رازگشایی علیرضا فغانی از دلیل مهاجرت خود، برادرش و اتهامات رنگی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، علیرضا فغانی از حدود شش ماه قبل تصمیم گرفت از ایران مهاجرت کند و راهی کشور استرالیا شود که این تصمیم او واکنشهای زیادی را هم در پی داشت. او که سابقه قضاوت فینالهای مختلف و بازی ردهبندی جام جهانی را در کارنامه دارد، هم اکنون در لیگ استرالیا مشغول قضاوت است و در این مدت بسیار خبرساز بوده است. در صفحه اینستاگرام خبرآنلاین با او درباره وضعیتش در این روزهای کرونایی و شرایطش در کشور استرالیا صحبت کردیم:
*سلام علیرضا.
سلام بر شما. سال نو را خدمت شما و همه همراهان تبریک عرض میکنم.
*خیلی خوشحالم که با تو گفت و گو میکنم. از روزهای کرونا بگو. چه میکنی؟ آنجا وضعیت چگونه است؟
اینجا کمی دیرتر از ایران و جاهای دیگر شروع شد ولی خوبی که داشت این بود که به موقع اقدام و پیشگیری کردند و به مردم توصیه شد در خانه بمانند. ادارات هم تعطیل شد که فکر کنم به زودی باز شود.
*از چه زمانی قرنطینه اعلام شد؟
از اول عید ایران بود. به ما اعلام کردند که فدراسیون 70 درصد نیروهایش را معلق اعلام کرده و تا آخر سال قراردادی یعنی آخر ژوئن تا آخر فصل دیگر پرداختی نخواهند داشت که من برای اولین بار به خاطر مسائل مالی در این کشور غریب ترسیدم که به مشکل بخورم ولی چند روز بعد اعلام شد بسته حمایتی دولت به ما واریز شد که ای کاش در کشور خودمان هم صورت میگرفت که این اتفاق نیفتاد.
*کمی درباره حمایتها توضیح بده. انقدری بود که خرج زندگی بگذرد؟
من واقعا برای اولین بار برای مسائل مالی نگران شدم و این موضوع که پرداختی به داوران و نیروهای فدراسیون پرداختی نخواهیند داشت برای من یک شوک بود و مشکلی بود که برای خیلی از افراد در اداراتشان پیش آمده بود. اولین مبلغ حمایتی که دادند 750 دلار به هر خانواده دادند که مشکلی پیدا نکنند. بعد هم که سخنرانی نخست وزیر بود که همه کسانی که بیکار شدند از طریق کارفرما کمک دولت پرداخ میشود. برای کسانی که اجاره خانه میدهند یک سری فرمها هست که اگر شرایط خیلی بحرانی داشتند این فرمها را پر میکنند و به آنها کمک میشود. بانکها به تمام کسانی که صاحب حساب بودند ایمیل زدند که تا شش ماه آینده نگران قسطها نباشید و نیازی به پرداخت قسط نیست. اداره برق هم ایمیل زد که 20 دلار به این چندماه تخفیف داده است.
*اخبار ایران را هم پیگیری میکنی؟
طبق معمول در چنین موقعیتهای بحرانی مثل سیل و زلزله و حالا هم کرونا افرادی کمک میکنند. دم همه کسانی از قشر بازیگر، ورزشکار و همه اقشار که در این مواقع به همنوعان خود کمک میکنند گرم. من الآن فیلمهای آقای پوریا تابان را میبینم، استاد پرویز پرستویی، رسول خادم، کمیل قاسمی، کمپین اشکان خطیبی که به کمک نیاز دارد. خب این افراد هستند که الآن کمک میکنند و فکر میکنم مجموعهای از چهرههایی که همیشه در میان مردم بودند خیلی میتواند کمک کند ولی واقعا این چاره نیست و در چنین مواقعی خندهدار است که از طرف آن نهاد یا ارگانی که باید یک فعل و انفعالی صورت بگیرد، هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. من الآن میشنوم میخواهند یک میلیون تومان بدهند بعد از یارانهها کم کنند که خندهدار است.
*روزهای اولی که این اتفاق افتاد آنجا خیلی شیوع نداشت و دیرتر از ایران بود ولی بعدش یک سری تصاویری دیدیم از اینکه مردم هم آنجا ترسیده بودند. کمی از ان ترس بگو و اینکه چقدر بود و چقدر طول کشید تمام شود؟
آن شوک اولیه که داده شد و همین الآن هم در فروشگاهها دستمال کاغذی راحت پیدا نمیشود و مواد ضدعفونیکننده دست راحت پیدا نمیشود. مواد خوراکی که میشد نگه داشت را خریدند و بردند ولی سریع جایگزین شد و نخست وزیرشان هم سخنرانی کرد و گفت از مردم استرالیا حمایت میکنیم و آن آرامش را برگداند و استرسی که مردم داشتند رفع شد. خیلی کلیپها هم آمد که در فروشگاهها دعوا میشد که البته در استان و شهری که ما هستیم چون هوای گرمی دارد میزان شیوع کمتر است و این اتفاقات نبود ولی فیلمهایش را میدیدیم که مثلا در سیدنی رخ داد ولی فکر کنم انجا هم شرایط عادی است و لیگ اینجا هم بعد از شب عید ایران که چند بازی بدون تماشاگر برگزار شد تعطیل شد و 22 آوریل جلسه دارند که چه زمانی شروع کنند یا کماکان بازیها معلق باشد.
*آنجا قرنطینه کامل و 100 درصدی است و نمیتوانید بیرون بروید یا میتوانید و طرح فاصلهگذاری اجتماعی آنجا هم اجرا میشود؟
خب توصیه میشود و فروشگاه بزرگ به شکل شهروند و رفاه اینجا زیاد است که مایحتاج مردم را فراهم میکنند ولی روی زمین خطکشی شده و فاصله در صفها باید رعایت شود و تمام ورودیها و خروجیها در همه فروشگاهها مواد ضدعفونیکننده گذاشته شده ولی توصیه میشود جمعی شکل نگیرد و همه مناسبتها منتفی شده ولی جایی که من هستم خارج شهر است و از خود شهر نیم ساعتی فاصله داریم و یک مجموعه ورزشی باز است که عموم میتوانند استفاده کنند که با خانواده به ان زمین میرویم و هر کسی تمرین خودش را میکند و برمیگردیم فیلم میبینیم و کتاب میخوانیم و بعد هم مجددا آماده میشیم برای فردا.
*خب اگر اشکالی نداشته باشد درباره خودت صحبت کنیم. از روزی که رفتی اتفاقات مختلفی افتاد که در کانون اخبار ماندی. اول بگو انگار پاقدمت خوب بود تا رفتی آتش سوزی اتفاق افتاد و جنگلهای اطراف سوخت.
کلا اینجا هر اتفاقی را به ما نسبت میدهند! این آتش سوزیها در سال های اخیر هم رخ داده بود ولی از شانس ما این بار خیلی شدیدتر از همیشه بود. البته در استانی که من بودم خیلی کم بود ولی در مرکز سیدنی خیلی بود و حیوانات زیادی آنجا مردند و افراد زیادی لطمه دیدند و چند نفر هم جان خود را از دست دادند ولی سمت ما خیلی این اتفاق نیفتاد.
*آنجا داوریها چگونه است؟ دیگر این مشکل آبی و قرمز و آقای داور فینال جام جهانی این چه وضع سوت زدن است وجود ندارد؟
اصلا. تفکر آنها چیز دیگری است. من نمیدانم ما در ایران چه میکنیم. این فوتبال باید باعث شود آدمها به هم نزدیک شوند و دوستیها بیشتر شود و لذتی در آن باشد ولی همه باهم مشکل دارند. تیم با تیم مشکل دارد، شهر با شهر مشکل دارد، مردم با داور مشکل دارند، شمای خبرنگار با داور مشکل داری. این اتفاقات و بیانیه دادنها فقط در ایران است.نمیدانم شاید از یک منبع قدرتی در فدراسیون یا ارکان لازم برخوردار نباشیم که یک سری اتفاقات را میبینیم ولی چیزی که اینجا دیدم این است که یک سیستمی حکمفرماست که هرکسی در راس آن باشد سیستم دارد کار را انجام میدهد و قانون حرف اول و آخر را میزند. قبل از بازی بیانیه نیست و بعدش اعتراض نیست. همه چی محترمانه است و درخواستی هم باشد ایمیل میزنند و تمام میشود. هجمههای بعد بازی نیست. الآن سه تا تیم سیدنی دارد و دوتا هم ملبورن و چندین دربی دارند من سه، چهارتا دربی در همین 15-16 بازی سوت زدم که الا این مشکلات نبوده و همه چیز در جریان بازی خلاصه میشود؛ حالا شاید یک اعتراض یا درگیری پیش بیاید و بحثهایی با داور هم باشد ولی خوشبختانه ما اینجا var هم داریم و خیلی کمک میکند. هرچند با var هم مشکلاتی داشتیم که نشان میدهد تا زمانی که انسان این کار را انجام میدهد توام با مشکلات است ولی روی هم رفته خود من به شخصه در این 15-16 بازی که داور بودم خیلی لذت بردم از این مدت و حسرت خوردم که چرا ما در ایران از این شرایط و پتانسیل فوتبال و از این زیباییها لذت نمیبریم.
*شما به var اعتقاد دارید؟
بله من همیشه در مقابل داورانی که می گفتند اعتماد به نفس داور را کم می کند طرفدار سرسختش بودم و معتقدم اعتماد به نفس داور را افزایش میدهد ولی شانس داریم و کم پیش میآید که استفاده کنیم.
*در جام جهانی که از ان استفاده نکردی. در لیگ این کار را کردهای؟
بله، دوبار استفاده کردم. بازی اول و آخرم. بازی اول یک صحنه هند بود که هنوز هم میگویم در دنیا هنوز درباره هند خیلی بحث است. من اعتقاد به هند نداشتم ولی var گفت هند است که من هم قبول کردم ولی بعد در نکات آموزسی که آنالیز شد 50-50 بودند. یک صحنه هم در دربی آخر سیدنی بود که یک صحنه پیش آمد که من کارت زرد دادم ولی var گفت که لگد زدن بود و اخراج کردم.
*حالا انشالله اینجا هم بیاید.
ما یک سری محدودیتها به خاطر تحریمها داریم که مستقیم نمیتوانیم از شرکت اصلی آلمانی خریداری کنیم یا این سختافزار را فراهم کنیم. برای لیگ ما حرفش بود ولی عمل ندیدم من.
*علیرضا تو اخیرا یک مصاحبه کردی و گفتی من طرفدار پرسپولیس بودم.
خب شما میگردید دنیال جملهای که خودتان دوست دارید. من نه طرفدار قرمزام نه آبی. قدیم که بچه بودیم پدرم که به استادیوم میرفت ما هم چند بازی پرسپولیس را رفتیم. اصلا برام فرقی ندارد که ببازد یا ببرد. بعد هم داور شدیم و تمام شد. رنگها هیچ معنی برای ما نمیداد و خودت از نزدیک با داوران در ارتباط بودی. چقدر ما به ضرر این دو تیم یا تیمهای شهرستانی سوت زدیم و خیلی وقتها هم به نفعشان اشتباهات کردیم ولی خوشبختانه یک عده فوتبالی هستند و قبول دارند این اشتباهات فوتبالی است. یک عده هم که جرزن هستند و یک دفتر دارند و در قسمتی که به ضررشان است همه را مینویسند ولی جایی که به نفعشان بوده را فراموش میکنند که تکلیف این افراد در فوتبال مشخص است. فقط هستند. حالا آن یک جمله من پرسپولیس بودم را گذاشتند و طرفداران استقلال هجمه درست کردند و فحاشی و این بحثها که مثل همیشه برایم اهمیت نداشته است.
خوشبختانه یک عده فوتبالی هستند و قبول دارند این اشتباهات فوتبالی است. یک عده هم که جرزن هستند و یک دفتر دارند و در قسمتی که به ضررشان است همه را مینویسند ولی جایی که به نفعشان بوده را فراموش میکنند
*چیزی که در تو وجود داشت و تو را متمایز میکرد این بود که میگفتند خودت را از ستارگان فوتبال هم بالاتر میبینی و از اسم آنها نمیترسی. برخی میگفتند اصلا این ستارگان را قبول نداری. اینگونه بود؟
اولا به نظرم بحث ترس نیست؛ نه ما از آنها میترسیم نه آنها از ما. هر کسی دارد در جایگاه خودش تلاش میکند بهترین عملکرد را داشته باشد. بازیکن میخواهد بهترین عملکرد را داشته باشد که تیمش برنده شود، داور هم میخواهد خودش نتیجه بگیرد و کارش مثبت باشد. این است که بحث ترس نیست. ترس جایی مهم است که شما در زمین میزبان بتوانی حق میهمان را بدهی و ترس نداشته باشی. با بازیکنان خوشبختانه ارتباط خوبی دارم و قبلا هم داشتم و اینجا هم همینطور.
*بریم سراغ رفتنت از ایران. تو از جام جهانی برگشتی و به سوپراستار تبدیل شده بودی و بین داوران کسی در این سطح نداشتیم و افتخار بزرگی به دست آوردی که هنوز در تب و تاب آن بودیم که ناگهان تصمیم به رفتن گرفتی. مهاجرتت چقدر به حواشی که به وجود آمد و حرفهایی که میزدند و همینطورتوهینها ربط داشت؟
اصلا ربطی نداشت. من خودم دوست داشتم بروم. برخی از دوستانم رفته بودند و احساس کردم زندگی برای بچههایشان جور دیگری شد و وقتی در جام ملتهای 2015 حدود 40 روز در استرالیا بودم خیلی از دوستان ایرانیام را دیدم و مشورت کردیم که تصمیم گرفتم بروم. خیلی دوست داشتم در همان سالها میرفتم ولی یک سری اهدافی در داوری داشتم و با همسرم که صحبت کردم ایشان گفت دوست دارم کنار خانوادهام باشم و این چند سال دنبال داوری باش شاید تا آن زمان نظرت عوض شد. اگر خاطرت باشد در هتل در سنت پترزبورگ بعد از بازی ردهبندی صحبت کردیم و شما مطرح کردی که اگر این حواشی پیش آمده اذیتت کند که من گفتم تا به حال که دنبال اهداف داوریام بودم که خدا را شکر در این جام جهانی به هرچه میخواستم رسیدم و الآن خودم میدانم و خانوادهام و ما تصمیم خود را از قبل گرفته بودیم و من قبل از جام جهانی اقدام کرده بودم که خوشبختانه یکی دوماه بعد جام جهانی ویزا آمد و اگر هم یک سالی تاخیر افتاد به خاطر این بود که درگیر درس خودم و بچههایم و یک سری کارهای شخصی بودیم.
*درباره رفتن برادرت به سوئد هم بگو. به نظر میرسید تصمیمی بود که از قبل گرفته بود و برای سه،چهار سال پیش بود.
خب محمدرضا هم در جایگاه یک شهروند عادی بود چون داور بینالمللی نبود که بماند و برای کشور کار کند و مثل خیلی از ورزشکاران که رفتند و بحث پناهندگی مطرح شد. خیلی از ورزشکاران برای کشورمان تلاش میکردند و رفتند و کارشان را آنجا انجام میدهند ولی محمدرضا دیگر در لیست داوران بینالمللی نبود. خیلی هم تلاش کرد ولی متاسفانه عدهای از دوستان نگذاشتند. محمدرضا متاسفانه نتوانست به شرایطی که دلخواهش بود برسد و یک فرصتی برایش فراهم شد که به اروپا برود. او هم دوستان زیادی در سوئد داشت و وقتی رفت ترجیح داد بماند و ما هم همیشه حمایتش کردیم و تصمیمش برایمان قابل احترام است.