فارنافرز تحلیل کرد؛ هبوط جایگاه آمریکا در عرصه بینالمللی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از شفقنا؛ فارن افرز در یادداشتی به مشکلات عدیدهای که آمریکا این روزها با آنها روبرو است پرداخته است. مسئله کرونا و مردن مردم این کشور از یک سو و تظاهرات ضدنژادپرستی از سوی دیگر میرود تا آمریکا را در صحنه جهانی تضعیف کند.
فارن افرز نوشت: آمریکا در حال حاضر با سه بحران همهگیری کووید-۱۹، تکانههای اقتصادی پس از این فوریت و اعتراضات سیاسی و گاه خشونتآمیز ناشی از قتل یک آمریکایی آفریقایی تبار به دست پلیس روبروست. این بحرانها بیتردید بر سیاست خارجی ایالات متحده اثر خواهد گذاشت. تحولات اخیر میتواند تاثیری عمیق و ماندگار بر نفوذ آمریکا داشته باشد.
اگر آمریکا نتواند برای پرداختن به این شکافهای مداوم اجتماعی و سیاسی به خود بیاید، چشماندازهای جهانی برای دموکراسی ضعیف خواهد شد، دوستان و متحدان آمریکا درباره تصمیمشان برای سپردن امنیت خود به دستان ایالات متحده بازنگری خواهند کرد، همچنین رقبا بخشی از احتیاط سنتیشان را کنار خواهند گذاشت.
جهان نظارهگر آمریکاست. عملکرد آمریکا در داخل و تصویری که به بیرون بازتاب می دهد هم میتواند تقویت کننده توان آمریکا باشد و هم کاهشدهنده آن. یک کشور با عملکرد داخلی، ارزشهایش را به اشتراک میگذارد و زمینه را برای آنچه نمایندگانش میگویند و انجام می دهند، فراهم میکند. آمریکا گاهی الگوی کشورهایی بوده که از رهبرانشان پاسخگویی مطالبه میکنند؛ گاهی نیز در تحقق برترین آرمانشهایش ناکام مانده و در نتیجه تلاشهایش برای پیشبرد سایر کشورها به سوی رفتار بهتر با مردمشان را تضعیف کرده است.
رنجها و مشقتهای آمریکا امروزه به طور گسترده در خارج از ایالات متحده، دیده و شنیده میشود. جهانیسازی، نقالهای است که در بحران کنونی تصاویر خشن وحشیگریهای پلیس را به سراسر جهان انتقال داد. همانند کووید-۱۹ که در ووهان نماند، قتل جورج فلوید هم در مینیاپولیس باقی نماند. برای اثبات این که “کل جهان نظارهگر است” میتوان به اعتراضات همزمانی اشاره کرد که علیه نژادپرستی و خشونت پلیس در اطراف سفارتهای آمریکا در اروپا و سایر کشورهای جهان به راه افتاده است.
زمینه این گرایش را کاهش اعتماد به الگوی آمریکایی در سالهای اخیر فراهم کرد که نتیجهی شکاف و ناکارآمدی سیاسی دیرپا در داخل آمریکا است- خشونت فراگیر مرتبط با سلاح که هیچ جامعه دیگری اجازه آن را نمیدهد یا با این ویژگی شناخته نمیشود، شیوع اعتیاد به افیون و مرگهای مرتبط با آن، سوءمدیریت مالی که به تنگنای اقتصادی شدید جهانی در بحران ۲۰۰۸ انجامید، خیزش نابرابری، زیرساختهای ضعیفی که توجه تمام میهمانانی را جلب میکند که به کشور وارد میشوند و مهمتر از همه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا که درست همانند داخل، در خارج نیز ستیزهگر و منفور شناخته شده است.
پاسخ آمریکا به همهگیری کووید-۱۹ تردیدها درباره شایستگی آمریکا را تقویت کرد. رسیدن کروناویروس به آمریکا اجتنابناپذیر بود، اما آنچه میشد از آن پرهیز کرد، گسترش و رسیدن بیماری به سطح شدید کنونی بود. نبود تجهیزات محافظتی، ناتوانی در تولید کیتهای آزمایشگاهی یا آنتی بادی، تاخیر و سپس پیامهای متناقض درباره پوشیدن ماسک و حفظ فاصله اجتماعی باعث شد نرخ مرگ و میر به بیش از یکصدهزار و نرخ ابتلا به بیش از چندمیلیون برسد- یک روند مهلک در آمریکا که هیچ کشوری آرزوی پیروی از آن را ندارد.
با از میان رفتن ظرفیت آمریکا برای این که خود را الگویی برای سایرین معرفی کند، توان ایالات متحده برای انتقاد یا اعمال فشار علیه سایر کشورها نیز کاهش مییابد. برای اثبات این ادعا میتوان به رئیس جمهور چین اشاره کرد که به دلیل پاسخ اولیه نامناسب چین به شیوع کووید-۱۹ در داخل با انتقاد شدید روبرو بود، اما پاسخ ضعیف ایالات متحده او را از این تنگنا رهایی داد. واشنگتن فرصت گرفتن موضع سختگیرانه در برابر چین بر سر همهگیری را هدر داد.
بحران سیاسی کنونی نیز به همان شکل، چشماندازهای آمریکا برای گسترش و حفاظت از دموکراسیها را در خارج از کشور از بین برده است. اکنون دموکراسی در گسترده جهان با رکود و بحران روبروست و توان آمریکا برای پیش گیری از این بحران نیز افت مشابه را تجربه میکند. نمونه بارز برای اثبات این روند، چین است که در پاسخ به انتقاد واشنگتن از عملکرد پکن در هنگ کنگ به رفتار ایالات متحده در داخل اشاره کرد.
آنچه در یکم ژوئن در واشنگتن اتفاق افتاده تا حدودی پیامد همین روند است. یک اعتراض صلح آمیز در یک مکان عمومی نزدیک به کاخ سفید سرکوب شد نه به این دلیل که تهدیدی علیه نظم بود بلکه برای این که یک هدف سیاسی محقق شود. کاخ سفید یک شرایط بد را با اعزام نیروهای ارتش به واشنگتن، بدتر کرد. اما حقوق آزادی بیان و اجتماعات، از جمله اعتراضهای عمومی، در قانون اساسی تضمین شده و در قلب دموکراسی آمریکایی قرار دارد. به دست آوردن اعتماد عمومی مستلزم این است که عوامل اجرای قانون و ارتش، سیاسیسازی نشوند.
آشوب جاری در ایالات متحده که پیش چشمان جهانیان قرار دارد، تردیدها درباره قدرت آمریکا را افزایش میدهد. در این جا فهم تفاوت بین قدرت مطلق و قدرت کاربردی مهم است. قدرت مطلق کشور، فراتر از قدرت نظامی و اقتصادی، هنوز چشمگیر است، اما مساله اصلی، تردید درباره قدرت کابردی آمریکاست. آیا کشوری با ۴۲ میلیون بیکار، افت تولید ناخالص داخلی، کارخانجات تعطیل شده، اعتراضات گسترده و گاه خشونتآمیز و شکافهای عمیق داخلی در جایگاهی قرار دارد که بتواند بینالمللی عمل کند؟
پاسخ روشن است. قدرت کاربردی فقط شامل ابزار نظامی و اقتصادی نیست بلکه، شامل توان و اراده برای استفاده از آنها است- این معیار در شرایط کنونی آمریکا، حساسترین معیار است. ضرورت تمرکز در امور داخلی و کاهش اقدامات جهانی آمریکا پس از اشغال افغانستان و عراق هم ایجاد شده بود. اکنون کشور با ستیز داخلی سهمگینی روبروست که اشتیاق برای مداخلات خارجی را هم از میان میبرد.
شاید منتقدانِ اشتباهاتِ آمریکا، از این بازگشت به درون و تمرکز در امور داخلی استقبال کنند، اما مساله مهم و خطرناکتر، این است که آمریکا در حفاظت از منافعش شکست میخورد. چنین آمریکایی نمیتواند خود را از دنیایی کنار بکشد که در آن ویروسها، گازهای گلخانهای، تروریستها و حملات سایبری با اراده خودشان از مرزها عبور میکنند.
درک این که ایالات متحده از بخش بزرگی از قدرت کاربردیاش محروم شده احتمالا بر تصمیمسازی سایر کشورها تاثیر خواهد گذاشت. خطر اینجاست که دشمنان، آمریکا را تضعیف شده و آشفته ببینند و برای بهرهبرداری از این شرایط گام بردارند. برخی از آنها در حال حاضر این کار را انجام دادهاند. رفتار و گفتار چین علیه هنگکنگ تهاجمی شده و مناقشه مرزی با چین و تایوان هم به راه افتاده است. روسیه گستاخانه در عملیاتهای هوایی و دریایی آمریکا مداخله میکند. کره شمالی به گسترش زرادخانههای هستهای و موشکیاش ادامه میدهد و ایران آهسته اما پیوسته از محدودیتهای برجام خارج میشود.
با توجه به عقبنشینی آمریکا از اقدامات بینالمللی، این فرصتجویی مدتهاست که افزایش یافته است. جایی که دشمنان وسوسه بهرهبرداری از این شرایط را در سر میپرورانند، متحدان بیمناک خواهند شد و برخی به سوی همسایگان قدرتمند چرخش خواهند کرد و برخی نیز تصمیم خواهند گرفت که با انباشت یا استفاده از نیروی نظامی، کنترل امور را به دست خودشان بگیرند. در هر دو صورت، منافع و ثبات آمریکا آسیب خواهد دید.
بنابراین با لحظه خطرناکی روبرو هستیم. پس از گذشت سه دهه از جنگ سرد و شرایط مطلوبی که فراتر از انتظار بود اکنون وضعیت جهان رو به زوال گذاشته است. یک خط مشی امنیتی سنتی باردیگر پدیدار شده است که یک روسیهی تجدیدنظر طلب، یک چین در حال رشد و پرمدعا و حتی قدرتهای میانی متخاصم مانند ایران و کره شمالی که توانمندتر شدهاند را شامل میشود. آنچه به این خط مشی امنیتی قدیمی افزوده شده، تروریستهایی با گستره جهانی، دگرشهای اقلیمی و همهگیریها است.
آمریکایی که با این تابلوی دهشتناک روبروست، ضعیف شده، غیریکپارچه و آشفته است. اما تهدیدها به خودی خود مدیریت یا ناپدید نخواهند شد و همچین آمریکا نمیتواند خود را از پیامدهای زیانآور انفعال و سستی برهاند. برای این کشور ضروری است که هرچه زودتر برای ریشهکنی تبعیض نژادی، احیای اقتصاد و از میان برداشتن شکافهای سیاسی، یکپارچه شود.