقا مصطفی بدون توجه به حرف بنده از همان راه اصلی حرکت کرد و من هم به ناچارهمراه او شدم. وقتی به جلوی یکی از قهوه خانه ها رسیدیم ، ناگاه دیدم تمام جمعیت حاضر در آنجا نزد حاج آقا مصطفی آمدند و دست ایشان را بوسیدند و خیلی به ایشان احترام نمودند.
بعد با تعجب از ایشان پرسیدم: چنین صحنه ای را تا به حال ندیده بودم ، اینها شما را از کجا می شناسند؟ حاج آقا مصطفی فرمود: ما دیروز وقتی از قم به همدان رسیدیم و به اتفاق آقای لواسانی و آقای مروارید به اینجا آمدیم ، وقتی من جلوقهوه خانه رسیدم جمعیتی را در آنجا دیدم که مشغول عیش و نوش هستند ، با صدای بلند قهوه چی را صدا زدم ، گفتم : «فلانی ! عَرَق داری؟» همه حاضران تعجب کردند که یک روحانی از عرق می پرسد! همه حاضران قهوه چی را تشویق کردند که بگو : دارم. سرانجام او جواب داد که دارم حاج آقا بفرمایید. من گفتم: «پس کتت را بپوش که سرما نخوری» منظورم عرق بدنش بود. با همین یک کلمه و برخورد مناسب این آقایان به دور من جمع شده و به من لطف و محبت و احترام می کنند.»
مشاعره با زائرین
در پیادهرویهای اربعین برای رفع خستگی ، چون وی اشعار سعدی و حافظ و مولوی حفظ بود ، برنامه مشاعره برگزار می کرد، جوانان را به کشتی گرفتن و شنا کردن در شط فرات تشویق می کرد و برای هر فردی که خوب از عهده آنها بر می آمد جایزه می داد و بدین ترتیب همه را مجذوب خود می ساخت.
در یکی از این پیاده روی ها ، عربی که حاج آقا مصطفی را می شناخت خیلی اصرار می کرد تا شب همه میهمان وی باشند و در منزل او استراحت کنند، از سویی همراهان وی از جمله مرحوم آقای حلیمی کاشانی که مسئولیت و مدیریت کاروان را بر دوش داشت ، خیلی حرص و جوش می خورد که باید شب حرکت کنیم در غیر این صورت فردا به مراسم اربعین نمی توانیم برسیم. اما حاج آقا مصطفی گفت : خوب به مراسم نرسیم مگر چه می شود؟ یک روز یا دوروز دیرتر و بعد از اربعین می رسم مگر چه اشکالی دارد؟ مهم این است که ما اگر امشب بمانیم و میهمان این آقا بشویم ، دل یک بنده خدا را شاد و خوشحال کردیم.
برای یک مجتهد و فقیه جامع الاطرافی مثل حاج آقا مصطفی خیلی مهم است که هنگام تزاحم دو موضوع واجب یا مستحب و یا تعارض میان حقوق الله وحقوق الناس کدام یکی را باید انتخاب کند و درست هم انتخاب کند؛ گاهی مشاهده می شود ، به خاطر یک عمل مستحبی موکد مثل زیارت حرم امام حسین علیه السلام در روز اربعین ، بعضی ناخود آگاه مرتکب به چند مورد کار حرام می شود، هنگام اخذ پاسپورت و ویزا مرتب دروغ می گوید ، در میان سفر حقوق همسفرانش را رعایت نمی کند. یا وقتی می خواهد نماز شب بخواند مزاحم خواب دیگران می شود، برای این که به اول وقت نماز برسد ماشینش را در جلوی پارکینگ و معازه ومنزل دیگران پارک می کند و مانع از رفت وآمد آنها می شود و... در قاموس فقهی و اجتهادی حاج آقا مصطفی همه اینها در صورتی صحیح و درست خواهد بود که مزاحم با حقوق مردم نباشد و او خود به همه اینها عمل می کرد.
اعتراف به خطا و اشتباه
از جمله ویژ گی های برجسته حاج آقا مصطفی که مورد غفلت قرار گرفته و تبیین نمی شود ، روحیه خطا پذیری و اعتراف به اشتباه در صورت ارتکاب به آن دو است ، اگر در موردی خطا و اشتباهی از وی رخ می داد این جرات و شهامت را داشت به راحتی آن را به گردن بگیرد و ضمن عذر خواهی در صدد جبران و تدارک آن بر آید.