روایت زن آرایشگر تهرانی از دو ماه بیکاری
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،شیوع کرونا همه مشاغل را دستخوش وضعیتی کرده که هیچ کس از دخل و خرج خود راضی نیست. از جمله شاغلانی که بهشدت روزهای کرونایی را پشت سر گذاشتهاند آرایشگران هستند.
یکی از مشاغلی که از همان ابتدا محدود شد و به مردم توصیه شد از مراجعه به آنها خودداری کنند آرایشگران بودند. چه زنانه چه مردانه. حتی در شبکههای اجتماعی فیلمی منتشر شد که نشان میداد آرایشگران موزر را به چوب بلندی وصل کردهاند تا به کار سلمانی بپردازند یا آرایشگری که چتری را سوراخ کرده و دستهای خود را از داخل آن رد کرده بود و مشغول سلمانی بود.
حالا ایلنا در گزارشی از وضعیت یک زن آرایشگر تهرانی روایت کرده است. روایتی که بیشتر تلخهای کرونا برای کسب و کارها را زیر زبان میآورد. «مریم» که یک زن آرایشگر تهرانی است به ایلنا گفته است: به دلیل دو ماه بیکاری، حتی پول نان و تخم مرغ هم نداریم.
این وضعیت، گریبانگیرِ سه میلیون زن سرپرست خانوار در کشور است. او یک آرایشگاه زنانه استیجاری را در جنوب غرب پایتخت اداره میکند و از همین راه، خرج زندگی خود و دو فرزند محصلش را درمیآورد. او تقریبا از روزهای ابتدایی اسفندماه دیگر کاسبی نداشته است؛ روزهای اولِ آمدن کرونا، مردم دیگر خودشان رغبتی برای آمدن به آرایشگاه نداشتند و بعد از آن هم مسوولان اعلام کردند آرایشگاههای زنانه تا اطلاع ثانونی تعطیل است.
«مریم» بیش از پنجاه روز است که در خانه مانده و هیچ منبع درآمدی ندارد؛ فرزندانش را به دندان کشیده و با همان چهار، پنج میلیون تومان پساندازِ ماههای کار کردن، خرج غذا و زندگی بچههایش به همراه اجاره خانه را پرداخته؛ البته با وجود تعطیل بودن کاسبی و پایین بودن کرکرههای آرایشگاه، صاحب ملک هم در اسفند و هم در فروردین ماه، از او اجاره مغازه گرفته است؛ پول آب و برق و تلفنِ آرایشگاهِ تعطیل را هم هرجور بوده با قرض و قوله پرداخته است و حالا کفگیر به ته دیگ خورده است و دیگر آه در بساط ندارد. میگوید: کاش لااقل ماهی دو یا سه میلیون تومان به زنانی مثل من میپرداختند؛ به خدا از جایی کم نمیشد... مریم تا پیش از این بحرانِ منحوس، به تنهایی بار زندگی را برای سالهای دراز بر دوش کشیده است و به قول خودش، از هیچکس، کم نیاورده است: «نگذاشتم بچههایم احساس کمبود بکنند؛ همهچیز برایشان فراهم میکردم؛ سخت به کارم چسبیده بودم؛ در فضای مجازی تبلیغ میکردم؛ بروشور چاپ میکردم و میدادم ببرند توزیع کنند؛ خلاصه هر جور بود زندگی را میچرخاندم؛ همیشه تنها بودم و بار زندگی روی دوشهای خودم بود اما لااقل کار بود؛ میتوانستم سر و ته زندگی را به هم برسانم اما حالا چی؛ حالا ما ماندهایم تنها؛ تنها ماندهایم با همان یک میلیون تومان وام ناچیزی که قرار است اردیبهشت ماه به حسابم بریزند؛ یک میلیون تومان به چه دردم میخورد؛ فقط ماهی نزدیک به دو میلیون تومان، اجاره مغازه میدهم!»
براساس اطلاعیه دولت، مریم «فعلا» نمیتواند کار کند؛ دولتیها، برای جلوگیری از خطر شیوع کرونا، مریم و خیلیهای دیگر را تا اطلاع ثانونی از کار بیکار کردهاند اما هیچ راهی برای امرار معاش آنها درنظر نگرفتهاند؛ برای مریم، راه جایگزینی که بتواند اجاره خانه، اجاره مغازه و خرج خورد و خوراک فرزندانش را تامین کند، وجود ندارد. با این حال، هیچ طرح حمایتی برای خانوادههایی که مجبورند به دلیل خطر کرونا، کرکرههای مشاغلِ خود را همچنان پایین نگه دارند و از قضا، در آنان، زنان سرپرست خانوار هستند، در دستور کار قرار نگرفت.