شناسایی اهداف رهبران ایران برای نزدیکی به چین/ معرفی بازندگان توافق تهران و پکن/چین با کارت ایران بازی میکند؟
به گزارش اقتصادنیوز، در ادامه مطلب «پراجکت سیندیکیت» آمده است: در اوایل ماه جاری (جولای) ایران اعلام کرد که در حال مذاکره برای یک توافق 25 ساله با چین است. این قرارداد شامل تجارت، انرژی، زیرساختها، ارتباطات از راه دور و حتی همکاریهای نظامی است.
برای ایران، چشم انداز مشارکت استراتژیک با چین در دوران بحرانی فرا میرسد. دولت ایران با نارضایتیهایی از سوی مردم نسبت به وضعیت اقتصادی که متأثر از تحریمهای آمریکا و هماکنون شیوع کرونا است، روبرو شده است.
وقوع انفجارهای اخیر که دستکم منجر به آسیبدیدگی سایت هستهای نطنز شد، این احساس را که این حوادث بخشی از یک استراتژی گستردهتر از جانب ایالات متحده و اسرائیل برای خنثی کردن قابلیتهای ایران است، بیشتر کرده است.
بنابراین اخبار مربوط به معامله بزرگ ایران با چین میتواند یک مسیر انحرافی پذیرفتهشده برای دولت ایران باشد و حتی ممکن است برای حفظ وضع موجود تا انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 2020 آمریکا زمان لازم را خریداری کند.
نتیجه این انتخابات مسیر روابط ایالات متحده و ایران، و سرنوشت توافق هستهای 2015 موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را مشخص می کند. ضمن اینکه میتواند بر انتخابات ریاست جمهوری خود ایران در ژوئن 2021 نیز تأثیر بگذارد.
مطمئناً، ایرانیان در طول تاریخ از کنار آمدن بیش از حد با هر قدرت بزرگی بیزار بودهاند، و حتی در بسیاری از موارد با اقتضائات امروز اقتصاد جهانی کنار نیامدهاند. با توجه به روابط ایران با چین که پیشتر محل مناقشات داخلی هم بوده است، این احتمال وجود دارد که پارلمان ایران از تصویب این توافق خودداری کند، یا دستکم تصویب آن را مشروط به تجدید نظر در برخی بندها کرده و نگرانیهای موجود را رفع کند.
اما از سال 2018 که دولت ترامپ از برجام خارج شد و کمپین «فشار حداکثری» را بوسیله تحریمهای سنگین با هدف فشار آوردن به دولت ایران آغاز کرد، اقتصاد این کشور تحت فشار شدید قرار گرفته است.
علاوه بر اینکه حکومت ایران با برخی واکنش های عمومی روبرو است، دولت رئیسجمهور حسن روحانی هم تحت فشار مضاعف داخلی قرار گرفته است.
اعلام توافق با چین به دولت روحانی دستکم این اجازه را میدهد تا ثابت کند که تمام تخم مرغ های خود را در سبد غرب نگذاشته است. در عین حال حاوی این پیام به مردم ایران است که آنها منزوی نیستند و حتی با وجود تحریمهای آمریکا امکان پیشرفتهای اقتصادی وجود دارد.
در سطح بین المللی، ایران همواره به دنبال ایجاد تعادل یک قدرت بزرگ با استفاده از یک قدرت بزرگ دیگر است (موازنه منفی). در طول یک دهه گذشته، در پاسخ به فشار دیپلماتیک و اقتصادی ایالات متحده ، برخی از بلوکهای قدرت این کشور چشم به روسیه گشودند، بخشهای کلیدی اقتصادی به چین روی آوردند و دولت روحانی هم مسیر اروپا را در پیش گرفت.
اکنون، با افزایش تنشهای چین و آمریکا، ایران به دنبال چین است تا اقتصاد خود را تقویت کند و ایالات متحده را بوسیله چین متوازن و متعادل کند.
از سوی دیگر روابط نزدیکتر ایران با چین، منجر به تقویت موقعیت ایران در مذاکرات احتمالی آینده با آمریکا و اروپا درباره بازآفرینی برجام میشود. همچنین این قبیل توافقات در رقابتهای منطقهای با کشورهایی چون عربستان سعودی و امارات متحده عربی، ایران را در موقیت بهتری قرار میدهد وهمچنین در مذاکرات آینده با ایالات متحده و اروپا می تواند قدرت چانهزنی بیشتری بیابد.
در عوض، برای چین مشارکت استراتژیک با ایران پا گذاشتن در میدان مین است. اگرچه چین به تجارت خود با ایران و سرمایهگذاری در زیرساختهای این کشور ادامه میدهد، اما تعمیق پیوندها میتواند در شرایط بحرانی و مقاطع حساس دیپلماتیک، خشم ایالات متحده را برانگیزد.
گسترش روابط با ایران، چین را بطور بالقوهای در معرض خطر تحریمهای ثانویه ایالات متحده قرار میدهد. این به معنای ریسک از دست رفتن برخی از دسترسیهای چین به بازار ایالات متحده است (که نسبت به بازار ایران به مراتب سودآورتر است). بنابراین جای تعجب نیست که مقامات چینی نسبت به مذاکراتشان با همتایان ایرانی نسبتاً ساکت بودهاند.
به همین ترتیب چین دوست ندارد مشارکتهای منطقهای خود را با اسرائیل یا عربستان سعودی -که در جنگ نیابتی یا عملیاتهای پنهانی علیه ایران به سر می برند- بر هم بزند.
با این وجود، بدیهی است که چین برای دستیابی به یک توافق جامع با ایران ارزش زیادی قائل باشد؛ یک بازیگر بزرگ و مهم منطقهای که منابع انرژی گسترده و پتانسیل اقتصادی عظیم آن را به یک نامزد بالقوه برای ابتکار چین تحت عنوان «جاده و کمربند به سوی غرب» تبدیل میکند.
چین هماکنون نیز نفت را با تخفیف از ایران خریداری میکند، این موضوع برای مصرف کننده اصلی انرژی در جهان مزیت کمی نیست. پکن همچنین به عنوان تأمین کننده اصلی ماشین آلات سنگین و کالاهای تولیدی به شریک تجاری اصلی ایران تبدیل شده است.
در نگاه کلیتر، چین طی یک دهه گذشته نسبت به حضور در غرب آسیا بطور فزایندهای علاقه نشان داده است. پکن حامی اصلی سازمان همکاریهای منطقهای شانگهای است و تاکنون بالغ بر 57 میلیارد دلار در پاکستان سرمایهگذاری کرده است. اکنون با آمادگی ایالات متحده برای ترک افغانستان، مشارکت با ایران باعث نزدیکی چین به افغانستان و دسترسی به راهروی استراتژیکی که از آسیای میانه تا دریای عرب کشیده شده، خواهد شد.
به عنوان بخشی از این روند توسعهای، چین حتی میتواند کنترل بندر ایرانی چابهار، که اکنون با سرمایهگذاری هند (بعنوان رقیب اصلی چین در آسیا)، فعال است را به دست بگیرد. اگرچه به نظر میرسد حضور هند در چابهار پاسخی به توسعه چین در بندر گواتر (در نزدیکی پاکستان) است. بندر چابهار به هند اجازه میدهد تا پاکستان - رقیب دیگر - را از تجارت خود با آسیای میانه دور کند. با وجود اهمیت این بندر، تحریمهای ایالات متحده منجر به خروج تدریجی هند از چابهار میشود و ایران را از همکاری با دهلی ناامید میکند.
در واقع، بنابر گزارشها، ایران به تازگی هند را از یک پروژه همکاری مشترک راهآهن که تکمیلکننده ارتباط پاکستان با افغانستان و آسیای میانه بوئ، خارج کرد. این قطع همکاری دقیقاً بالافاصله پس از اعلام توافق اولیه چین و ایران به وقوع پیوست.
درگیری های مرزی اخیر بین چین و هند نشان می دهد که چقدر چین حضور خود را در غرب آسیا جدی میگیرد. در واقع این توافق علاوه بر این که در را برای کنترل چابهار و انحصار مسیرهای تجاری چین به آسیای میانه باز میکند، همچنین فرصتهایی را برای چین در زمینه توسعه تأسیسات دریایی در خلیج فارس و دریای عمان فراهم میکند. گرچه ایالات متحده مدتها است که میخواهد از خاورمیانه دور شود و بیشتر تمرکزش را معطوف به چین کند، ظهور توافق چینی-ایرانی به ما یادآوری میکند که این دو سناریو به هیچ وجه از هم جدا نیستند.
ایالات متحده با افزایش فشار بر چین و ایران، این دو کشور را ترغیب به ایجاد جبهه مشترک کرده است. با وجود اینکه روابط بین چین و ایران برای تبدیل شدن به یک محور جدید هنوز راه درازی در پیش دارد، اما مذاکرات اخیر نشان داد که چنین توافقی امکان پذیر است.
سیاستگذاران خارجی آمریکا باید توجه داشته باشند. ایالات متحده باید تلاش کند بین چین و ایران یک گوه-تکه چوبی که هنگام شکافتن کُنده آن را در شکاف ایجاد شده می گذارند که دو نیم کردن آن آسان تر شود- قرار دهد، و این امر مستلزم تصمیم گیری در مورد این است که کدامیک از این دو کشور تهدید بزرگتری برای ایالات متحده خواهند بود.
ممکن است خواسته وهدف اصلی آمریکاییها خروج همیشگی از خاورمیانه باشد، اما واقعیت این است که در رقابت استراتژیک با چین، بازی تنها به شرق آسیا محدود نخواهد شد.
مترجم: علی آزادی