هیچ نشانهای از تغییر تاکتیکی آمریکا دیده نمیشود
به گزارش اقتصادنیوز در این زمینه کامران کرمی روزنامهنگار گفتوگویی با ابراهیم متقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران داشته است. گزیده این گفتوگو به این شرح است:
*نیروهای آمریکایی و همچنین سیستمهای ماهوارهای مجموعههای اطلاعاتی واشنگتن در منطقه عموما روند فعالیتها و رفتوآمدهای سردار سلیمانی و بسیاری دیگر از فرماندهان نظامی ایران را رصد میکنند و میکردند. این بخشی از فضای فعالیتهای آژانس امنیت ملی آمریکا است که فعالیتهای خودش را از طریق جمعآوری دادههای ماهوارهای تنظیم میکند و بخش دیگر آن از طریق سیستم منابع اطلاعاتی انجام میگیرد. هیچ گاه تابهحال سردار سلیمانی بهعنوان سوژه امنیتی برای ترور انتخاب نشده بود؛ چون در یک دوران تاریخی محور اصلی تلاش ایران، مقابله با داعش بود. آمریکاییها هم تمایل داشتند که نوعی از موازنه قدرت بین ایران و داعش و همچنین ایران و عربستان بهوجود بیاید.
* ترامپ در داخل آمریکا با بحران روبهرو است. بحران اولیه او استیضاحی است که در ژانویه یا در فوریه در دستور کار قرار میگیرد. من فکر میکنم که استیضاح بعد از سخنرانی وضعیت اتحادیه اروپا (سخنرانی سالانه رئیسجمهور) در حولوحوش 25 ژانویه انجام بگیرد. از طرف دیگر ترامپ میخواهد نشان دهد که نمادهای سیاست آمریکا را که همان بازی قدرت و سیاست قدرت هست، میخواهد به انجام برساند و از قابلیت لازم برای ریسکپذیری برخوردار است. چون ترامپ دو ویژگی درهمتنیده شخصیتی دارد؛ قابلیت لازم برای بلوف زدن دارد و نکته دوم اینکه از روحیه لازم برای ریسکپذیری برخوردار است و این الگو را در حوزههای اقتصادی و بسیاری از الگوهای رفتاری اجتماعی و سیاسی بهکار گرفته است.
*نگاه ترامپ، نگاه عبور از بحران اجتماعی آمریکا و عبور از بنبست امنیت منطقهای از طریق اصطکاک بود؛ چون نظریهپردازانی مانند کلاوزویتس (اندیشمند نظامی و از ارتشیان امپراتوری پروس در قرن هجدهم) بر اصطکاک تاکید دارند و ترامپ انگیزه لازم برای اصطکاک را در شرایط شبهبحرانی دارد. بنابراین اگر بخواهم یک نتیجهگیری مطرح کنم، به این جمعبندی میرسم که اقدامی که ترامپ انجام داد ماهیت ساختاری نداشت، حتی بیانیه وزارت دفاع آمریکا مبتنیبر پذیرش کُنش(ترور سردار سلیمانی) بهعنوان اقدام تاکتیکی محسوب نمیشد. وزارت دفاع آمریکا وقتی بیانیه را صادر کرد، بیانیه خود را به قانون مصوب کنگره که سپاه پاسداران را گروه تروریستی قرار داده بود، مستند کرد. مبتنی بر دستور رئیسجمهوری آمریکا برای مقابله با یکی از فرماندهانی که در ساختار سیاسی آمریکا بهعنوان نماد تروریسم محسوب میشود.
*چگونگی اجراییسازی اقدامات در قوانین مصوب کنگره آمریکا بهعهده رئیسجمهور است. بنابراین کاری که ترامپ انجام داده براساس قدرت قانونیاش بوده ولی مبتنیبر الگوی ساختاری ایالاتمتحده نبود. شما در نظر بگیرید در ماه گذشته یعنی از اول دسامبر تا به امروز بیش از ۶ نفر از مقامات پنتاگون استعفا دادهاند! خود این مساله نشان میدهد که سیاست ترامپ یک نوع ماجراجویی است و خیلی از مقامات پنتاگون تمایل نداشتند در این ماجراجویی مشارکت کنند و شریک فردی بشوند که تصمیماتش میتواند مخاطرات امنیتی جدیای را برای منطقه ایران و منافع ملی آمریکا بهوجود بیاورد.
* نگاهی که ترامپ داشت این است که فشارهای اقتصادی اثر گذاشته، فضای اجتماعی و اقتصادی ایران را تحتتاثیر قرار داده، بحران را در عراق و منطقه که جهتگیری آن علیه ایران هست، تشدید کرده و میخواست در این فضایی که ایجاد شده بهنوعی یک نوع موفقیت بهدست بیاورد. به همین دلیل هم بود که دستور تبلیغاتیشان این بود که رسانهها اگر چند مورد محدود شادی در عراق یا برخی دیگر از مناطق وجود داشت که یک امر طبیعی در رابطه با فضای منطقهای است، این را برجسته کنند و آن را تعمیم دهند. یعنی سیاست ترامپ فشار حداکثری بود و این اقدام برای این بود که ایران را در فضای تنگنای اجتماعی و منطقهای وادار به واکنش کند.
*در تحلیل من، درگیری زودهنگام و غیرمحاسبهشده نسبت به پیامدها، چه پیامدهای تاکتیکی و چه پیامدهای سیاسی؛ چه در داخل کشور و چه در ایالاتمتحده. مشکلات بیشتری را برای هم ایران و هم ایالاتمتحده بهوجود میآورد؛ یعنی امکان این هست که فضای strike به فضای battle تبدیل شود، یعنی از فضایی که بخشی از پایگاهها یا افراد مورد هدفگیری قرار میگیرند، تصاعد پیدا کند و این مساله اتفاقا برای ترامپ خیلی عالی است که ایران در شرایط موجود یک واکنش کمرمق انجام بدهد. واکنشی که ایران میتواند انجام بدهد، باید براساس نقاط ثقل استراتژیک باشد. امروز یکی از نقاط ثقل استراتژیک آمریکا، افکار عمومی داخلیاش است و بهنظر من مساله بهصورت خودبهخودی فضای انتقادی شدیدی را نسبت به ترامپ ایجاد کرده است. در جهان عرب، فضا بسیار علیه آمریکا است و من فکر میکنم همین فضای افکار عمومی جهان و منطقه علیه آمریکا خودش یک نقطه ثقل استراتژیکی است که بدون اینکه ایران هزینهای بکند، توانسته به مطلوبیتها و منافعش دست پیدا کند. ایران امروز به پیروزی بدون کُنش تاکتیکی دست پیدا کرده و این بسیار ارزشمند است.
*طبعا فضای داخلی در ایران قابلکنترل است. همانطور که برخی مواقع کُنش گروههای اجتماعی مبتنیبر سکوت است و سکوت خودش یک اقدام سیاسی محسوب میشود. بر اساس بحثهایی که فوکو در رابطه با قدرت دارد؛ قدرت همواره این نیست که شلیک شروع شود. قدرت Force یا زور نیست. قدرت مدیریت بحران و مدیریت افکار عمومی است. شما در نظر بگیرید در اندیشه سیاسی شیعه، امام حسین شهید شد. اقدام انتقامی موثری هم در آن زمان حاصل نشد. البته زیدیها تلاشهای زیادی را انجام دادند که بسیار ارزشمند بود؛ ولی تلاش زیدیها منجر به جاودانگی عاشورا نشد، بلکه مظلومیت و کُنش راهبردی مبتنیبر سنجش منجر به این وضعیت شد. امام حسین اولین پیروز بدون اقدام تاکتیکی است.
*تحلیلی که من دارم این است که هیچوقت آمریکاییها در این موضوع[ترور سردار قاسم سلیمانی] مساله را به اطلاع متحدانشان حتی اسرائیلیها نمیرسانند. یک شاهد هم وجود دارد؛ اگر اسرائیلیها اطلاع داشتند هیچگاه نتانیاهو سفر به یونان را به انجام نمیرساند. بعد از این اقدام، نتانیاهو از اقدام ترامپ حمایت کرد و سفرش را نیمهکاره رها کرد و به تلآویو برگشت. این مساله نشان میدهد که آمریکا به متحدانش اطلاع نداده بود؛ اما تل آویو و ریاض از این مساله بهخاطر اینکه تفکرشان خیلی تاکتیکی، عملیاتی، هیجانی و غریزی بود، خوشحال شدند. الان که به پیامدهایش فکر میکنند، طبعا سیاستهایشان را تغییر دادهاند. شما شاهد این هستید که اسرائیلیها واکنششان کاملا متفاوت با صحبتهای روز اول نتانیاهو است و این نشان میدهد که قدرت ایجادشده برای ایران تاثیر خودش را در فضای اجتماعی آمریکا و اسرائیل به جا گذاشته است؛ اما رویکرد من یک رویکرد سونتزویی است. سون تزو (نویسنده چینی کتاب هنر رزم و از نخستین واقعگرایان قرن پنجم پیش از میلاد) میگوید اگر نمیخواهی اقدام انجام بدهی، حتما نشان بده که به دشمن نزدیک هستی. پس فضای احساس نگرانی برای آمریکا و اسرائیل باید بخشی از راهبرد تاکتیکی ایران باشد. و حتی تکاپوهایی که عربستان هم در حال انجام دادن است، نشان میدهد که در شرایط کنونی بسیار نگران هستند و سطح پیامدها را آنگونه که در اوایل رخداد صورت گرفت، ارزیابی نمیکردند و اکنون به دنبال این هستند که به آمریکاییها بگویند ما را وارد این درگیری نکنید...امروز کشورهای عربی کاملا نگران هستند؛ درحالیکه آن لحظه آغازین این نگرانی را نداشتند...
*مسیر موجود مسیر تداوم و تشدید تعارض است. هیچ نشانهای از تغییر تاکتیکی آمریکا دیده نمیشود. خود همین مساله کار را دشوار میکند. هیچ نشانهای از چرخش سیاسی و اقتصادی آمریکا دیده نمیشود. زمانی که کشوری مورد تهدید قرار گرفت، این حق آن کشور است که از خودش دفاع کند؛ اما نوع دفاع بستگی به سنجش و تصمیم زمامداران دارد.
*هر دو طرف به سمت battle یا درگیری در حال حرکت هستند و اقدامکنندهاش ایالاتمتحده بوده و ادامهدهنده آن هم سیاستهای تهاجمی پمپئو و ترامپ بوده است. واکنشهای آنها واکنشهایی است که کشور را وادار میکند به اقدام متقابل دست بزنند؛ ولی باید اینجا صبر کرد، یک سنجش را انجام داد و بعد از آن به جمعبندی رسید. ولی این را داشته باشید؛ فضای منطقه با التهاب شدیدی همراه است و این التهاب امکان درگیری را (نه جنگ را) افزایش میدهد.
*ترامپ معادله موازنه را بر هم زد. اقدام ترامپ خشونت و بهنوعی تلاش برای براندازی بود؛ جلوههایی از مقابله پرشدت وجود دارد که حتما این مساله باید با واکنش روبهرو شود. اما نوع واکنش، شدت واکنش، زمان واکنش و بازیگر واکنش در این فضا احتیاج به یک نوع درک و ارزیابی راهبردی دارد.
*آمریکاییها ممکن است بخشی از نیروهایشان را در عراق کاهش بدهند؛ اما نیروهایشان را در عراق حفظ میکنند. دوم اینکه سفارت آمریکا در عراق یک سفارت نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و تهاجمی با ۱۶۰۰ نفر نیرو است که همه مربوط به پنتاگون و سرویسهای اطلاعاتی آمریکا است. نکته بعدی اینکه تمام پایگاههایشان فعال است. نکته نهایی اینکه تغییری در کُنش تاکتیکی آمریکا مشاهده نشده است؛ بنابراین فضای موجود فضای تنشزدایی و موازنه نیست، بلکه نشانههایی از تصاعد بحران را نشان میدهد.
*مذاکره؛ طبعا بخشی از فضای استراتژی مذاکرهای است و من فکر میکنم که مذاکره شروع شده، اما غیرمستقیم است. ولی معلوم نیست که این مذاکره چه نتایجی را داشته باشد. بستگی به الگوی رفتاری آمریکا دارد. اگر الگوی رفتاری آمریکا همانند گذشته زورگویانه، مقابلهجویانه و مبتنیبر کُنش تروریستی باشد، طبعا این فرآیند بحران منطقهای را تشدید میکند.