کره شمالی چگونه پول درمیآورد؟
به گزارش اقتصاد نیوز به نقل از تجارت نیوز، کره شمالی قبل از دوران دونالد ترامپ و دعواهای توییتری کودکانهاش با کیم جونگ اون (Kim Jung-un) رهبر فعلی کره شمالی، همیشه به دو چیز مشهور بوده است. بمب هستهای با ۲۵٫۵ میلیون نفر جمعیت و آزمایشهای موشکی و موشکهای بالستیک برای حمل این بمبهای هستهای.
وقتی پول در این کشور کم است یا ذخیره غذای کشور کم شده، کره شمالی شروع به ایجاد تنش میکند. مثل بچه پررویی که تا وقتی چیزی را که میخواهد به او ندهید، دست از سروصدا و اذیت کردن دیگران برنمیدارد.
البته سروصدای کره شمالی متفاوت از آن بچه پررویی است که گفتیم. این کشور به ناگاه بمب هستهای آزمایش میکند، از موشک قارهپیمای جدید خود پرده برمیدارد، حرفهای تندی درباره کشورهای دیگر میزند و یکباره کره جنوبی و ژاپن را به حمله موشکی تهدید میکند.
میکند.
دونالد ترامپ و کیم جونگ اون
در نهایت تنش را بهقدری در منطقه خود بالا میبرد که آمریکا برای ساکت کردن آن مجبور میشود استثناهای موقتی قائل شود، بخشی از تحریمها را نادیده بگیرد، اجازه دهد پول به آن وارد شود یا کمکهای غذایی بلاعوض به آن بدهد تا در مقابل نیز کره شمالی به حالت عادی پیش از آن بازگردد.
وقتی شکم رهبران کره شمالی سیر شد، ناگاه آنها از دیکتاتورها و تهدیدهای جهانی، تبدیل به کسانی میشوند که دیپلماسی را دوست دارند و همواره ترجیح میدهند مذاکره کنند.
بعد از چندین ماه بعد که دوباره جیبها و انبارهای غذا خالی شد، همین چرخه تکرار میشود. دوباره ناگهان کیم جونگ اون حرف تندی به ترامپ میزند و یک موشک دیگر در دریای ژاپن آزمایش میکند تا دوباره این چرخه تکرار شود.
اما همه اینها فقط یکی از استراتژیهای کره شمالی برای گرفتن پول از کشورهای دیگر و زنده ماندن است.
مهارت مذاکره رهبران کره شمالی
کره شمالی عملا یک کشور منزوی است. صادراتی ندارد. محصولاتش در حدی نیستند که صادر شوند. منابع طبیعی هم برای فروش ندارد. به علت تحریمهای بینالمللی تبادل مالی ندارد. بسیاری از کشورها و شرکتها نیز حاضر نیستند چیزی به آن بفروشند مگر با اجازهنامه مشترکی از سوی کشورهای تحریم کننده.
از آنسو کشاورزی در این کشور کاملا سنتی است. بازدهی کافی ندارد و بدتر از آن به دلیل سیستم اقتصادی بسته و کمونیستی، سودی نصیب خود کشاورز نمیشود که در نتیجه انگیزه کشاورزی نیز کاهش مییابد و در نهایت وضعیتی ایجاد میشود که مواد غذایی تولیدی کره شمالی کفاف جمعیت آن را نمیدهند.
یادتان است که چند ما پیش پس از چند ماه دعوای لفظی و کودکانه بین دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، رهبر جوان کره شمالی ناگهان اعلام کرد که برنامه موشکی خود را متوقف میکند و ویدئویی هم از منفجر کردن سایت موشکی خود منتشر کرد؟
مجمسه کیم ایل سانگ و کیم جونگ ایل
بعدازآن هم به نحو عجیبی این دو در سنگاپور دیدار کردند؛ اما کمی بعد دوباره دعوایشان بالا گرفت و در این میان، کیم جونگ اون یک آزمایش موشکی انجام داد و با پرتاب موشکی که از آسمان ژاپن گذشت، به هدفی فرضی وسط اقیانوس شلیک کرد.
فهم این مسئله سخت نبود که کره شمالی به این راحتیها حاضر نیست برنامه موشکی خود را تعطیل کند. چالش این کشور در این قضیه این است که نمیتواند بهصورت تایید شده و کامل، برنامه موشکی و بمبهای هستهای خود را کنار بگذارد و درعینحال بتواند رد پا یا اثری در دنیا داشته باشد؛ یعنی اگر اینها را کنار بگذارد، از منظر بسیاری از کشورهای جهان، کشوری بیاهمیت میشود.
درعینحال هم اگر نخواهد این کار را بکند، با توجه به حجم تحریمهای بینالمللی که امروز بر آن سایه انداخته، بههیچوجه نمیتواند شکوفا شود.
به همین دلیل هر سه رهبران کره شمالی از سال تاسیس آن یعنی ۱۹۴۸، مجبور بودند به مهارت استادی در هنر مذاکره برسند که البته هدفشان این نبود که کشور خود را به شکوفایی برسانند بلکه این اجبار برای مذاکره موفق، صرفا با این هدف انجام میشد که بتوانند منابع و پول کافی از بقیه کشورها بگیرند که زنده بمانند و رژیمشان سقوط نکند و درعینحال تنها اهرم مذاکره یعنی سلاح هستهای را هم تسلیم نکنند.
سربازی که کره شمالی را به دست گرفت
قبل از اینکه جمهوری (!) خلق کره تشکیل شود، بعید بود که کیم ایل سانگ (Kim il-sung) رهبر آن بشود. او در جنگ جهانی دوم و جنگ برای بیرون راندن نیروهای ژاپنی از شبهجزیره کره در کنار ارتش کمونیست چین و شوری جنگیده بود. به لحاظ نظامی فردی دانا بود؛ اما مهارتهای نرم لازم را برای رهبری یک جمهوری کمونیستی نداشت.
او تحصیلات کمی داشت، بلد نبود خوب حرف بزند و درک کافی از نظریه مارکسیستی نداشت. بااینهمه پس از جدایی دو کره او بهعنوان رهبر انتخاب شد؛ اما چون برای این کار مناسب نبود، کمک و مشاوره زیادی دریافت میکرد.
مشاوران اهل شوروی او، از قبل قانون اساسی کره شمالی را نوشته بودند و آن بهگونهای تنظیم کرده بود که عروسک خیمهشببازی شوروی باشد.
کیم ایل سانگ پس از جنگ دو کره، بهعنوان یک قهرمان آزادیبخش شناخته و مورد تحسین کشورش قرار گرفت؛ اما جدیت و فداکاری او برای سوسیالیسم آرامآرام او را به ملیگرایی سوق داد. ملیگرایی که باعث میشد او تلاش کند چیزی فراتر از عروسک خیمهشببازی چین یا شوروی باشد.
بنای یادبود حزب موثث کمونیسم در منطقه مینسو هیل پیونگیانگ
به همین دلیل او بسیاری افسران، مشاوران و مستشاران اهل شوروی خود را اخراج کرد و بعدازآن برای مدتها خود را بین چین و شوروی قرار داد و با این کار هر دو را به بازی میگرفت و از هر دو امتیاز دریافت میکرد.
هر چه از شوروی میخواست و شوروی به او نمیداد، از چین تقاضا میکرد و چین هم برای رقابت با شوروی خواسته کیم ایل سانگ را دودستی تقدیمش میکرد. او همین بازی را دوباره با چین میکرد و حال از شوروی امتیاز میگرفت.
هر وقت چیزی از شوروی میگرفت، چین هم دوباره همان و بیشتر از آن را به کره شمالی میداد که تا از همتای کمونیست خود عقب نماند و برعکس.
هردوی این دولتها هم میدانستند که به بازی گرفتهشدهاند اما هر دو این بازی را به حالت بدتر یعنی رها کردن کره شمالی در دست دیگری، ترجیح میدادند.
این حمایتی که چین و شوروی علیرغم بیمیلی خود به کره شمالی میرسانند کمابیش حتی امروز هم وجود دارد. فقط تفاوتش این است که این بار بهجای شوروی، روسیه نشسته است.
چین خواستار ثبات منطقه
دلیل این حمایتها هم منافعی است که هر دو اینها و خصوصا چین از کره شمالی میبرد. نفع کره شمالی هم برای چین، نه در رفاه و موفقیت آن بلکه صرفا در «بودن» آن است.
چین میتواند بهراحتی رژیم کره شمالی را از هم بپاشد یا کل خاک آن را به خود بچسباند، اما به دلایلی از این کار سرباز میزند. بدترین گزینه برای چین، یک کره شمالی ازهمپاشیده یا شکستخورده است. آنچه چین میخواهد پایداری کره شمالی است.
زیرا اگر کره شمالی از هم بپاشد، ۲۵ میلیون نفر جمعیت آنکه از نظر فرهنگی تفاوتهای فاحشی با چینیها دارند، به مناطق شمال شرقی چین که از نظر اقتصادی ضعیف هستند، هجوم میآورند.
بدتر از آن، فروپاشی کره شمالی احتمالا به پیشروی نیروهای آمریکایی در این کشور منجر خواهد شد که در این حالت آمریکا را به درهای چین میرساند.
بنای یادبود اتحاد ملی پیونگیانگ
ازاینروی کره شمالی یک حائل خوب برای نگهداشتن نیروهای آمریکایی در کره جنوبی است. به همین دلیل تا زمانی که کره شمالی تنش را خیلی بالا نبرد، چین ترجیح میدهد شرایط موجود را حفظ کند.
حالت ایدهآل این است که کیم جونگ اون رهبر فعلی کره شمالی سلاحهای هستهای را کنار بگذارد، درهای کشورش را باز کند و بهسوی اصلاحات اقتصادی که از آنها را حرف میزند حرکت کند. با این کار کره شمالی دیگر برای بقا به سلاحهای هستهای خود چنگ نخواهد زد و از آنسو دیگر دلیلی برای حضور نیروهای آمریکایی در آن منطقه باقی نمیماند.
بااینهمه چین میداند که نفوذ و تاثیرگذاریاش آنقدرها هم زیاد نیست و در نتیجه اگر چنین اتفاقی بیفتد، دیگر نمیتواند روی کره شمالی کنترلی داشته باشد.
چین بزرگترین شریک تجاری کره شمالی
در حالت سادهتر چین میتواند هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ اقتصادی کره شمالی را از بین ببرد؛ اما چنین کاری نمیکند زیرا میداند که بعد از تغییر رژیم کره شمالی، چین آنقدرها نمیتواند در رژیم جایگزین نفوذ و تاثیر داشته باشد و سیاستهای خود را در آنجا جلو ببرد؛ اما ازآنجاییکه چین فقط پایداری و «بودن» کره شمالی را میخواهد، در نتیجه تمایلی هم به این کار ندارد.
ازاینروی بااینکه یک تبادل یا توازن قدرت بین چین و کره شمالی وجود دارد، اما هیچکدام نمیخواهند حرکت تندی انجام دهند.
چین در سازمان ملل آزمایشهای موشکی و هستهای پیونگیانگ را محکوم کرده است اما کره شمالی میداند که نباید از این قضیه عصبانی باشد. چراکه هزینه از دست دادن یک دولت متحد ثروتمند مثل چین را بهخوبی میشناسد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، کره شمالی دچار قحطی سختی شد که در نهایت به مرگ ۲۰۰ هزار تا ۳ میلیون نفر منجر گردید (آمار دقیقی وجود ندارد).
کشاورزان کره شمالی
قبل از این زمان سیستم توزیع غذا در دست دولت کره شمالی بود. کشاورزان محصولات تولیدی خود را به دولت تحویل میدادند و دولت هم آنها را بهتناسب بین مردم تقسیم میکرد.
این مدل در دهههای ۵۰ تا ۷۰ بهخوبی کار میکرد؛ اما در دهه ۸۰ و ۹۰، این سیستم توزیع شدیدا دچار مشکل و فروپاشی شد.
بعد از فروپاشی شوروی، ۴۵۰ گرم سهمیه غذای روزانه برای هر فرد، طی سه سال به کمتر از یکسوم رسید و در سال ۱۹۹۷ به روزانه ۱۲۸ گرم برای هر فرد رسید. کمی بعد هم دولت فقط میتوانست به ۶ درصد جمعیت کره شمالی سهمیه غذایی بدهد.
این اتفاق یکی از بدترین تجارب کره شمالی در طول مدت وجودش بود. این سیستم توزیع از آن زمان تا امروز هیچگاه نتوانسته بهطور کامل به شکوه گذشته بازگردد و بیشتر جمعیت امروز کره شمالی مجبور هستند خود به فکر چاره باشند.
سرمایهداری غیررسمی در کره شمالی
بهصورت رسمی سرمایهداری در کره شمالی وجود ندارد و مالکیت شخصی و تجارت غیرقانونی است؛ اما در واقعیت هردوی اینها را میتوان در همه مردم از بالاترین افراد رژیم کره شمالی تا فقیرترین افراد جامعه مشاهده کرد.
در کره شمالی همه افراد یک شغل دولتی دارند اما طبق آخرین آمار کمیاب در سال ۲۰۱۰، ۶۲ درصد آنها در بازارهای خاکستری و شغلهای غیررسمی فعال هستند.
زنان متاهل میتوانند بهجای شغل دولتی، خانهداری را انتخاب کنند. این مسئله به آنها امکان و آزادی میدهد که بتوانند کسبوکارهای کوچک شخصی نیز داشته باشند.
در کنار جادههای کره شمالی شما میتواند زنان فروشندهای را ببینید که مثلا غذا، کالاهای دستساز یا محصولاتی وارداتی مثل سیگارهای روسی را میفروشند. به همین دلیل درآمد زنان در کره شمالی دو تا سه برابر شوهران آنها است.
اما دولت هم از این فعالیتهای غیرقانونی باخبر است و میتواند آنها را کاملا از بین ببرد. البته که دولت چنین کاری نمیکند زیرا بهخوبی میداند که با ضعیف سیستم توزیع غذای خود، بسیاری از مردم مجبور هستند برای معاش روزانه چنین کارهایی بکنند.
این قضیه البته دلایل غیرسیاسی هم دارد؛ زیرا افراد فقیر کره شمالی میخواهند کالایی بفروشند و غذایی برای خوردن داشته باشند. افراد ثروتمند و نزدیکان رژیم هم دوست دارند با خرید و مصرف، زندگی لوکسی برای خود بسازند و هیچکدام هم به دنبال تغییر رژیم نیستند.
به همین دلیل هم دولت همزمان بازارها را با قوانین هدفگذاری شده مدیریت میکند و گاهی برخی از آنها را تشویق نیز میکند.
مثلا قانون سوم آگوست (August 3rd rule) به کشاورزان اجازه میدهد در ازای پرداخت مبلغی به دولت، از شغل رسمی دولتی مستثنا شوند و از این طریق عملاً دولت از بخش خصوصی درآمدزایی میکند.
یوان بهجای ون کره شمالی
در نوامبر ۲۰۰۹ دولت کره شمالی در اقدامی بیسابقه تصمیم گرفت که ارزش رسمی واحد پول این کشور یعنی ون (Won) را تغییر دهد.
پیش از آن هر دلار آمریکا بهصورت رسمی ۲٫۱۶ ون ارزشگذاری شده بود که این ۲٫۱۶ هم از ۱۶ فوریه یعنی تاریخ تولد رهبر دوم کره شمالی کیم جونگ ایل برداشتهشده بود.
اما علیرغم این ارزشگذاری رقم واقعی که دلار آمریکا با آن مبادله میشد بسیار متفاوت بود. برای اهالی کره شمالی یک قیمت داشت. برای خارجی قیمتی دیگر داشت و در بازار سیاه هم هر دلار ۲۵۰۰ ون بود.
در اقدامی که دولت کره شمالی در این تاریخ انجام داد به هر شخص اجازه داده شده بود که تا هفت روز حداکثر ۱۰۰ هزار ون خود را با اسکناسهای ۱۰۰۰ ونی به بانک تحویل دهد و عوض آنها ۱۰ ون اسکناس جدید دریافت کند. بعدازآن اسکناسهای قدیمی دیگر بیاعتبار میشدند.
یعنی طبق این تصمیم ارزش ون کره شمالی به یک دههزارم قبل کاهش مییافت و هیچکسی هم نمیتوانست بیشتر از ۱۰۰ هزار ون قدیمی را به ون جدید تبدیل کند.
کاخ خورشید بنای یادبود کاسوسان – پیونگیانک
یعنی هر سرمایهای بیش از ۱۰۰ هزار ون فاقد ارزش میشد و فرد هم تنها به شرطی میتوانست با این پول، اسکناس جدید دریافت کند که تمام این ۱۰۰ هزار ون را با اسکناسهای ۱۰۰۰ ونی قدیمی به بانک میآورد.
این اقدام بخش زیادی از پساندازها مردم کره شمالی را از بین برد و به همین دلیل در اتفاقی بیسابقه مردم کره شمالی به دولت اعتراض کردند. این اعتراض باعث شد سقف دارایی قابلتبدیل به ۱۵۰ هزار ون پول نقد و ۳۰۰ هزار ون سپرده بانکی برای هر فرد افزایش یابد.
اما همین هم بهدرستی انجام نشد؛ زیرا دولت بااینکه اسکناسهای قدیمی را در ماه نوامبر جمعآوری کرده بود اما اسکناسهای جدید را در ماه دسامبر تحویل داد؛ یعنی به مدت یک ماه مردم کره شمالی پولی برای مبادله در دست نداشتند.
این اقدام دولت برای کاهش تورم و کوچک کردن بازارهای خاکستری موجود بود که البته به مردم کره شمالی این درس را داد که به ارز رسمی خود اعتماد نکنند. ازاینروی امروز بسیاری از تراکنشهای غیررسمی در کره شمالی با ارزهای خارجی و بیش از همه با یوان چین انجام میشوند.
سیستمی که نمیدانیم چگونه هنوز پابرجاست
این بازارهای خاکستری فقط در بین مردم عادی وجود ندارند. بلکه مقامهای رسمی و دفاتر دولتی هم در این بازارها فعال هستند.
مدتهاست که بسیاری از دفاتری دولتی کره شمالی یا کلا بودجه و منابعی ندارند یا اگر دارند مقدار آن بسیار کم و محدود است و مجبور هستند برای خود بودجه و پول جور کنند.
به همین دلیل هرکسی با هر قدرتی در تلاش است با استفاده از منابعی که در اختیار دارد کسبوکاری ایجاد کند؛ مثلا مقامهای نظامی از سربازان وظیفه و نیروهای رسمی ارتش بهعنوان کارگر استفاده میکنند تا درآمدی ایجاد کنند.
در این میان کسانی که به آدمهای درست و زرمند و زورمند دسترسی دارند و میدانند به چه کسی و در کجا رشوه بدهند، بسیار ثروتمند میشوند. البته نه اینکه در مقایسه با مردم کره شمالی ثروتمند باشند.
پیونگیانگ دوبی کره شمالی
بلکه آنها در استانداردهای بینالمللی نیز ثروتمند میشوند. این خانوادههای تازه به دوران رسیده خودروهای گرانقیمت مثل بنز و بیامو سوار میشوند.
گوشیهای هوشمند گران در دست دارند، به اسکی میروند و در هتل لوکس و شش ستاره آنجا اقامت میکنند و غذاهای غربی در پیونگیانگ میخورند. پیونگیانگی که گاهی به آن «دوبی» کره شمالی نیز میگویند.
این سیستم مشخصا مشکلات زیادی دارد اما در حال حاضر سرپاست ولی لاجرم روزی از هم میپاشد. روزی مثل اتحاد جماهیر شوروی، دیگر سیستم کره شمالی هم از کار خواهد افتاد.
همینکه این سیستم تا امروز دوام آورده، خود قابلتوجه است؛ اما بالاخره این کشور دیگر روزی متوقف خواهد شد و دیگر جلو نخواهد رفت.