عامل آزار زنان تهرانی ناگهان عاشق شد!
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از رکنا ، پر رنگ ترین خاطره کودکی اش نگاه های منتظر زیر پنجره بود به انتظار دیدن مادر! وقتی ناپدری از خانه بیرونش کرده بود و آرزو داشت حداقل، نگاه نگران مادر را پشت پنجره خانه ببیند اما هیچوقت ندید. مثل همین روزها که مادرحاضر نشد برای آزادیش سند بگذارد و او را به حال خود رها کرد.
کودکی و نوجوانی اش با تکرار اتفاقاتی از این دست گذشت، کتک خوردن از ناپدری جلو چشم مردم، حس تلخ مهمان و سربار بودن در خانه خود و اینکه مادر به خاطر حفظ زندگی دومش هرگز از او حمایت نکرد و بیشترین توجهش نیز متوجه فرزندان همسر دومش بود .
سنش که بالاتر رفت از خانواده جدا شد و برای کار از تهران خارج شد، اما خبر اختلافات ناپدری و مادر، دوباره مجید را به تهران کشاند. ضرب و شتم مادر توسط ناپدری که حالا موضوع اعتیادش فاش شده بود. فکر می کرد این اتفاقات او را به مادرش نزدیک می کند اما مشکلات که حل شد سردی گذشته به رابطه ها بازگشت و مجید دوباره دلسرد از ارتباط با خانواده زندگی مجردی را در پیش گرفت و به هر کاری دست زد تا تنهایی اش را فراموش کند. اما حتی غرق شدن در خوش گذرانی هم نتوانست خاطراتش را پاک کند و حس بدبینی و سوءظنی که به محبت انسان ها داشت را در وجودش کمرنگ کند.
منبع درآمدش مسافرکشی بود و به همین دلیل هر روز با افراد زیادی روبرو می شد و زن های زیادی را به مقصد می رساند و در این میان گاهی نیز به دنبال پیدا کردن تکیه گاهی عاطفی به برخی از آنها دل می بست و انتظار دریافت حمایت نداشته ی تمام زندگی اش را از آنها داشت .اینکه درکش کنند حمایتش کنند و مادرانه کمکش کنند اما چند روز که از ارتباط می گذشت و حس می کرد به جای حمایت در معرض سو استفاده مالی قرار گرفته و طرف مقابلش در ازای محبت توقع نفع مالی دارد، ناگهان کودک آزرده درونش به یاد بی مهری مادر می افتاد و دست به ابراز ناپخته ترین واکنش در برابر زن ها می زد و اولین چیزی که می توانست از آنها به سرقت ببرد برداشته و می رفت .از کیف پول گرفته تا گوشی موبایل ... .
انگار آن لحظه خودش نبود ...یک جوان 30 ساله که ناگهان تبدیل به نوجوانی طرد شده می شد و آزرده خاطر تصمیم می گرفت انتقام نامهربانی مادر را از زن هایی بگیرد که سر راهش قرار می گرفتند و آنطور که او انتظار داشت مهربان و صادق نبودند .
این اتفاق چندین بار تکرار شد اما سرانجام یک روز عاطفه سر راه مجید قرار گرفت .دختری معصوم و مهربان! مجید برای اولین بار طعم محبت بی چشم داشت را چشید .تمام دغدغه عاطفه اصلاح زندگی او بود و دلگرم ساختن دوباره اش به محبت انسان ها و روشن ساختن شعله های امید و خوش بینی در قلب مجید .از عاطفه خواست تا با او ازدواج کند و برای همیشه کنارش بماند. برای زندگی مشترکشان نقشه کشیدند .با هم رفتند سر قبر پدر مجید و آنجا بود که برای اولین بار پس از سال ها مجید گریست و انگار واقعا سر بر شانه پدر دارد. دقایقی کودکانه گریه کرد و قسم خورد دیگر خطاهای گذشته اش را تکرار نکند.
همه چیز داشت خوب پیش می رفت که کارآگاهان پایگاه دوم آگاهی در پی شکایت چند زن بالاخره در جستجوی سرنخ ها به مجید رسیدند و چند روز بعد عاطفه مجید را با دست های بسته و لباس بازداشتگاه توی دادسرا دید .
عاطفه همه چیز مربوط به گذشته است من کاری نکردم ! اولین جمله ای بود که بینشان رد و بدل شد و عاطفه غمگین و گرفته لبخند تلخی زد و گفت می دانم. نگران نباش همه چیز حل می شود. این روزها هم می گذرد. من هستم .
دلش گرم شد و سنگینی بار اندوه تمام این روزها از روی دوشش برداشته شد. انگار عاطفه هدیه بزرگ زندگی برای او بود، برای بیرون کشیدن مجید از گردابی که می توانست برای همیشه او را در مسیر خطا و اشتباه گرفتار کند. نفس راحتی کشید حالا می توانست مجازات خطاهای گذشته را با امید به روزهای روشن آینده تحمل کند و پشت سر بگذارد. بعد از سال های سرد و تاریک گذشته برای اولین بار حس کرد تکیه گاهی از محبت و مهربانی بی پایان پشت سرش ایستاده و صبورانه کنارش خواهد ماند و به او فرصت جبران گذشته را خواهد¬داد. اولین کسی که روح و احساسات پاک اما غبار گرفته مجید را باور کرده بود و می خواست به او فرصتی برای زیبا زیستن بدهد ...فرصتی که هیچگاه در زندگی به او داده نشده بود ...
نظریه کارشناس
- رفتار هر انسانی در بزرگسالی محصول و انعکاس تجربیات تلخ و شیرین کودکی است .مسئولانه نسبت به تربیت فرزندان خود اقدام کنیم و یادمان باشد قلب کودک خاکی پاک و مستعد است و این ما والدین هستیم که تصمیم می گیریم چه بذری در آن بکاریم و چه آینده ای را برایش رقم بزنیم .
- احساس طرد شدگی و عدم برخورداری از امنیت عاطفی ناشی از رفتارهای اشتباه خانواده، از مجید فردی طلبکار از جامعه ساخته بود که به خود حق می داد برای جبران این حس دست به هر کاری بزند و انتقام بی مهری کودکی را از اطرافیان خود در بزرگسالی بگیرد .
- یادمان باشد هر کدام از ما ممکن است در زندگی خود در شرایطی قرار بگیریم که در برخورد با فشارها و بحران های زندگی دست به رفتارهای اشتباه و ناپخته بزنیم . همانطور که انتظار داریم دیگران ما را درک کنند و با توجه به آن شرایط در مورد ما قضاوت نکنند، ما نیز باید مانند عاطفه از برچسب زدن و رها ساختن این افراد که در مقایسه با افراد عادی از مهارت پایین تری در حل مسائل برخوردار هستند خودداری نماییم و با فراهم ساختن فرصت جبران خطاها و حمایت از این افراد زمینه اصلاح و بازگشت را برای آنان به وجود آوریم .
- در روابط اجتماعی نوع ارتباط و میزان صمیمیت میان افراد تعریف شده و دارای الگوی مشخصی می باشد . نوع ارتباط ما با یک فروشنده ، راننده ، دوست ، همکار و یا اعضای خانواده با هم متفاوت بوده و در یک سطح از صمیمیت قرار ندارد .به خاطر داشته باشیم با زیر پا گذاشتن این مرزها ما به راحتی زمینه بزه دیدگی را برای خود فراهم می نماییم و با بی توجهی به این چارچوبها خود ما نیز در قربانی شدن خود مقصر می باشیم .