پخش مستندی متفاوت از سیما با حضور فرخ نگهدار، بهزاد نبوی و...
به گزارش اقتصادنیوز مهرداد خدیر روزنامهنگار، در پایگاه اینترنتی«عصرایران» در این بار نوشت: تا از پخش مستندی دربارۀ « حاج مهدی عراقی » از شبکۀ سوم سیما آگاه شدم چه هنگام پخش و چه بازپخش یا از طریق اینترنت، به تماشای آن نشستم؛ مستندی با عنوان «یکه سوار».
این انگیزه یا شوق، به چند دلیل بود:
نخست این که مستندی که قرار است در چند بخش، پخش شود و به زندگی یکی از مشهورترین مبارزان سیاسی بپردازد که به رغم تعلق تشکیلاتی به گروه مؤتلفه با همۀ گروه های سیاسی دیگر در زندان نیز رابطۀ نزدیک داشته و مورد احترام طیف متنوعی بوده تا چه حد وسعت نظر دارد و سراغ دیگران هم میرود یا نه؟
دوم این که مرحوم مهدی عراقی سال های طولانی در زندان بوده اما در زندان نیز با او به نسبت مدارا می شده و به این بهانه آیا به نوع رفتارها و جناح بندی های زندان خصوصا پس از فتوا یا نقل فتوای نجس بودن کمونیست ها و انشعاب در سازمان مجاهدین خلق، اشاره می کنند یا نه.
نکتۀ سوم و مهمتر این که شهید عراقی به حبس ابد محکوم شده بود ولی مانند بسیاری دیگردر آستانۀ پیروزی انقلاب آزاد نشد. بلکه قبل از شعله ور شدن انقلاب و بعد از ترتیب دادن مراسمی به عنوان «سپاس شهنشاها» که به «جشن سپاس» مشهور شد جمعی از جمله حاج مهدی عراقی مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند.
مایل بودم ببینم به این رخداد بسیار پر حرف و حاشیه اشاره می کنند یا نه و اگر آری توجیه یا توضیح آن چگونه خواهد بود؟
شهید عراقی در پوستر مستند
بر پایۀ آنچه در این 4 قسمت دیدم این نکات دربارۀ پرسش های بالا قابل ذکر است:
1. گفت و گو شوندگان طیف متنوعی بودند و چون همه در ستایش حاج مهدی عراقی سخن می گفتند کارگردان ( عبدالرضا نعمتاللهی ) دغدغه و نگرانی خاصی ازاین بابت نداشته است.
از آقای ناطق نوری تا دوست خودمان محمد رضا رفیع زاده خبرنگار قدیمی روزنامۀ اطلاعات (در دهۀ 50 خورشیدی). همچنین این چهرهها: عبدالمجید معادیخواه، هاشم امانی، موسوی بجنوردی، اسدالله صفا، علی اصغر رخ صفت، محمد رضا طالقانی ، جلال صمصامی عضو پیشین مجاهدین خلق و عزتشاهی و بعد از مدتها بهزاد نبوی را هم نه در دادگاه یا با لباس زندان که در خانه و در حال بیان خاطره دیدیم.
جالب تر از همه هم فرخ نگهدار عضو چریک های فدایی خلق در آن مقطع بود و همه البته از حاج مهدی عراقی به نیکی یاد می کردند. تعبیر محمد جواد حجتی کرمانی هم متفاوت بود: اگر انقلاب را یک محله بدانیم پهلوان آن حاج مهدی عراقی بود.
2 . بهزاد نبوی هم در مستند این گونه معرفی شده است: عضو جبهۀ دموکراتیک خلق ایران.
کارگردان ترجیح داده بود به فعالیت های بعدی او خصوصا عضویت در یکی از گروه های مسلحی که با پیروزی انقلاب اسلامی به مجاهدین انقلاب اسلامی تبدیل شدند اشاره نکند. انگار بهزاد نبوی مثل فرخ نگهدار مارکسیست بوده و بعد از انقلاب با این پیشینه در کمیته مرکزی انقلاب و سپس دولت شهید رجایی و مهندس موسوی و دکتر باهنر و مهدوی کنی تا حد وزارت هم مسؤولیت می پذیرد و البته نایب رییس مجلس ششم می شود.
3 . عنوان فرعی بخش چهارم مستند، «رهایی» است. اما به اصطلاح «سپاس شهنشاها» و جشن 6 بهمن و تاریخ عکس 15 بهمن 1355 اشاره نمی شود و سازنده درصدد بیان این نکته است که به این نتیجه رسیده بودند «ماندن در زندان دیگر فایده ندارد» یا « دیگر انگیزه ماندن در زندان را نداشتند ».
جلسه سپاس - 15 بهمن 1355
عزتشاهی می گوید: دیگر انگیزۀ ماندن در زندان نداشتند و فرخ نگهدار این گونه تحلیل می کند: « این تصمیم- شرکت در جشن سپاس که به منزله تقاضای عفو تلقی شد و آزادی از زندان – از بیرون گرفته شده بود.»
هوش مندی کارگردان و تهیه کننده در این قسمت این است که این صحبت ها از زبان غیر مؤتلفه ای ها بیان می شود.
تنها اشاره به کلمۀ عفو هم نمایش صفحۀ اول روزنامۀ شمارۀ اول آذر 1355 است با این تیتر: « با عفو ملوکانه دستور آزادی صدها زندانی صادر شد».
بهزاد نبوی به درستی به بهمن 55 اشاره می کند ولی دیگری از مهر 56 یاد می کند.
داستان اما پیچیده نیست.
در آمریکا جیمی کارتر با شعار حقوق بشر روی کار آمده بود و رژیم شاه تحت فشار قرار گرفته بود تا قدری فضا را باز کند. از این رو برخی به جمع شرکت کننده در جشن سپاس شامل مرحوم مهدی عراقی، عسگر اولادی و مهدی کروبی انتقاد می کنند اگر قدری تأمل می کردند بدون آن جشن هم آزاد می شدند.
در مقابل این توجیه وجود دارد که زندان های طولانی و امید نداشتن به وقوع جنبش و انقلاب در بیرون، آنان را خسته کرده و از سوی دیگر مارکسیستها دست بالا را پیدا کرده بودند و میخواستند زودتر بیرون بروند تا تأثیرگذار باشند ضمن این که محیط زندان میان فرد و اتفاقات بیرون فاصله می اندازد.
شاه، به کارتر به دیدۀ یک «کندی» دیگر نگاه می کرد که می خواهد نخست وزیری مانند علی امینی را به او تحمیل کند. زیر بار این فقره نرفت و به جای چهره ای سیاسی و ملی جمشید آموزگارِ غیر سیاسی و تکنوکرات را جانشین هویدا کرد اما دربارۀ زندانیان غیر سیاسی چاره ای جز آزادی شماری از آنان برای تغییر فضا نداشت منتها جشن سپاس را ترتنیب دادند تا به سالگرد 6 بهمن و انقلاب سفید ربط دهند.
مستند «یکه سوار» به این موارد نمی پردازد و تنها توضیح یا توجیه آن همان است که گفته شد: دیگر انگیزه نداشتند.
برای بیننده اما این پرسش پیش می آید پس چرا از زندانیان دیگر این رفتار سر نزد؟
با این حال مستند در مجموع مثبت و متنوع است و نوع آزادی مهدی عراقی صبغۀ انقلابی و وجهۀ مردمی او را زیر سؤال نمی برد. اتفاقا حضور او در آن جمع سبب شد دیگران نیز در مظان اتهام قرار نگیرند چرا که از علاقۀ وافر امام خمینی به او ذره ای کاسته نشد و در نوفل لوشاتو تا شنید حاج مهدی آمده به روی او آغوش گشود و چنان که نقل کرد دقایقی سر بر دامان امام گذاشت.
در این مستند به بهانه مرور زندگی مردی که روحیه لوطی گری و جوانمردی او زبانزد بود و سال های طولانی را در زندان به سپرده بود گفت و گوهای متنوعی پخش می شود. هر چند این نقد هم وارد است که آیا یک مستند می تواند تنها گفت و گو محور باشد و تقریباًهیچ تصویر دیگری در آن دیده نشود؟
البته برای نسل امروز و متولدین سال های بعد از انقلاب بیش از آن که مواضع سیاسی و مرزبندی های ایدیولوژیک، جذاب باشد این دو نکته جالب است:
اول: آنجا که امیر عراقی فرزند شهید مهدی عراقی می گوید در لُس آنجلس آمریکا بوده و به خانه که برمی گردد از پیغام های بستگان با خبر می شود که پدر آزاد شده و آن را پاداش نمازی می داند که ساعاتی قبل در حضور آمریکایی ها و کنار جاده و روی چمن به جا آورده بود.
دوم هم این که بعد از اقامت امام در نوفل لوشاتو شهید عراقی هم روانۀ پاریس می شود و فرزندش می گوید من هم تصمیم گرفتم به پاریس بروم و شب به نوفل لو شاتو رفتم و دیدم پدرم در باغچه مشهور درخت سیب تنها در حال قدم زدن است.
(جالب از این حیث که سفرهایی این گونه چه آسان، امکانپذیر بوده است).
حاج مهدی عراقی بدون تردید از چهره های مؤثر و چند وجهی در جریان انقلاب و در نوفل لوشاتو و بعد از آن بوده و ترور او در سال 58 را میتوان یکی از ابلهانهترین و جنایتکارانهترین کارهای گروه فرقان دانست و خوشبختانه زودتر از دیگران خاطرات خود را ثبت کرد و با عنوان «ناگفتهها» منتشر شد.