جهان در سال 2030 چگونه خواهد بود؟
به گزارش اقتصاد نیوز به نقل از انتخاب، یا اینکه روند دهه های گذشته اغلب به صورت خطی ادامه داشته، اما دنیای امروز بسیار متفاوت از آنچه مردم انتظار داشتند در سال 2010 به نظر برسد ترسیم شده است. بنابراین یک موضوع درباره دهه آینده جدی است. درواقع جهان تا سال 2030 بسیار متفاوت تر از آنچه انتظار می رود خواهد بود.
این یک دلیل خوب برای نگاه کردن به 10 سال آینده است. اگرچه هیچگاه نمی توان با اطمینان به این موضوعات نگاه کرد اما برخی پیش بینی ها محتمل تر به نظر می رسند. با این نگرش به 10 ایده احتمالی برای سال 2030 می پردازیم:
بحران دیکتاتوری پوپولیستی
در چند سال گذشته ، پوپولیست هایی در کشورهایی مانند برزیل و ایالات متحده و هند و فیلیپین با قول بازگشت قدرت به مردم ، مقامهایی عالی را به دست آوردند. آنها به جای تحقق این تعهد ، قدرت بیشتری را در اختیار خودشان قرار داده اند و ضمن حمله به نهادهای مستقل و تضعیف آزادی بیان همه چیز را وارونه جلوه داده اند.
هرچه حضور این نوع رهبران در مقام های عالی، بیشتر باشد ، اثرات منفی عملکرد آنها در زندگی روزمره شهروندان جامعه بیشتر خواهد شد. همانطور که نمونه هایی در ترکیه و ونزوئلا دیده شده است. برای مثال شهروندانی که امیدوارند کاری به سادگی تمدید گواهینامه رانندگی انجام دهند ، باید مبلغی رشوه پرداخت کنند.
از بین رفتن اهمیت شبکه های اجتماعی
مردم امروز وقت و توجه زیادی را در شبکه های اجتماعی می گذرانند. اما حقیقت این است که اهمیت شبکه های اجتماعی تا جایی است که بر همه چیز از جمله محورهای گفتمان عمومی و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تأثیر می گذارد. این موضوع به این علت است که تصمیم گیرندگان کلیدی در نظرات اجتماعی تعداد کمی از افراد سیاسی با عقاید افراطی را در شبکه های اجتماعی مسئول تغییر عقاید مردم می کنند.
در دهه های گذشته ، سردبیران روزنامه ها می دانستند که تندروها و افراط گرایان بیشتر از خوانندگان معمولی نامه ارسال می کنند. بنابراین آنها نظرات خود را به شکلی می نوشتند که این نوع افراد را نیز در خبرها دخیل کنند. امروز اما شرایط به نفع شبکه های اجتماعی مثل توییتر و اینستاگرام تغییر کرده است ولی پیش بینی می شود تاثیر سیاسی شبکه های اجتماعی نیز به مرور کاهش پیدا کند.
هزینه مسکن راکد می شود
یکی از قابل توجه ترین روندهای چند دهه اخیر افزایش سریع هزینه های مسکن در کلانشهرهای بزرگ جهان است. سرمایه گذاران ثروتمند که از فرصتهای سرمایه گذاری سودآور ناامید شده اند ، به هدایت قیمت خرید آپارتمان ها به تغییرات قیمت مسکن کمک کرده اند. در شهرهایی مانند نیویورک ، بسیاری از آپارتمان های لوکس اکنون خالی است.گرچه بعید به نظر می رسد قیمت ها کاهش یابد اما رشد آنها ممکن است به طور قابل توجهی کند شود.
جوانان کمتر جذب سیاست می شوند
در طول دهه 2010 ، جوانان بسیاری مشغول سیاست بودند. بسیاری از آنها از ظهور پوپولیسم راستگرا ابراز نگرانی می کردند و در مواجهه با تغییرات آب و هوایی عمیقا نگران بودند. با تشکر از شبکه های اجتماعی ، آنها به راحتی جذب سیاست های داغ می شدند یا عقاید خود را ابراز می کردند. اما در گذشته بسیاری از دوره های درگیری سیاسی با فواصل آرام تر دنبال می شدند. به عنوان مثال فعالان دانشجویی دهه 1960 با یک الی 2 دهه تلاش به موفقیت رسیدند. با وجود موفقیت فعلی جوانان در سیاست، پیش بینی می شود موج های فعلی علاقه جوانان در سیاست به مرور زمان کاهش پیدا کند و جوانان از سیاست دور شوند.
ظهور پوپولیستهای «معتدل»
در انگلستان ، بوریس جانسون نشان داده است که پوپولیستها می توانند با اتخاذ مواضع معتدل در فرهنگ و اقتصاد ، قول دهند که پول بیشتری را برای خدمات اجتماعی صرف کنند و کابینه ای نسبتاً متنوع را با هم جمع کنند. این یک طرح برای نوعی پوپولیسم "معتدل" ایجاد می کند که هنوز هم به برخی از نهادهای دموکراتیک حمله می کند ، اما دیدگاه های افراطی تر درباره نژاد و فرهنگ را که معمولاً با نامزدهای راست افراطی در ارتباط است رد می کند. اگر وی در انگلیس موفق شود ، پوپولیست های 10 سال آینده ممکن است بیشتر شبیه جانسون و کمتر شبیه دونالد ترامپ باشند.
افزایش دستمزد برای افراد کم مهارت
سالهاست که درآمد بسیاری از دموکراسیهای توسعه یافته برای کسانی که در رأس سازمانها قرار دارند افزایش یافته اما برای کسانی که از راس قدرت فاصله دارند بسیار پایین است. این تفاوت باعث شده است که بسیاری از شهروندان نسبت به آینده اقتصادی کشورشان به شدت بدبین باشند.اما در ایالات متحده ، این روند اکنون برعکس است. با رسیدن به اشتغال کامل اقتصادی در چند سال گذشته ، دستمزدها افزایش یافته است. در حقیقت ، در سال 2019 ، دستمزد افراد با دستمزد پایین تقریباً دو برابر سریعتر از دستمزدهای کارمندان رده بالا رشد یافته است.
دوران پس از بیداری
در سال 2010 چیزی که برخی از مفسران آن را "بیداری بزرگ" می نامیدند ، ایجاد شد. به خصوص در ایالات متحده ، چپ های سفید پوست دیدگاه های رادیکال تری نسبت به هویت نسبت به گذشته داشتند. اما در حالی که این تغییر کمک کرده است تا بی عدالتی های عمیق سیستمیک به م توجه عموم برود ، اما به برخی از ایده هایی که بعید است با تصویب گسترده ای روبرو شوید ، برجسته شد. برای مثال برخی معتقد بودند تصرفات فرهنگی مانند آشپز یک کشور که از غذای دیگر ملل را تهیه می کند ، یا لباس هایی که از لباس های سنتی الهام گرفته می شوند ، "تصرف فرهنگی" غیرقابل قبول هستند. طی چند ماه گذشته ، طیف گسترده ای از چهره های چپ از جمله باراک اوباما برخی جنبه های بیداری بزرگ را مورد انتقاد قرار داده اند.بر این اساس برخی معتقدند این دیدگاهها ممکن است از گفتمان عمومی محو شوند.
محافظه کاران متنوع تر می شوند
در بیشتر کشورها ، از جمله آلمان و ایالات متحده ، مهاجران و اقلیت های مذهبی بیشتر به احزاب چپ گرایش دارند. به یک معنا ، این تعجب آور است: مهاجران تمایل به محافظه کاری اجتماعی دارند. بیشتر ناظران سیاسی تصور می کنند که این روند در دهه های آینده ادامه خواهد یافت. در آمریکا ، بسیاری از پژوهشگران سیاسی حتی پیش بینی می کنند که دموکرات ها به دلیل رشد سهم غیر سیاه جمعیت ، سرانجام اکثریت کلی اما مشخصی را خواهند داشت و اگر آنها موفق شوند از رأی دهندگان مهاجر با ارزشهای محافظه کارانه حمایت کنند، شاید با اتخاذ نوع پوپولیسم نسبتاً معتدل که توسط جانسون دنبال می شود، سیاست های غربی ممکن است کمتر از لحاظ نژادی قطبی شود.
نابرابری مالی جهانی سقوط می کند
توزیع ثروت در دموکراسی های ثروتمند مانند دانمارک و کانادا طی چند دهه گذشته به مراتب نابرابر شده است. اما در کل جهان ، نابرابری درآمد در حقیقت رو به کاهش است: از آنجا که درآمد افراد فقیر در هند یا چین بسیار سریعتر از درآمد افراد مرفه در سوئد یا استرالیا رشد کرده است ، جهان در حال حاضر برابر تر از 10 سال پیش است. تا زمانی که بخش هایی از آسیا و آفریقا بتوانند در مسیر رشد اخیر خود ادامه مسیر دهند ، احتمالاً این روند در دهه آینده ادامه خواهد یافت.
لیبرال دموکراسی درجا می زند
دهه 2010 نشان داده است که لیبرال دموکراسی نیاز به اصلاح جدی دارد. اگر دموکراسی های توسعه یافته اکنون نسبت به گذشته پایدارتر به نظر می رسند ، این امر تا حدودی به این دلیل است که شهروندان آنها نسبت به چند دهه پیش به مراتب از سیستمهای سیاسی خود رضایت کمتری دارند.اما در حالی که دموکراسی ها ممکن است پایدارتر باشند ، بعید به نظر می رسد که دیکتاتوری بتواند جایگزین واقعی آنها باشد و مسی را ادامه دهد. بنابراین ممکن است خیلی امیدوار نباشیم که دو ارزش اساسی لیبرال دموکراسی آزادی فردی و خودمختاری جمعی ر 10 سال آینده از آنچه اکنون دیده ممی شود ، قوی تر به نظر برسند.